موسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران (نشريه الکترونيکي زنان) WWW.IICHS.ORG
شماره ۲۶، سفرنامه ها
زنان در سفرنامهها نهان داشتن درد فاطمه معزي دکتر فووريه، پزشک فرانسوي سوغات سفر سوم ناصرالدين شاه به اروپا بود. او در کتاب خاطرات خود تحت عنوان سه سال در دربار ايران به شرح مشاهدات و اتفاقات دربار پرداخته است. او در مقدمه اثر خود بر ارزش اثر خود تاکيد دارد و مينويسد:« من که مدت چند سال طبيب مخصوص اعليحضرت ناصرالدين شاه و شاهد عيني زندگاني او بودهام چيزهايي ديدهام که نه تنها هيچ مسافري نميتواند بر آنها اطلاع يابد بلکه آگاهي از آنها بر هر کسي نيز که در ايران مقيم شده باشد مشکل است». در شماره قبل نقل وي از اندرون ناصري روايت شد و اين شماره با توجه به آنکه او پزشک معالج زبيده خانم امين اقدس بوده است به گزارشي کوتاه از معاينه وي اختصاص دارد. شش هفت سال قبل چشم راست او کور شد و حاليه روز به روز بينايي چشم چپ او نيز کم ميشود ... مداواي اين قبيل خانمها کار آساني نيست زيرا که طبيب بايد ديپلمات باشد تا بفهمد کجاي خانم درد ميکند و چه دردي دارد چنانکه من به زحمت توانستم بفهمم که امينه اقدس به چه مرضي مبتلي است به اين علت که اولا يک عده مردم نفعشان در اين بود که ناخوشي اين زن طول بکشد و چون از دخالت من بيم داشتند هر قدر ميتوانستند در طلب من کوتاهي ميکردند ثانيا اگر من در معالجه دخالت ميکردم بالاخره در مييافتم که او چه مرضي دارد و خانم با اينکه من سه بار به معالجه او رفته بودم از هر دردي ميناليد مگر از چشم، هيچ وقت چشمان خود را به من نشان نميداد تا اينکه يک روز صبح که من از اندرون از در نارنجستان بيرون ميآمدم و شاه دم در منتظر من بود احوال امينه اقدس را از من پرسيد. گفتم او از دردهايي مينالد که به نظر من چندان مهم و قابل نگراني نيست. شاه با اضطراب گفت حال چشمان او چه طور است؟ گفتم اعليحضرتا تا به حال کسي از اين بابت به من چيزي نگفته است. شاه که اين را شنيد آغا بهرام خواجهباشي امينه اقدس را صدا کرد و به تندي بلکه با خشم و غضب به او عتاب و به من اشاره نمود که همراه آغا بهرام بروم. من به بالين امينه اقدس رفتم و خانم اين دفعه ديگر چشمان خود را به من نشان داد و بدون ترديد سوالات مرا جواب گفت. 1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. سه سال در دربار ايران، خاطرات دكتر فووريه. ترجمه: عباس اقبال آشتياني. به كوشش: همايون شهيدي. تهران، دنياي كتاب، 1368. ص 223-224.
|
چاپ |