موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (نشريه الکترونيکي زنان)           WWW.IICHS.ORG

شماره ۳۰، زنان در سفرنامه ها

زنان در سفرنامه‌ها
همسر حاکم کاشان
 
فاطمه معزي

   

مادام ژان ديولافوا، همسرش مارسل ديولافوا باستان‌شناس فرانسوي را در سفر باستان‌شناسي خود به ايران همراهي کرد و خاطرات خود از اين سفر را با دقتي زنانه به تحرير درآورد. اين بخش از خاطرات او مربوط به سفر به کاشان است که در حين عبور و عکسبرداري از بازار کاشان با همسر حاکم آشنا شده و از سوي وي براي عکس‌برداري دعوت مي‌شود. شرح اين داستان با جزئياتي که از سوي يک زن روايت مي‌شود بر جذابيت آن مي‌افزايد:

 

              طرف عصري به من خبر دادند که زن خدمتکار مسلماني مي‌خواهد شما را ملاقات کند و مطالب محرمانه‌اي دارد اجازه ورود دادم. خدمتکار آمد و پس از سلام گفت خانم حاکم به محض ورود به دارالحکومه فهميد که شما فرنگي هستيد اولا از بدرفتاري فراشان از شما عذرخواهي مي‌کند ثانيا چون مي‌داند که شما خانم عکاس‌باشي هستيد بسي مايل است که عکسي از او بگيريد و چون حاکم با بهانه‌هاي مختلف مي‌خواهد او را از اين خيال منصرف سازد مرا محرمانه نزد شما فرستاده و گفته است که فردا بدون همراه با لباس مندرسي به خانه امام جمعه مي‌رود لباسهاي خود را هم قبلا نزد خانم امام فرستاده است و در آنجا منتظر شماست که برويد و عکسي  از او بگيريد اما سفارش زياد کرده است که کسي از اين کار آگاه نشود.

              ... با مارسل به منزل امام جمعه رفتيم خدمتکار ديروزي در دالان تاريکي  منتظر ورود ما بود. مارسل رفت به بيروني  و من با خدمتکار به اندرون رفتم . ... در باغي وارد شديم که در آنجا  دو خانم به اضطراب خاطر انتظار ورود مرا داشتند.

              ... اين خانم نمونه کامل عياري است از زنان زيباي ايراني  و... به خصوص در اين موقع که از اطاعت شوهر سر پيچيده و محرمانه مي‌خواهد کاري صورت دهد  گونه‌هايش برافروخته است و التهابي دارد و همين تغيير قيافه هم بر زيبايي او افزوده است.

              پس از تعارفات معمولي زن حاکم از من پرسيد: شما مي‌توانيد عکس برداريد؟ البته شما عکاسباشي دولت فرانسه هستيد. چنين نيست؟

              ... دستگاه عکاسي را حاضر کردم و پارچه سياه را بر سر کشيدم تا صورت او را ميزان کنم. زنان از موقع استفاده کرده و آهسته  با هم شروع به صحبت کردند. زن حاکم مي‌خواست در معقولات تصرف کرده و معلومات خود را برخ زن امام جمعه بکشد. آهسته به طوري که من نشنوم به او مي‌گفت: در فرنگستان زنان مانند ما خوشبخت نيستند. مردان آنها را به کار کردن وا مي‌دارند مثل اينکه مي‌بينيد. اين زن عکاسباشي است  بعضي از زنان هم ميرزا يا معلم هستند پاره‌اي هم مانند دختر شاه اروس به درجه سرتيپي رسيده و در قشون خدمت مي کنند ....نه تنها در فرنگستان زنان سرتيپ و فرمانده قشون هستند بلکه بعضي هم به درجه شاهي مي‌رسند و بر مملکت سلطنت مي‌کنند اگر باور نمي‌کنيد از اين خانم عکاس بپرسيد ... حتي يکي از شاه خانمها سفيري هم در تهران دارد و باز براي نشان دادن زيادت معلومات خود گفت اگر دختر شاه اروس سردوشي و نشان دارد و کلاه خود بر سر مي‌گذارد در عوض شاه خانم هم سبيلهاي بلند  و کلفتي دارد.

              زن امام با دقت به حرفهاي او گوش مي‌داد و چون اشتياق داشت بيش از اين از حال و  کار فرنگيان اطلاع حاصل نمايد پس از لحظه‌اي تفکر گفت: آيا شاه خانم هم چندين شوهر در اندرون خود دارد؟ من در زير پارچه سياه با دقت به صحبتهاي ايشان گوش مي‌دادم  و همه را مي‌فهميدم و چون صحبت آنها به اينجا رسيد ديگر نتوانستم صبر کنم و بي اختيار سرم را بيرون آورده و گفتم:  خانم اشتباه نکنيد درست است که اکنون زني بر مملکت انگليس فرمانروايي مي‌کند ولي اين ملکه ريش و سبيل ندارد و شوهرش هم منحصر به فرد است.

              خلاصه عکس‌برداري تمام شد و شاسيها را در پارچه سياه گذاردم و مي‌خواستم به صحبت ادامه دهم و خانم حاکم را از اشتباه درآورم که ناگاه پيرزني که در دالان قراول بود رسيد و به من خبر داد که شوهر شما بيرون آمد پس با شتاب تعارفات معمولي را بجا آوردم و خداحافظي کردم و به راه افتادم.

 

 

تصوير زن حاکم کاشان برگرفته از سفرنامه مادام ديولافوا

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 

سفرنامه مادام ديولافوا. ترجمه : فره‌وشي. تهران، خيام، 1332. ص 204-207.

 

   


چاپچاپ
www.iichs.org