موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (مقالات)           WWW.IICHS.ORG

ايران و جنگ جهاني اول؛ قسمت پاياني : فرصت تنفس سياسي

موقعيت سوق‏الجيشي ايران و برخورداري از وضعيت بازرگاني مناسب، منابع طبيعي و ذخاير عظيم انرژي، همواره در سده‏هاي اخير مورد توجه بيگانگان بوده و در برهه‏هايي به دخالت آنان در اوضاع داخلي ميهنمان انجاميده است. در بخشهاي يکم و دوم اين ارزيابي شتابزده تاريخي، به نقض بيطرفي و اشغال ايران در جنگ جهاني اول، اوضاع اجتماعي، اقتصادي و سياسي کشور، ناتواني دولت مرکزي در کنترل بحران و مانيفست ديپلماسي ايران در اين دوره اشاره شد. در نوشتار حاضر که بخش سوم و آخر اين نوشته به شمار مي‏آيد، درباره اتخاذ سياست بيطرفي به عنوان مناسب‏ترين گزينه در آن برهه، همچنين اهميت استراتژيک ايران از نگاه قدرتهاي بزرگ، توضيح داده مي‏شود.


قدرت‏هاي بزرگ در ايران

در آغاز تاجگذاري آخرين شاه قاجار، ابوالقاسم خان ناصرالملک، نايب‏السلطنه که به ” ديپلمات مکار“ شهره بود، اندکي پيش از آغاز جنگ جهاني اول، پادشاه جوان را تنها گذاشت و رهسپار خارج از کشور گرديد. 1 باور عده‏اي از محققان آن است که او در برابر مشکلات عديده ناشي از پيچيدگي‏هاي سياسي آن دوره و زمانه خود را باخت. هر چند رجال هوشمندي چون ناصرالمک که مدتي را در دانشگاه آکسفورد انگلستان، در کنار لرد کرزن، وزير خارجه بريتانيا، تحصيل کرده بود، به روشني با گرفتاري‏ها و بحران‏هاي پس از بر تخت سلطنت نشستن شاه جوان و عواقب آن آشنايي داشت، و افزون بر آن به اين موضوع مهم پي برد که جهان در آستانه يک دگرگوني قرار گرفته است. از اين‏رو به منظور دور ماندن از فتنه‏هاي داخلي راه خروج از کشور و عزيمت به اروپا را برگزيد.


در چنين شرايطي « کار مداخله بيگانگان در امور داخلي ايران به جايي رسيده بود که روسها در قزوين و در تبريز از مردم ماليات مي‏گرفتند و مانع اعزام نمايندگان آذربايجان به مجلس شوراي ملي مي‏شدند و انگليس‏ها در مقابل وام محقري گمرک بوشهر را تصرف نموده عوايد آن را تصاحب مي‏کردند.» 2

 

از منظر برخي رجال سياسي کشور، رقابت قدرت‏هاي بزرگ در ايران در دوراني سودمند ارزيابي مي‏شد، چرا که اين تضاد و درگيري منافع به تعادل و توازن و حفظ يکپارچگي ملي مي‏انجاميد و ميهن را از غلتيدن در گرداب‏ها و طوفان حوادث مصون نگاه مي‏داشت و فرصت تنفس فراهم مي‏آورد و اينکه شايد وقتي ديگر امکان تصميم‏گيري مناسب حاصل آيد. به هر جهت با اين رقابت « گاهي يکي مانع تجاوزات ديگري مي‏شد. لکن گاهي هم باعث مسابقه در سلب حقوق ايران و تحصيل امتيازات مضره مي‏شد.» 3


زماني هم دخالت و اعمال نفوذ بيگانگان با گروکشي در صورت عدم اعطاي وام و امتيازات ويژه همراه بود. کانون قدرت و مرکز ثقل تصميم‏گيريهاي سياسي نيز انگاري به شکل صوري و ظاهري داخل کشور بود. تلگراف زير که از سر والتر تاونلي، فرستاده ويژه وزيرمختار انگليس در ايران به سر ادوارد گري، وزير امور خارجه انگليس به تاريخ 5 دسامبر 1912م/ 3 آذر 1291ش/ 25 ذيحجه 1320ق ارسال شده است، چشم‏اندازي از فضاي سياسي آن دوره را هويدا مي‏سازد: « وزير امور خارجه ديروز مرا اطلاع داد که کابينه قبول نموده است که امتيازات خطوط آهن را بدهند. جناب معظم مرا اطلاع داد که اگر دولتين رضا به تجديد کابينه حالا بدهند، او مرا مي‏تواند اطمينان بدهد که تمام امتيازاتي که تقاضا شده، داده خواهد شد.» 4


در اوقاتي نيز با سکوت‏هاي مصلحت‏آميز خود دست قدرت ديگر را در آشکار کردن تعديات و تجاوزات خود باز مي‏گذاشتند تا در پي آن خود نيز به نان و نوايي برسند. بي شک رقابت قدرت‏هاي طراز اول آن دوره در ايران، در ابعاد تجاري و بازرگاني، اقتصادي و ارضي، سياسي و استعماري جدي بود. روسيه مي‏خواست با تسلط بر ايران اندک اندک خود را به سواحل جنوبي کشورمان و پس از آن اقيانوس هند نزديک سازد تا از اين راه به مثابه سکوي پرش براي صادرات کالاهاي بازرگاني خود استفاده کند و در ضمن به منظور رقابت با انگليس از راه دريا بهره جويد. « ايران براي انگلستان به منزله يکي از حلقه‏هاي محکم زنجير امپراطوري محسوب مي‏شد.» 5 و از ابعاد مختلف نگاه دولتمردان اين کشور به رفتار و فعل و انفعالات حاکميت و رقيبان ديگر دوخته شده بود.

 

اعلان بيطرفي

موضعگيري سياسي مناسب در پي آغاز جنگ جهاني اول در کشورمان، اتخاذ رويه بيطرفي و اعلام آن بود. عده‏اي از رجال که در ميان آنان مي‏توان به مؤيدالاسلام کاشاني، مدير روزنامه حبل‏المتين اشاره کرد، از هواداران بيطرفي مثبت بودند. از نظر کاشاني، رجال ايران بايد با هوشمندي از رقابت انگليس و روس در کشورمان بهره برند. به اين منظور آنان مي‏بايست بيدار و آگاه باشند و مملکت را آرام آرام از لاک فشار قدرت‏هاي بزرگ آن دوره به درآورند و به سمت استقلال سوق دهند. 6


سر ادوارد گري، وزير خارجه انگليس بهره‏مندي دولتمردان ايراني از رقابت انگليس و روسيه را رهيافت به فرصت مغتنم براي تنفس در آوردگاه سياست، برمي‏شمرد. فرصتي که به زعم عده‏اي از آن به نحو مطلوب و قابل قبول استفاده نشد.


« ايران خوش نداشت تفاهمي بين بريتانيا و روسيه برقرار باشد. در گذشته، وجود خصومت ميان دو دولت قدرتمند را کليد رمز مصون ماندن خويش يافته بود و عادت کرده بود که يکي را به جان ديگري بيندازد و از اين راه براي خود فرصت تنفس دست و پا کند.» 7


اُلسون، 8 در رساله دکتري خود با عنوان روابط ايران و انگليس در جنگ جهاني اول، 9 به موضع دولت‏هاي ايران در خلال جنگ جهاني اول پرداخته و چنين نتيجه‏گيري مي‏کند که در طول اين مدت ــ که شانزده کابينه سر کار آمد ــ ، سياست آنها به طور قابل توجهي تداوم يافت. وي در مورد ديپلماسي ويژه دولت‏هاي ايران در اين مدت معتقد است:


« سياست دولت‏هاي ايران طي جنگ، در وهله اول نگهداري از بيطرفي ايران و اخراج قواي بيگانه بود؛ آنگاه که بيطرفي معناي خود را از دست داد، به دليل احتياج مبرم به پول، ناچار موراتوريوم و تشکيل پليس جنوب پذيرفته شد. سپس ايران کوشيد از طريق انعقاد قراردادي با انگليس (روسيه از صحنه خارج شده بود) استقلال ايران و تماميت ارضي آن را تثبيت کند.» 10


ناگفته نماند عناصر تندرو و راديکالي نيز بودند که با اتخاذ موضع بيطرفي مخالفت مي‏کردند. به باور اين قبيل افراد، اتخاذ خط مشي بيطرفي هيچ رهاورد و ثمري براي ايران به ارمغان نداشت. برجسته‏ترين وجه اين ناسازگاري در يادداشت‏هاي سيدضياءالدين طباطبايي در روزنامه رعد، مشاهده مي‏شد.» 11


به هر روي، دولتمردان و سياستمداران ايران در دوره اشغال با تکيه بر بيطرفي اعلان شده، جريان امور را پيش بردند تا آسيب کمتري به اين مرز و بوم وارد آيد و بيش از آن مملکت صدمه و زيان نبيند. پيگيري دعاوي ايران از ماجراي نقض بيطرفي و اشغال کشور و آسيب فراواني که از اين حيث حاصل شد، حداقل انتظاري بود که ايرانيان از احمدشاه در سفرش به فرنگ، که در اوايل 1338ق انجام گرفت، توقع داشت، هرچند اين خواست ملي هرگز محقق نشد و سلطان جوان در آن حيص و بيص اختلاف با وثوق‏الدوله بر سر انعقاد قرارداد 1919 مي‏گفت : « کساني که پول گرفته‏اند تصديق کنند، من هرگز تصديق نخواهم کرد.» 12 در تبيين انگيزه مخالفت احمدشاه با قرارداد 1919 ديدگاههاي متفاوتي بيان شده است. به باور برخي، تنها اقدام بارز احمدشاه مخالفتش با همين قرارداد کذايي بود. از نظر اين عده احمدشاه در سفر خود به فرنگ، در لندن هنگام حضور در مهماني لرد کرزن، له يا عليه قرارداد موضعي نگرفت و اظهار داشت: « بايد اين قرارداد به مجلس شوراي ملي ارجاع شده، به صحه برسد» و در برابر فشار وثوق‏الدوله، نصرت‏السلطنه و حتي ناصرالملک درباره اين مخالفت با گفتن: « کار خودت را ضايع کردي»، ايستادگي کرد و به همين دليل انگليسي‏ها کينه وي را به دل گرفتند و براي او خط و نشان کشيدند که عاقبت به برکناري‏اش از تاج و تخت سلطنت انجاميد.


جواد شيخ‏الاسلامي در سلسله مقالات خود با عنوان « سيماي حقيقي احمدشاه قاجار بعد از گذشت نيم قرن» به اين دغدغه تاريخي مي‏پردازد که « مي‏خواهيم به کمک اسناد و مآخذ معتبر تاريخي اين نکته را روشن کنيم که آيا اين آخرين پادشاه سلسله قاجار، همچنان که طرفدارانش درآورده‏اند، به حقيقت فداي مخالفتش با قرارداد شد يا اينکه خود باطناً مايل به کناره‏گيري از سلطنت ايران بود و عجله داشت که هر چه زودتر از تحمل اين بار شريف (ولي سنگين و پر مسئوليت) خلاص شود.» 13 آورده‏اند احمدشاه در اين مورد يا در جاي ديگري گفته است : « اگر در سوئيس کلم‏فروشي کنم، بهتر است تا در چنين مملکتي پادشاه باشم.» 14 آنچه آمد گزارش اجمالي بود از اوضاع سياسي، اجتماعي ايران در آن برهه و اينکه در آن زمانه پر آشوب چگونه کارگزاران ايراني در رقابت روس و انگليس در ميهنمان، با اتخاذ مواضع سياسي ويژه، ايران زمين را از آسيبها و خطرهاي بيشمار محفوظ نگاه داشتند.

 

____________________________________________

 

1. باقر عاقلي، تاريخ رهسپاري ناصرالملک، نايب‏السلطنه به سوي اروپا را 15 مرداد 1292ش بيان مي‏کند. نک: روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي. تهران، نشر گفتار، 1369، ج 1، ص 71. محمدتقي بهار در : تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران. تهران، کتابهاي جيبي، چ 3، ج 1، ص 13، به اين تاريخ تصريح دارد. اما شماري ديگر از پژوهشگران و تاريخنگاران و از آن جمله احمدعلي سپهر (مورخ‏الدوله) معتقدند که ناصرالملک « قبل از حلول جنگ راه ديار اجنبي اختيار نمود». نک : ايران در جنگ بزرگ 1918-1914. تهران، 1336ق، ص 9.

2. احمدعلي سپهر، منبع پيشين، ص 9.

3. سيدحسن تقي‏زاده. خطابه تقي‏زاده مشتمل بر شماري از تاريخ اوايل انقلاب و مشروطيت ايران. تهران، باشگاه مهرگان، 1338، ص 117.

4. احمد بشيري. کتاب آبي، گزارشهاي محرمانه وزارت امور خارجه انگليس درباره انقلاب مشروطه ايران. تهران، نشر نو، 1369، ج 8، ص 2023.

5. تعبير دکتر کارلو ترنزيو در اثر خود : رقابت روس و انگليس در ايران و افغانستان. ترجمه دکتر عباس آذين، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1359، ص 103.

6. حبل‏المتين (روزنامه). ش 8 (مورخ 4 شعبان 1334ق).

7. علي وثوق. چهار فصل در تفنن تاريخ. تهران، بي نا، 1361، ص 70.

8. از اين پژوهشگر مقاله‏اي درباره « چگونگي تکوين قرارداد 1919 انگليس و ايران» به فارسي ترجمه و منتشر شده است. نک : تاريخ معاصر ايران. کتاب سوم، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1370.

9. Anglo Iranian Relations During World War One. London, 1984.

10. منصوره اتحاديه (نظام مافي). احزاب سياسي در مجلس سوم. تهران، نشر تاريخ ايران، 1371، ص 15.

11. نک : رعد (روزنامه). ش 46 (مورخ 13 صفر 1333ق).

12. محمدتقي بهار. تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران. ج 1، ص 38.

13. يغما (مجله). س 28، ش 1 (فروردين 1354).

14. بهار، همان منبع، ص 39. 


www.iichs.org