نشريه الکترونيکی زنان                             شماره 4

 








 

 

 

 

 









 

زن در تاريخ معاصر ايران

                                                                        

 زيرنظر حوريه سعيدي   

مقدمه

اختصاص دادن بخشي از سايت مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، براي ارائه بحثهاي مربوط به بررسي ” نقش زن در تاريخ “ تنها يك پيشنهاد است درباره پژوهش گوشه‌هايي از تاريخ كه چندان بدان پرداخته نشده و يا به درستي تحليل و تبيين نگرديده است وگرنه مسئله تجزيه اين بحث از بقيه مباحث تاريخي اگر به معناي جدايي آنها از هم باشد ــ كه در نهايت به بزرگ‌نمايي غيرواقعي و نادرست اين مبحث خاص منجر خواهد شد ــ نه تنها كمكي به حل بسياري از معماها نخواهد كرد، بيان مقصود و منظور ما نيز نخواهد بود؛ چرا كه عقل حكم مي‌كند كه ” تاريخ، بيان و تحليل و تبيين واقعات مختلفي است كه در جوامع انساني رخ مي‌دهد“ و جوامع انساني نيز متشكل از خانواده‌هاست و خانواده نيز از عناصر مختلف زن، مرد و فرزندان تشكيل مي‌شود و بدون وجود هر يك از آنها، اين تشكل صورت نيافته و يا امتداد نمي‌يابد. زن نيز به عنوان يكي از اركان مهم اين تشكيلات، نقش‌دهنده به صورتهايي از جامعه است كه در آن تبلور مي‌يابد.

با بررسي مجموعه مطالعات تاريخي و تاريخ‌نويسي‌هايي كه تا به حال انجام شده، اين موضوع روشن مي‌‌شود كه پژوهش واقعي پيرامون اين نقش فعال و مؤثر ــ نقش زن در تاريخ ــ چندان مورد لحاظ قرار نگرفته و يا بسيار اندك مي‌باشد و همين مسئله نيز باعث شده كه مؤلفين و محققين اين حوزه غالباً به دامن افراط و تفريط سقوط كرده و واقعيت امر همچنان در هاله‌اي از ابهامات و ترديدها باقي بماند.

هدف ما در اين بخش ارائه بخشهايي از تاريخ است كه زن را به عنوان يك موجود انساني كه داراي نقش خاصي در تاريخ هم هست، لحاظ كرده و معرفي مي‌نمايد.

دوره مورد بحث جهت ارائه اين ديدگاه، تاريخي را شامل است كه از دوره صفويه آغاز و تا انقلاب اسلامي خاتمه مي‌يابد. اين دوره نسبتاً طولاني، به دليل فرازها و فرودهايي كه به دليل تغييرات اوضاع اجتماعي و نيز تأثير و تأثراتي كه جامعه جهاني در تاريخ ايران به وجود آورد، دوره پرتلاطمي است كه تمامي شاخصه‌ها و افراد جامعه متأثر از آن بودند و اين تغييرات را خواه ناخواه و كم و بيش پذيرا شدند. زنان در اين عرصه نيز قرار داشته و ضمن ثبات در برخي از مناسبات اجتماعي و فرهنگي، بعضي از اين تغييرات را نيز به خود ديده و پذيرفتند.

مطالعه و تحقيق درباره اين دگرگونيها و معرفي زنان در عرصه اجتماع و نقش ايشان هدف اين مجموعه است.

 

  فهرست مطالب

3زنان وجامعه: 1- انجمن عفاف زنانه 2- زنان در مشروطه

3بناهاي تاريخي : تاج محل   

3زنان فاضل: ام كلثوم برغانی (قزويني)
3زنان هنرمند: اولين زن عكاس
3كتاب: منظومه اخلاق زن و مرد

3نشريات: نامه بانوان

3اسناد: مسئله كشف حجاب

 



1- انجمن عفاف زنانه

اولين انجمن زنان در ايران پس از برقراري مشروطه بود. اين انجمن را همسر ميرزا حسن رشديه در 1326هـ . ق در محل ساختمان مدرسه پرورش دختران كه در خانه استيجاري محسن خان نطنزي ملقب به معاون ديوان بود، مجاور سقاخانه نوروزخان، تاسيس كرد. اهداف ذكرشده براي انجمن، پرورش دختران دبستاني و ايجاد زمينه براي مشاركت بيشتر زنان در امور اجتماعي و سياسي بود. و در اين زمينه، فعاليتهايي چون، ايجاد مدرسه دخترانه، ترويج استفاده از البسه وطني، تحريم كالاهاي خارجي به منظور مقابله با نفوذ بيگانگان در ايران و تبليغ مشروطيت.... را سرلوحه كارهاي خود قرار مي‏داد. متاسفانه به دليل فاصله گرفتن عملكرد اعضاي انجمن با اهداف اوليه خود در ادامه كار، و طرح موضوعاتي كه با احساسات و عواطف مذهبي جامعه چندان همخواني نداشت، نظير زمزمه‏هايي درباره محدوديت حجاب، با مخالفتهايي از جانب برخي از علما و مردم عادي و به دليل طرح مباني مشروطه‏خواهي با مخالفت اعضاي حكومتي مواجه و توسط مامورين حاكم تهران تعطيل شد.

 

كشمكش براي گشايش مجدد و بستن آن تا مدتي ادامه داشت تا بالاخره به تعطيلي كلي آن انجاميد.

 

 

 

 

2- زنان در مشروطه

      در سرتاسر مشروطيت (قبل از كودتاي محمدعلي شاه) زنان در زمره پيشگامان مشروطه بودند. در آذربايجان زماني كه سردارملي ستارخان در برابر استبداد قاجار و سلطه اجنبي قيام كرد، نه تنها زنان از مساعدت معنوي و مادي به وي دريغ نكردند؛ بلكه بين كشته‏شدگان انقلابيون، جنازه بيست زن مشروطه‏طلب كه لباس مردانه به تن داشتند، پيدا شد.

 

 

       

 


 

    

تاج محل

 

در ميان تمام بناهايي كه در خارج از ايران ساخته شده و به نوعي يادآور فرهنگ و تمدن ايراني به معني وسيع آن است، هيچ بنايي را با بناي تاج محل نمي‏توان مقايسه كرد. همچنين در ميان كليه آثار تاريخي جهان كمتر بنايي است كه مانند تاج محل با يادآوري تاريخ، اين چنين با عشق و افسانه و هنر و تجمل آميخته باشد و تا اين حد مورد توجه مردم جهان باشد.

      احوال پادشاهان بزرگ تيموريان هند چنان با احوال افراد خاندان ميرزا غياث‏الدين شيرازي آميخته است كه مطالعه احوال يكي از اين دو بدون ديگري امكان‏پذير نيست.

      داستان آمدن ميرزا غياث‎‏الدين به اتفاق زن و فرزندانش به هند، داستاني مفصل و اعجاب‏انگيز است. بانوي تاج محل كه چنين بناي عظيمي را بر گورش ساخته‏اند، نوه پسري ميرزا غياث‏الدين شيرازي است. ميرزا غياث‏الدين در دربار اكبرشاه به سرعت ترقي كرد اما ترقي واقعي وي در عهد جهانگير فرزند اكبر آغاز شد. با ازدواج جهانگير با مهرالنساء ملقب به نورجهان دختر ميرزا غياث‏الدين، مقامات مهم دربار جهانگير ميان افراد اين خانواده قسمت شد. ميرزا غياث صدراعظم و پسرش آصف خان سپهسالار شد. ملكه نورجهان در دستگاه سلطنت چنان قدرتي يافت كه تا آن تاريخ هيچ ملكه‏اي نتوانسته بود كسب كند. بانوي تاج محل فرزند همين آصف خان و برادرزاده نورجهان است.

      آصف خان دختر خود به نام ارجمند بانوبيگم را به همسري شاهزاده خرم (بعد از سلطنت به شاه جهان معروف گشت) كه بعد از جهانگير با حمايت وي به تخت سلطنت نشست، درآورد.

       شاه جهان زن خود را بسيار دوست مي‏داشت و حتي در سفرهاي جنگي نيز او را همراه خود مي‏برد و در همه كارها با وي مشورت مي‏كرد. مهر سلطنتي هميشه در نزد اين بانو بوده است. ارجمند بانو يا تاج بي‏بي لقب ممتازمحل را از جهانگير گرفته بود. وي هفده سال همسر شاه جهان بود و در سال چهارم به سلطنت رسيدن وي در هنگام زايمان چهاردهمين فرزند خود وفات يافت.

      او را تامدتي در برهانپور و در كرانه رود تپتي در باغ زين ‏آباد گذاشتند، سپس به آگرا آورده و در آنجا به خاك سپردند. بي درنگ مزاري يا گنبدي موقتي بر آن ساختند و آنگاه آرامگاهي فلك‏آسا بر روي آن برپا داشتند كه امروزه به نام تاج محل مشهور است. اين بنا به سبب صفات ممتاز معماري و طرفه ‏كاريهايي كه در آن شده، به عنوان يكي از عجايب جهان شناخته مي‏شود.

      اين بنا وسط باغ بزرگي ساخته شده و چهار مدخل آن در مقابل چهار خيابان وسيع كه از وسط آنها نهر آب مي‏گذرد، قرار دارد. اصل بنا با اسلوبي ايراني ساخته شده و شامل سنن و اختصاصات هندي نيز مي‏باشد. اين بناي مربع كه بر سكويي وسيع قرار گرفته، هر ضلعش را سه طاق تشكيل مي‏دهد كه طاق وسطي بزرگتر است و مدخل بنا است. علاوه بر اين جبهه خارجي سكوي بنا و فاصله ميان طاق‏هاي بناي اصلي از تعداد زيادي طاق كه شبيه طاق‏نماهاي اصفهان است، تشكيل شده كه بدون شك از معماري صفوي اقتباس شده است.

      درباره طراح اصلي و معمار بناي تاج محل اقوال مختلفي است و نامهاي استاد عيسي ايراني اهل شيراز، استاد احمد معمار لاهوري و برادرش استاد حميد لاهوري و بالاخره يك نفر ونيزي به نام جرينمو ورنئو به چشم مي‏خورد، اما براساس مدارك بسيار نه تنها معمار اصلي بلكه هر سه شخصيت طراز اول ساختمان ايراني بوده‏اند :

استاد عيسي شيرازي نقشه‏نويس (طراح)

امانت خان شيرازي طغرانويس (كتيبه‏نگار)

محمد حنيف قندهاري ميرعمارت (ناظر)

     شاه جهان براي ساختن بناي تاج محل كه مي‏خواست در سراسر جهان بي نظير باشد، معماران و هنرمندان را از سرتاسر جهان اسلام به هند دعوت كرد و ايشان را با حقوقهاي خوب به كار گماشت. حتي معروف است كه براي سكونت استادان و كارگران، شهري به گنجايش بيست هزار نفر در جوار تاج محل به نام ممتازآباد ساخته شد كه بعدها به نام تاج گنج معروف شد.

مدخل بناي تاج محل يك دروازه عظيم است كه با سنگ سرخ ساخته شده و به سردرهاي ايراني بسيار شباهت دارد. در سه طرف مدخل اين دروازه به سبك صفوي آيات قرآني به خط امانت خان نوشته شده است.

      اين بنا را مي‏توان يكي از كامل‏ترين و عالي‏ترين اثر معماري اسلامي هند به شمار آورد. ساخت اين بنا در 1040هـ .ق شروع شد و پس از بيست و دو سال پايان يافت.

 

ارجمند بانو و شاه جهان

 

 

 


 

  ام كلثوم برغاني

      ام كلثوم برغاني (قزويني) از زنان فاضل‏‏‏، فقيه و دانشمند قرن سيزدهم هجري و از خاندان برغاني بود كه از خاندانهاي مشهور علمي و مذهبي قزوين به شمار مي ‏آمدند. پدر وي ملامحمدتقي از مشاهير علمي شيعه در قرن سيزدهم و سرشناس‏ترين دانشمند خاندان برغاني بود. وي در راه دفاع از عقايد ديني و مخالفت با جريان شيخيگري و بابيگري به دست چند نفر بابي كشته شد. ام كلثوم در 1224هـ . ق به دنيا آمد. مقدمات علوم اسلامي و ادبيات را نزد عمه پدرش، ماه شرف خانم طالقاني ملقب به منشيه كه متصدي ديوان مراسلات در دستگاه تاج‏الدوله، طاووس خانم همسر فتحعلي شاه بود، فرا گرفت. سپس فقه و اصول را در خدمت پدر و عمويش شيخ محمدصالح برغاني قزويني به اتمام رسانيد و در حكمت و فلسفه از محضر شيخ ملا آقا حكمي قزويني بهره‏مند شد. او با عموزاده‏اش ميرزاعبدالوهاب بن شيخ محمدصالح برغاني كه از شاگردان پدرش بود، ازدواج كرد. پسران او، آقاصدرالدين ملقب به عمادالاسلام صاحب شرح ارشاد علامه حلي و شرح عرشيه ملاصدرا و شيخ آقابزرگ بودند. وي عهده‏دار امر تدريس براي زنان در قزوين، تهران و كربلا بود. در 1268هـ .ق. كتابخانه شخصي خود را براي طلاب علوم ديني قزوين وقف كرد و توليت آن را ابتدا به عهده همسرش و پس از درگذشت او به عهده برادر همسرش شيخ حسن، واگذار كرد. از آثار او، تفسير سوره فاتحه‏الكتاب و چندين اثر ديگر است.

 

 

 


 

اولين زن عكاس

      اشرف‏السلطنه – عزت ملك خانم ملقب به اشرف‏السلطنه، دختر امامقلي ميرزا عمادالدوله پسر محمدعلي ميرزا دولتشاه، فرزند فتحعلي شاه بود. زندگينامه او به نقل از سلطان احمد دولتشاهي يُمن‏الدوله چنين آورده شده : وي در زمان حكمراني پدرش در كرمانشاهان متولد شد و در جواني به اعتمادالسلطنه كه در آن هنگام ميرزاحسن خان پيشخدمت شاه بود شوهر كرده به تهران آمد. چون اولاد نداشت عمر خود را بيشتر به مطالعه كتب مي‏گذرانيد. به تاريخ و طب خيلي مايل بود. به علت زندگي با اعتمادالسلطنه از سياست دربار ايران و اتفاقات مملكت و روابط با خارجه خوب مطلع بود. در هنرهاي زنانه و كارهاي خانه از طباخي و خياطي و غيره استاد و صاحب سليقه بود. در حرمخانه ناصرالدين شاه و در خدمت شاه رفتاري تا حدي گستاخانه داشت. زبان فرانسه را قدري نزد شوهرش آموخته بود به سفر ميل نداشت. به ساز و آواز مطلقاً مايل نبود ولي شطرنج و نرد را خوب بازي مي‏كرد. عكسهاي قشنگ برمي‏داشت. عكاسي را نزد مرحوم شاهزاده سلطان محمدميرزا والد كمترين [يُمن‏الدوله] آموخته بود. دو مرتبه به عتبات عاليات مشرف گرديده، در اواخر عمر از راه اسلامبول به مكه معظمه مشرف شد و جمعي را همراه برده قريب دو هزار تومان خرج كرد.

      پس از فوت مرحوم اعتمادالسلطنه به مرحوم اقاي سيدحسين عرب نايب‏التوليه كه عمه‏زاده‏اش بود شوهر كرده، مجاور مشهد مقدس شد. قريه ميامي نزديك مشهد، ملكي خود را بر خيرات و مبرات وقف مؤبّد نمود.اشرف السلطنه در سن پنجاه و سه سالگي در مشهد مقدس فوت نموده و در دارالسياده مدفون است.

 


 

معرفی کتاب

                                                                        

 زيرنظر حوريه سعيدي   

 

كتاب خطي  منظومه اخلاق زن و مرد با شماره 872 رف

مصنف اميراصلان. خط خوش، مرتب همراه با جدول و برخي حاشيه‏نويسي‏ها.

اين اثر در نوع و زمان دوره ناصرالدين شاه خود كاري بود جديد كه در بيان جايگاه زن در خانواده و اجتماع به صورت منظم مطالبي جالب توجه دارد. همچنين ديدگاهي انتقادي را نسبت به نگرشهايي كه در جامعه و خانواده در مورد زن هست تحرير كرده است. ابتداي نسخه كه طبق معمول از نعت خدا و رسول آغاز مي‏شود.

 

            زانچه انديشه مي‏نمايد باز               نام پروردگار به آغاز

            تا ز نامش سخن بلند شود                نامه از نامش ارجمند شود

            خالق كاينات و قائل كن                   موجد ممكنات و فاعل كن

 

و در ادامه اشعاري در مدح رسول (ص) و اميرالمؤمنين (ع) دارد و سپس به ستايش ناصرادلين شاه مي‏پردازد و آنگاه علت تأليف و تنظيم كتاب را چنين مي‏آورد :

 

            اندرين عهد فرخ و فيروز                كه ز ديروز بهتر است امروز

            هر اديبي ز نو نوائي ساخت             نثر يا نظم نسخه پرداخت

            پنج و شش سال مي‏شود بحساب       طبع كردند در ادب دو كتاب

            آنكه اول نهاد اين ترتيب                  بود اطفال را همي تأديب

            دومين نسخه شرح حال زنان            كاين چنين است و ديگريست چنان

            هر دو تأديب اين بد و آن بود            آن ز اطفال و اين ز نسوان بود

            آنكه در شرح حال زن گفته              در معني بسي نكو سفته

            ليك بس دور باشد از انصاف            كه ز مردي زنيم لاف گزاف

            همه از نقص زن سخن رانيم           با وجودي كه عيب خود دانيم

            گرچه از دست زن نه دلشادم            باز هم در خيال افتادم

            كه به نظم آورم يكي نامه                گويد از حال مرد خودكامه

            حال اين نامه هميون فال                 شرح و بسطي دهد ز حال رجال

 

و در ادامه مصنف توضيح مي‏دهد كه منظورش از نگارش اين نظم براي آن است كه مردها به عيوب خويش آگاهتر شوند، و زنان نيز در اين ميانه احساس كنند كه حرفهايي از دل ايشان گفته شده

 

            اولاً مردها ز عجب و غرور             اندكي دورتر شوند و صبور

            از بسي كارها كه روسيهند              همه تقصيرها به زن بنهند

            دومين زن چه بشنود اين پند            به دعا كوشد و شود خرسند

            اين يكي زن به آن دو تا گويد            كاين سخن از زبان ما گويد

            همه آهي كشند از دم سرد               مجلسي گرم گردد از بد مرد

            ...

            سويم فائده كدام است آن                 آنكه ماند ز شخص نام و نشان

 

در باب دوم مصنف اعتراف مي‏كند كه با مرور و گفتن منظومه باب اول فكري به نظرش مي‏رسد كه چرا مردها از احوال خود آگاه نيستند و همه عيوب را از ناحيه زنان مي‏دانند

           

            ... روز اول چو ديدم آن دفتر                   كه ز افعال زن شمرد خبر

            شوري افتاد بر سرم ناگاه                       كه چرا ما ز خود نداريم آگاه

            آنچه نقص است و عيب و حيله وفن         همه را مي‏نهيم گردن زن

            اين سروش ز ما و من باشد                   آخر اين زن نه اهرمن باشد

            هر چه باشد نهان به پرده غيب                كه گمان مي‏بريم باد عيب

            همه را نسبتش به زن بدهيم                   هيچ نقصي به خويشتن ننهيم

 

وي ادامه مي‏دهد كه قصد كرده گفتار مادرش را درباره وضعيت زنان زمان خود به نظم تحرير نمايد.

 

            .... كانچه پرزحمت است و باشد سخت            بهره زن نوشته‏اند به بخت

            همه دارند با خود از بد و خوب                     صبر يعقوب و طاقت ايوب

            راحت از عالمي مزد گيرد                            زن به رنج است تا كه مي‏ميرد

    

اين منظومه با پرداختن به موضوع زن موقعيت او را در جامعه و خانواده به نقد كشيده و به دليل آنكه در ميان تأليفات و تنظيمات آن دوره و حتي دوره هاي پس از آن كمتر بدين سان موضوع يافت مي‏شود، در نوع خود و زمان خود اثري است قابل توجه و شايد شروعي بوده باشد براي آثاري كه بعدها در موضوع زن به قلمفرسايي و ابرازنظر پرداخته‏اند.

خاتمه :

            خدمت دوستان و آقايان                  معذرت خواهم از يكان يكان

            كه از اين مهملات لاطائل                مي نكردند خورده بر قائل

...

            بارالها اميراصلان را                     كمترين بنده پريشان را

           رحم فرما كه مبتلاست هنوز             در ره عشق بينواست هنوز

 

به تاريخ يكشنبه دوازدهم ربيع‏الاخر 1306 به تحرير كشيده شد







 

 

 

نشريه ‏نامه بانوان

       با مديريت و سردبيري شهناز آزاد، دختر ميرزاحسن رشديه در سال 1299هـ .ش در تهران منتشر مي‏شد. شماره اول نشريه در هشت صفحه به قطع خشتي با چاپ سربي، چاپ شده است. بالاي عنوان روزنامه عبارت : زنان نخستين آموزگار مردانند

و در ذيل عنوان روزنامه عنوان : اين روزنامه براي بيداري و رستگاري زنان يچاره و ستمكش ايران است.

قيمت نشريه : ساليانه 30 قران كه ماهي دو بار انتشار مي‏يافت.

                        شش ماهه 20 قران

مقاله افتتاحي نامه بانوان با عنوان : وجوب تعليم نسوان يا ششصد كرور زنده به گوربه خوبي رسم و سياق مطالب روزنامه را نشان مي‏دهد، بحث تعليم و تربيت دختران و زنان ايران و تفكر عدم حضور زن در اجتماع كه مي‏بايست اصلاح شود.

     شهناز آزاد همسر ابوالقاسم آزاد مراغه‏اي از متجددين و متأثرين تفكر اروپايي بود.اين زن و شوهر بيشتر تلاشهاي خود را صرف بحثها و فعاليتهاي مربوط به زنان مي‏كردند.از جمله رفع بيسوادي از ايشان و در نهايت مسئله رفع حجاب كه به عنوان مانعي در سر راه تعليم و تربيت نسوان تبليغ مي‏نمودند.

      نشريه در تبليغ آراء خود براي رفع موانع پيشرفت زنان و نقد برخي احكام و باورهاي اعتقادي گاه چنان دچار افراط و اغراق و داستان‏پردازي مي‏شد كه با عكس‏العملهاي سخت حكومتيان كه چندان هم پايبندي مذهبي نداشتند، روبه رو بود. و با عنوان كردن كفن سياه در لفافه پنهان ماندن زنان از حضور اجتماعي كه تلويحاً همان حجاب را القاء مي‏نمود به بحثهاي مربوط به حجاب‏برداري رنگ علني‏تري بخشيد ولي با عكس‏العملهاي سختي كه مواجه شد، (از جمله توقيف روزنامه و تحريم و محكوميت صاحب آن) كه در پي آنهاگاه گفتار خود را اصلاح مي نمود.

      به عنوان مثال در شماره دوم نشريه، علت توقيف آن را چاپ خبري عجيب مشاهده مي‏كنيم : مطلبي با عنوان : يك دختر ناكام و توضيح اين خبر كه به نظر غيرواقعي مي‏آيد، حتي با حال و هواي آن روز ايران – خبر درباره دختري هشت ساله است كه در محله امامزاده يحيي زندگي مي‏كند. وي روزه مي‏گيرد و به دليل عطش زياد از تشنگي مي‏ميرد و در پايان درج اين خبر، نتيجه مي‏گيرد: « اين است يكي از مضرات عدم تعليم نسوان.»

      و در شماره سوم براي توضيح منظور خود از حجاب و لزوم برداشن آن، مي‏نويسد : « سوء تفاهم يا منتهاي بدبختي. حجاب موهومات و قيدهاي كهنه‏پرستي.» اضافه مي‏كند: «.... لفظ حجاب را در اينجا با وجود اضافه به سوي موهومات و تأكيد با قيدهاي كهنه‏پرستي، تأويل به چادر و روبند زنان كرده و چنان وانمود مي‏نمايند كه مخالف اين حجاب هستيم و حال آنكه مقصود ما روبند زنان نبوده بكله بالصراحه گفتيم كه موهومات و قيدهاي كهنه‏پرستي شش صد كرور مسلمين را از زن و مرد به اين روز سياه نشانيده است..» 

 


 

مسئله كشف حجاب

      مسئله كشف حجاب و يا به عبارت ديگر حجاب‏برداري در ايران، موضوعي است كه با حضور افكار متأثر از فرهنگ اروپايي در ايران شكل گرفت و با ارتباط بيشتر ميان ايرانيان و اروپاييان، نمود ظاهري يافت. بدين مناسبت تاريخ اين تفكر و بروز آن به دوران قاجاريه برمي‏گردد. ولي به دليل حضور و نفوذ افكار مذهبي و علماي مذهبي در تمامي لايه‏هاي جامعه از مردم عادي تا درباريان، مجال خودنمايي بيشتري نيافت ولي به تدريج با رشد افكار اروپايي‏گري و تبليغ لزوم همرنگي با ايشان براي پيشرفت و توسعه كشور، طرفداران و معتقداني براي خود پيدا كرد. رضا پهلوي به عنوان منادي يكسان‏سازي جامعه ايران و همسان‏سازي با اشكال اروپايي قدم در راه اجراي اين طرح گذاشت در اين باره وي چنين اظهارنظر نموده و تكليف كرده است: (« ... ما بايد صورتاً و سنتاً اروپايي بشويم و بايد در قدم اول كلاهها تبديل به شاپو بشود و نيز بايد شروع به رفع حجاب زنها نمود...») و براي صورت عملي بخشيدن به « بايد» ها راهي را در پيش گرفت. در قدم اول وي دستور به حجاب‏برداري از زنان مأموران حكومتي داد (البته با ذكر عدم اجبار و به كار نبردن زور) ولي با تهديد اخراج و جريمه مأموران دولتي در صورت عدم رعايت آن.

 

سند 1 : سواد تلگراف وزير ماليه  23 دي 1314

     .... در برداشتن چادر بايد همه قسم مساعدت نموده و نسبت به اعضاي دوائر دولتي مراقبت نمائيد از دعوت‏هايي كه از آنها مي‏شود حتماً با خانمهاي خود حاضر شده.... هرگاه يكي از مستخدمين ماليه بدون خانم و يا خانم با چادر باشد، فوراً به موجب اين حكم آن شخص را منتظر خدمت كرده...

 

      اين مسير و جريان 6 ساله كه از 1314 آغاز و تا رفتن رضاشاه از ايران ادامه مي‏يابد، مطابق با اسناد و خاطرات شفاهي از آن دوران با سختي‏ها و درگيريها، تبعيدها و ضرب و جرح ها و جريمه و اخاذي‏هاي بسيار كه بر مردم تحميل شده بود، همراه است.

 

سند 2 ، سندي است مورخ 23/7/1320 شماره 5310

مجلس شوراي ملي رونوشت به زنهاي يزد

     بعدالعنوان به عرض مي‏رسانيم در اين موقع كه اراده شاهنشاه بر پايه قانون مشروطيت استوار، زبان و قلم آزاد، شما نمايندگان ملت مي‏توانيد براي بيچارگان و ستمديدگان دادرسي فرمائيد. متأسفانه آنچه در راديوها شنيده و روزنامه‏ها مطالعه مي‏شود، هيچ اسمي از ظلم و ستمهايي كه چندين سال است به ما بيچارگان شده، نيست كه به واسطه يك روسري يا چادرنماز در محله‎‏ها، حتي از خانه به خانه همسايه طوري در فشار پاسبان و مأمورين شهرباني واقع بوده و هنوز هم هستيم كه خدا شاهد است از فحاشي و كتك زدن و لگد زدن هيچ مضايقه نكرده و نمي‏كنند و اگر تصديق حكما، آزاد بود از آمار معلوم مي‏شد كه تا به حال چقدر زن حامله يا مريضه به واسطه تظلمات و صدمات كه از طرف پاسبانها به آنها رسيده، جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسري يا چادرنماز به غارت بردند و چه پولهايي از ما به هر اسمي و رسمي گرفته شده، خدا مي‏داند اگر يك نفر از ماها با روسري يا چادرنماز به دست يك پاسبان مي‏افتاد مثل اسراي شام با ماها رفتار مي‏كردند. بهترين رفتار آنها با ماها همان چكمه ‏ها لگد بر دل و پهلوي ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمي‏شدند يا پولي نداشتيم به آنها بدهيم ما را به شهرباني و كميسر مي‏بردند. اذيت ما بيشتر و مخارج ما زيادتر. لذا استدعاي عاجزانه داريم اولاً انتقام ما ستمديدگان را از اين جابران بكشيد و بعد هم آزادي حجاب به ما بدهيد. كما اينكه در ممالك اسلامي حجاب معمول است. به علاوه در انگلستان و هندوستان كه آنقدر اديان مختلف هست مخصوصاً مسلمانان داراي حجاب هستند. لذا از نمايندگان محترم مسلمان كليه ملت ايران استدعا داريم استرحاماً حال ديگر است، دست ظلم و تعدي و شكنجه از سر ما زنهاي مسلمان ايران كوتاه و ماها را آزاد فرماييد. در خاتمه با تقديم احترامات امضاي جمعي از زنهاي يزد.

 

عنوان : بيگم آقا، مادر كريم خان زند، از زنان دلاور دوران خود و از الهام‏بخشان كريم‏خان در مبارزاتي بود كه به حكومت او بر ايران انجاميد. او در حمله افغانها در 1266هـ .ق به سركردگي آزادخان افغان به قلعه كريم‏خان كه به اسارت او و تني چند از جنگاوران انجاميد، نه تنها خود و ديگران را از چنگ افغانها نجات داد؛ بلكه با حمله به آنان، غنيمت بسياري را نيز به چنگ آورد. او در بيشتر مبارزات با پسرش همكاري داشت و از زنان پر جرئت دوران خود به شمار مي‏رود.

 

 

 

 

 

 

 

www.iichs.org