زن در تاريخ معاصر
ايران
زيرنظر
حوريه سعيدي
مقدمه
اختصاص
دادن بخشي از سايت مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، براي
ارائه بحثهاي مربوط به بررسي ” نقش زن در تاريخ “ تنها يك
پيشنهاد است درباره پژوهش گوشههايي از تاريخ كه چندان بدان
پرداخته نشده و يا به درستي تحليل و تبيين نگرديده است وگرنه
مسئله تجزيه اين بحث از بقيه مباحث تاريخي اگر به معناي جدايي
آنها از هم باشد ــ كه در نهايت به بزرگنمايي غيرواقعي و
نادرست اين مبحث خاص منجر خواهد شد ــ نه تنها كمكي به حل
بسياري از معماها نخواهد كرد، بيان مقصود و منظور ما نيز
نخواهد بود؛ چرا كه عقل حكم ميكند كه ” تاريخ، بيان و تحليل و
تبيين واقعات مختلفي است كه در جوامع انساني رخ ميدهد“ و
جوامع انساني نيز متشكل از خانوادههاست و خانواده نيز از
عناصر مختلف زن، مرد و فرزندان تشكيل ميشود و بدون وجود هر يك
از آنها، اين تشكل صورت نيافته و يا امتداد نمييابد. زن نيز
به عنوان يكي از اركان مهم اين تشكيلات، نقشدهنده به صورتهايي
از جامعه است كه در آن تبلور مييابد.
با بررسي
مجموعه مطالعات تاريخي و تاريخنويسيهايي كه تا به حال انجام
شده، اين موضوع روشن ميشود كه پژوهش واقعي پيرامون اين نقش
فعال و مؤثر ــ نقش زن در تاريخ ــ چندان مورد لحاظ قرار
نگرفته و يا بسيار اندك ميباشد و همين مسئله نيز باعث شده كه
مؤلفين و محققين اين حوزه غالباً به دامن افراط و تفريط سقوط
كرده و واقعيت امر همچنان در هالهاي از ابهامات و ترديدها
باقي بماند.
هدف ما در
اين بخش ارائه بخشهايي از تاريخ است كه زن را به عنوان يك
موجود انساني كه داراي نقش خاصي در تاريخ هم هست، لحاظ كرده و
معرفي مينمايد.
دوره مورد
بحث جهت ارائه اين ديدگاه، تاريخي را شامل است كه از دوره
صفويه آغاز و تا انقلاب اسلامي خاتمه مييابد. اين دوره نسبتاً
طولاني، به دليل فرازها و فرودهايي كه به دليل تغييرات اوضاع
اجتماعي و نيز تأثير و تأثراتي كه جامعه جهاني در تاريخ ايران
به وجود آورد، دوره پرتلاطمي است كه تمامي شاخصهها و افراد
جامعه متأثر از آن بودند و اين تغييرات را خواه ناخواه و كم و
بيش پذيرا شدند. زنان در اين عرصه نيز قرار داشته و ضمن ثبات
در برخي از مناسبات اجتماعي و فرهنگي، بعضي از اين تغييرات را
نيز به خود ديده و پذيرفتند.
مطالعه و
تحقيق درباره اين دگرگونيها و معرفي زنان در عرصه اجتماع و نقش
ايشان هدف اين مجموعه است.
فهرست مطالب
3زنان
وجامعه:
1-
انجمن عفاف زنانه 2-
زنان در
مشروطه
3بناهاي
تاريخي :
تاج محل
3نشريات:
نامه بانوان
3اسناد:
مسئله كشف حجاب
1-
انجمن عفاف
زنانه
اولين انجمن زنان در ايران پس از
برقراري مشروطه بود. اين انجمن را همسر ميرزا حسن رشديه در
1326هـ . ق در محل ساختمان مدرسه پرورش دختران كه در خانه
استيجاري محسن خان نطنزي ملقب به معاون ديوان بود، مجاور
سقاخانه نوروزخان، تاسيس كرد. اهداف ذكرشده براي انجمن، پرورش
دختران دبستاني و ايجاد زمينه براي مشاركت بيشتر زنان در امور
اجتماعي و سياسي بود. و در اين زمينه، فعاليتهايي چون، ايجاد
مدرسه دخترانه، ترويج استفاده از البسه وطني، تحريم كالاهاي
خارجي به منظور مقابله با نفوذ بيگانگان در ايران و تبليغ
مشروطيت.... را سرلوحه كارهاي خود قرار ميداد. متاسفانه به
دليل فاصله گرفتن عملكرد اعضاي انجمن با اهداف اوليه خود در
ادامه كار، و طرح موضوعاتي كه با احساسات و عواطف مذهبي جامعه
چندان همخواني نداشت، نظير زمزمههايي درباره محدوديت حجاب، با
مخالفتهايي از جانب برخي از علما و مردم عادي و به دليل طرح
مباني مشروطهخواهي با مخالفت اعضاي حكومتي مواجه و توسط
مامورين حاكم تهران تعطيل شد.
كشمكش براي گشايش مجدد و بستن آن
تا مدتي ادامه داشت تا بالاخره به تعطيلي كلي آن انجاميد.

2- زنان در
مشروطه
در سرتاسر مشروطيت (قبل از كودتاي
محمدعلي شاه) زنان در زمره پيشگامان مشروطه بودند. در
آذربايجان زماني كه سردارملي ستارخان در برابر استبداد قاجار و
سلطه اجنبي قيام كرد، نه تنها زنان از مساعدت معنوي و مادي به
وي دريغ نكردند؛ بلكه بين كشتهشدگان انقلابيون، جنازه بيست زن
مشروطهطلب كه لباس مردانه به تن داشتند، پيدا شد.
 |
تاج محل
در ميان تمام بناهايي كه
در خارج از ايران ساخته شده و به نوعي يادآور فرهنگ و
تمدن ايراني به معني وسيع آن است، هيچ بنايي را با
بناي تاج محل نميتوان مقايسه كرد. همچنين در ميان
كليه آثار تاريخي جهان كمتر بنايي است كه مانند تاج
محل با يادآوري تاريخ، اين چنين با عشق و افسانه و هنر
و تجمل آميخته باشد و تا اين حد مورد توجه مردم جهان
باشد.
احوال پادشاهان بزرگ
تيموريان هند چنان با احوال افراد خاندان ميرزا
غياثالدين شيرازي آميخته است كه مطالعه احوال يكي از
اين دو بدون ديگري امكانپذير نيست.
داستان آمدن ميرزا
غياثالدين به اتفاق زن و فرزندانش به هند، داستاني
مفصل و اعجابانگيز است. بانوي تاج محل كه چنين بناي
عظيمي را بر گورش ساختهاند، نوه پسري ميرزا
غياثالدين شيرازي است. ميرزا غياثالدين در دربار
اكبرشاه به سرعت ترقي كرد اما ترقي واقعي وي در عهد
جهانگير فرزند اكبر آغاز شد. با ازدواج جهانگير با
مهرالنساء ملقب به نورجهان دختر ميرزا غياثالدين،
مقامات مهم دربار جهانگير ميان افراد اين خانواده قسمت
شد. ميرزا غياث صدراعظم و پسرش آصف خان سپهسالار شد.
ملكه نورجهان در دستگاه سلطنت چنان قدرتي يافت كه تا
آن تاريخ هيچ ملكهاي نتوانسته بود كسب كند. بانوي تاج
محل فرزند همين آصف خان و برادرزاده نورجهان است.
آصف خان دختر خود به نام
ارجمند بانوبيگم را به همسري شاهزاده خرم (بعد از
سلطنت به شاه جهان معروف گشت) كه بعد از جهانگير با
حمايت وي به تخت سلطنت نشست، درآورد.
شاه جهان زن خود را
بسيار دوست ميداشت و حتي در سفرهاي جنگي نيز او را
همراه خود ميبرد و در همه كارها با وي مشورت ميكرد.
مهر سلطنتي هميشه در نزد اين بانو بوده است. ارجمند
بانو يا تاج بيبي لقب ممتازمحل را از جهانگير گرفته
بود. وي هفده سال همسر شاه جهان بود و در سال چهارم به
سلطنت رسيدن وي در هنگام زايمان چهاردهمين فرزند خود
وفات يافت.
او را تامدتي در
برهانپور و در كرانه رود تپتي در باغ زين آباد گذاشتند،
سپس به آگرا آورده و در آنجا به خاك سپردند. بي درنگ
مزاري يا گنبدي موقتي بر آن ساختند و آنگاه آرامگاهي
فلكآسا بر روي آن برپا داشتند كه امروزه به نام تاج محل
مشهور است. اين بنا به سبب صفات ممتاز معماري و
طرفه كاريهايي كه در آن شده، به عنوان يكي از عجايب
جهان شناخته ميشود.
اين بنا وسط باغ بزرگي
ساخته شده و چهار مدخل آن در مقابل چهار خيابان وسيع
كه از وسط آنها نهر آب ميگذرد، قرار دارد. اصل بنا با
اسلوبي ايراني ساخته شده و شامل سنن و اختصاصات هندي
نيز ميباشد. اين بناي مربع كه بر سكويي وسيع قرار
گرفته، هر ضلعش را سه طاق تشكيل ميدهد كه طاق وسطي
بزرگتر است و مدخل بنا است. علاوه بر اين جبهه خارجي
سكوي بنا و فاصله ميان طاقهاي بناي اصلي از تعداد
زيادي طاق كه شبيه طاقنماهاي اصفهان است، تشكيل شده
كه بدون شك از معماري صفوي اقتباس شده است.
درباره طراح اصلي و معمار
بناي تاج محل اقوال مختلفي است و نامهاي استاد عيسي
ايراني اهل شيراز، استاد احمد معمار لاهوري و برادرش
استاد حميد لاهوري و بالاخره يك نفر ونيزي به نام
جرينمو ورنئو به چشم ميخورد، اما براساس مدارك بسيار
نه تنها معمار اصلي بلكه هر سه شخصيت طراز اول ساختمان
ايراني بودهاند :
استاد عيسي شيرازي نقشهنويس
(طراح)
امانت خان شيرازي طغرانويس
(كتيبهنگار)
محمد حنيف قندهاري ميرعمارت
(ناظر)
شاه جهان براي ساختن بناي
تاج محل كه ميخواست در سراسر جهان بي نظير باشد،
معماران و هنرمندان را از سرتاسر جهان اسلام به هند
دعوت كرد و ايشان را با حقوقهاي خوب به كار گماشت. حتي
معروف است كه براي سكونت استادان و كارگران، شهري به
گنجايش بيست هزار نفر در جوار تاج محل به نام
ممتازآباد ساخته شد كه بعدها به نام تاج گنج معروف شد.
مدخل بناي تاج محل يك دروازه عظيم است كه با سنگ سرخ
ساخته شده و به سردرهاي ايراني بسيار شباهت دارد. در
سه طرف مدخل اين دروازه به سبك صفوي آيات قرآني به خط
امانت خان نوشته شده است.
اين بنا را ميتوان يكي
از كاملترين و عاليترين اثر معماري اسلامي هند به
شمار آورد. ساخت اين بنا در 1040هـ .ق شروع شد و پس از
بيست و دو سال پايان يافت.
|
 |
 |

ارجمند
بانو و شاه جهان |
ام
كلثوم برغاني
ام كلثوم برغاني (قزويني) از زنان
فاضل، فقيه و دانشمند قرن سيزدهم هجري و از خاندان برغاني
بود كه از خاندانهاي مشهور علمي و مذهبي قزوين به شمار
مي آمدند. پدر وي ملامحمدتقي از مشاهير علمي شيعه در قرن سيزدهم
و سرشناسترين دانشمند خاندان برغاني بود. وي در راه دفاع از
عقايد ديني و مخالفت با جريان شيخيگري و بابيگري به دست چند
نفر بابي كشته شد. ام كلثوم در 1224هـ . ق به دنيا آمد. مقدمات
علوم اسلامي و ادبيات را نزد عمه پدرش، ماه شرف خانم طالقاني
ملقب به منشيه كه متصدي ديوان مراسلات در دستگاه تاجالدوله،
طاووس خانم همسر فتحعلي شاه بود، فرا گرفت. سپس فقه و اصول را
در خدمت پدر و عمويش شيخ محمدصالح برغاني قزويني به اتمام
رسانيد و در حكمت و فلسفه از محضر شيخ ملا آقا حكمي قزويني
بهرهمند شد. او با عموزادهاش ميرزاعبدالوهاب بن شيخ محمدصالح
برغاني كه از شاگردان پدرش بود، ازدواج كرد. پسران او،
آقاصدرالدين ملقب به عمادالاسلام صاحب شرح ارشاد علامه حلي و
شرح عرشيه ملاصدرا و شيخ آقابزرگ بودند. وي عهدهدار امر تدريس
براي زنان در قزوين، تهران و كربلا بود. در 1268هـ .ق.
كتابخانه شخصي خود را براي طلاب علوم ديني قزوين وقف كرد و
توليت آن را ابتدا به عهده همسرش و پس از درگذشت او به عهده
برادر همسرش شيخ حسن، واگذار كرد. از آثار او، تفسير سوره
فاتحهالكتاب و چندين اثر ديگر است.

اولين زن عكاس
اشرفالسلطنه – عزت ملك خانم ملقب به اشرفالسلطنه، دختر
امامقلي ميرزا عمادالدوله پسر محمدعلي ميرزا دولتشاه، فرزند
فتحعلي شاه بود. زندگينامه او به نقل از سلطان احمد دولتشاهي
يُمنالدوله چنين آورده شده : وي در زمان حكمراني پدرش در
كرمانشاهان متولد شد و در جواني به اعتمادالسلطنه كه در آن
هنگام ميرزاحسن خان پيشخدمت شاه بود شوهر كرده به تهران آمد.
چون اولاد نداشت عمر خود را بيشتر به مطالعه كتب ميگذرانيد.
به تاريخ و طب خيلي مايل بود. به علت زندگي با اعتمادالسلطنه
از سياست دربار ايران و اتفاقات مملكت و روابط با خارجه خوب
مطلع بود. در هنرهاي زنانه و كارهاي خانه از طباخي و خياطي و
غيره استاد و صاحب سليقه بود. در حرمخانه ناصرالدين شاه و در
خدمت شاه
رفتاري تا حدي گستاخانه داشت. زبان فرانسه
را قدري نزد شوهرش آموخته بود به سفر ميل نداشت. به ساز و آواز
مطلقاً مايل نبود ولي شطرنج و نرد را خوب بازي ميكرد. عكسهاي
قشنگ برميداشت. عكاسي را نزد مرحوم شاهزاده سلطان محمدميرزا
والد كمترين [يُمنالدوله] آموخته بود. دو مرتبه به عتبات
عاليات مشرف گرديده، در اواخر عمر از راه اسلامبول به مكه
معظمه مشرف شد و جمعي را همراه برده قريب دو هزار تومان خرج
كرد.
پس از فوت
مرحوم اعتمادالسلطنه به مرحوم اقاي سيدحسين عرب نايبالتوليه
كه عمهزادهاش بود شوهر كرده، مجاور مشهد مقدس شد. قريه ميامي
نزديك مشهد، ملكي خود را بر خيرات و مبرات وقف مؤبّد نمود.اشرف
السلطنه در سن پنجاه و سه سالگي در مشهد مقدس فوت نموده و در
دارالسياده مدفون است.

معرفی کتاب
زيرنظر
حوريه سعيدي
كتاب خطي
منظومه اخلاق زن و مرد با
شماره
872
رف
مصنف
اميراصلان. خط خوش، مرتب همراه با جدول و برخي حاشيهنويسيها.
اين اثر در
نوع و زمان دوره ناصرالدين شاه خود كاري بود جديد كه در بيان
جايگاه زن در خانواده و اجتماع به صورت منظم مطالبي جالب توجه
دارد. همچنين ديدگاهي انتقادي را نسبت به نگرشهايي كه در جامعه
و خانواده در مورد زن هست تحرير كرده است. ابتداي نسخه كه طبق
معمول از نعت خدا و رسول آغاز ميشود.
زانچه انديشه مينمايد باز
نام پروردگار به آغاز
تا ز نامش سخن بلند شود
نامه از نامش ارجمند شود
خالق كاينات و قائل كن
موجد ممكنات و فاعل كن
و در ادامه
اشعاري در مدح رسول (ص) و اميرالمؤمنين (ع) دارد و سپس به
ستايش ناصرادلين شاه ميپردازد و آنگاه علت تأليف و تنظيم كتاب
را چنين ميآورد :
اندرين عهد فرخ و فيروز
كه ز ديروز بهتر است امروز
هر اديبي ز نو نوائي ساخت
نثر يا نظم نسخه پرداخت
پنج و شش سال ميشود بحساب
طبع كردند در ادب دو كتاب
آنكه اول نهاد اين ترتيب
بود اطفال را همي تأديب
دومين نسخه شرح حال زنان
كاين چنين است و ديگريست چنان
هر دو تأديب اين بد و آن بود
آن ز اطفال و اين ز نسوان بود
آنكه در شرح حال زن گفته
در معني بسي نكو سفته
ليك بس دور باشد از انصاف
كه ز مردي زنيم لاف گزاف
همه از نقص زن سخن رانيم
با وجودي كه عيب خود دانيم
گرچه از دست زن نه دلشادم
باز هم در خيال افتادم
كه به نظم آورم يكي نامه
گويد از حال مرد خودكامه
حال اين نامه هميون فال
شرح و بسطي دهد ز حال رجال
و در ادامه
مصنف توضيح ميدهد كه منظورش از نگارش اين نظم براي آن است كه
مردها به عيوب خويش آگاهتر شوند، و زنان نيز در اين ميانه
احساس كنند كه حرفهايي از دل ايشان گفته شده
اولاً مردها ز عجب و غرور
اندكي دورتر شوند و صبور
از بسي كارها كه روسيهند
همه تقصيرها به زن بنهند
دومين زن چه بشنود اين پند
به دعا كوشد و شود خرسند
اين يكي زن به آن دو تا گويد
كاين سخن از زبان ما گويد
همه آهي كشند از دم سرد
مجلسي گرم گردد از بد مرد
...
سويم فائده كدام است آن
آنكه ماند ز شخص نام و نشان
در باب دوم
مصنف اعتراف ميكند كه با مرور و گفتن منظومه باب اول فكري به
نظرش ميرسد كه چرا مردها از احوال خود آگاه نيستند و همه عيوب
را از ناحيه زنان ميدانند
... روز اول چو ديدم آن دفتر
كه ز افعال زن شمرد خبر
شوري افتاد بر سرم ناگاه
كه چرا ما ز خود نداريم آگاه
آنچه نقص است و عيب و حيله وفن
همه را مينهيم گردن زن
اين سروش ز ما و من باشد
آخر اين زن نه اهرمن باشد
هر چه باشد نهان به پرده غيب
كه گمان ميبريم باد عيب
همه را نسبتش به زن بدهيم
هيچ نقصي به خويشتن ننهيم
وي ادامه
ميدهد كه قصد كرده گفتار مادرش را درباره وضعيت زنان زمان خود
به نظم تحرير نمايد.
.... كانچه پرزحمت است و باشد سخت
بهره زن نوشتهاند به بخت
همه دارند با خود از بد و خوب
صبر يعقوب و طاقت ايوب
راحت از عالمي مزد گيرد
زن به رنج است تا كه ميميرد
اين منظومه
با پرداختن به موضوع زن موقعيت او را در جامعه و خانواده به
نقد كشيده و به دليل آنكه در ميان تأليفات و تنظيمات آن دوره و
حتي دوره هاي پس از آن كمتر بدين سان موضوع يافت ميشود، در
نوع خود و زمان خود اثري است قابل توجه و شايد شروعي بوده باشد
براي آثاري كه بعدها در موضوع زن به قلمفرسايي و ابرازنظر
پرداختهاند.
خاتمه :
خدمت دوستان و آقايان
معذرت خواهم از يكان يكان
كه از اين مهملات لاطائل
مي نكردند خورده بر قائل
...
بارالها اميراصلان را
كمترين بنده پريشان را
رحم فرما كه مبتلاست هنوز
در ره عشق بينواست هنوز
به تاريخ يكشنبه دوازدهم ربيعالاخر 1306 به تحرير كشيده شد



نشريه نامه
بانوان
با مديريت و سردبيري شهناز آزاد، دختر ميرزاحسن رشديه در سال
1299هـ .ش در تهران منتشر ميشد. شماره اول نشريه در هشت صفحه
به قطع خشتي با چاپ سربي، چاپ شده است. بالاي عنوان روزنامه
عبارت : زنان نخستين آموزگار مردانند
و در ذيل عنوان روزنامه عنوان : اين
روزنامه براي بيداري و رستگاري زنان يچاره و ستمكش ايران است.
قيمت نشريه : ساليانه 30 قران كه ماهي دو
بار انتشار مييافت.
شش ماهه 20 قران
مقاله افتتاحي نامه بانوان با عنوان : وجوب
تعليم نسوان يا ششصد كرور زنده به گوربه خوبي رسم و سياق مطالب
روزنامه را نشان ميدهد، بحث تعليم و تربيت دختران و زنان
ايران و تفكر عدم حضور زن در اجتماع كه ميبايست اصلاح شود.
شهناز آزاد همسر
ابوالقاسم آزاد مراغهاي از متجددين و متأثرين تفكر اروپايي
بود.اين زن و شوهر بيشتر تلاشهاي خود را
صرف بحثها و فعاليتهاي مربوط به زنان ميكردند.از جمله رفع
بيسوادي از ايشان و در نهايت مسئله رفع حجاب كه به عنوان مانعي
در سر راه تعليم و تربيت نسوان تبليغ مينمودند.
نشريه در
تبليغ آراء خود براي رفع موانع پيشرفت زنان و نقد برخي احكام و
باورهاي اعتقادي گاه چنان دچار افراط و اغراق و داستانپردازي
ميشد كه با عكسالعملهاي سخت حكومتيان كه چندان هم پايبندي
مذهبي نداشتند، روبه رو بود. و با عنوان كردن كفن سياه در
لفافه پنهان ماندن زنان از حضور اجتماعي كه تلويحاً همان حجاب
را القاء مينمود به بحثهاي مربوط به حجاببرداري رنگ علنيتري
بخشيد ولي با عكسالعملهاي سختي كه مواجه شد، (از جمله توقيف
روزنامه و تحريم و محكوميت صاحب آن) كه در پي آنهاگاه گفتار
خود را اصلاح مي نمود.
به عنوان
مثال در شماره دوم نشريه، علت توقيف آن را چاپ خبري عجيب
مشاهده ميكنيم : مطلبي با عنوان : يك دختر ناكام و توضيح اين
خبر كه به نظر غيرواقعي ميآيد، حتي با حال و هواي آن روز
ايران – خبر درباره دختري هشت ساله است كه در محله امامزاده
يحيي زندگي ميكند. وي روزه ميگيرد و به دليل عطش زياد از
تشنگي ميميرد و در پايان درج اين خبر، نتيجه ميگيرد: « اين
است يكي از مضرات عدم تعليم نسوان.»
و در شماره
سوم براي توضيح منظور خود از حجاب و لزوم برداشن آن، مينويسد
: « سوء تفاهم يا منتهاي بدبختي. حجاب موهومات و قيدهاي
كهنهپرستي.» اضافه ميكند: «.... لفظ حجاب را در اينجا با
وجود اضافه به سوي موهومات و تأكيد با قيدهاي كهنهپرستي،
تأويل به چادر و روبند زنان كرده و چنان وانمود مينمايند كه
مخالف اين حجاب هستيم و حال آنكه مقصود ما روبند زنان نبوده
بكله بالصراحه گفتيم كه موهومات و قيدهاي كهنهپرستي شش صد
كرور مسلمين را از زن و مرد به اين روز سياه نشانيده است..»
مسئله كشف حجاب
مسئله كشف حجاب و يا به عبارت
ديگر حجاببرداري در ايران، موضوعي است كه با حضور افكار متأثر
از فرهنگ اروپايي در ايران شكل گرفت و با ارتباط بيشتر ميان
ايرانيان و اروپاييان، نمود ظاهري يافت. بدين مناسبت تاريخ اين
تفكر و بروز آن به دوران قاجاريه برميگردد. ولي به دليل حضور
و نفوذ افكار مذهبي و علماي مذهبي در تمامي لايههاي جامعه از
مردم عادي تا درباريان، مجال خودنمايي بيشتري نيافت ولي به
تدريج با رشد افكار اروپاييگري و تبليغ لزوم همرنگي با ايشان
براي پيشرفت و توسعه كشور، طرفداران و معتقداني براي خود پيدا
كرد. رضا پهلوي به عنوان منادي يكسانسازي جامعه ايران و
همسانسازي با اشكال اروپايي قدم در راه اجراي اين طرح
گذاشت در اين باره وي چنين اظهارنظر نموده و تكليف كرده است: (« ...
ما بايد صورتاً و سنتاً اروپايي بشويم و بايد در قدم اول
كلاهها تبديل به شاپو بشود و نيز بايد شروع به رفع حجاب زنها
نمود...») و براي صورت عملي بخشيدن به « بايد» ها راهي را در پيش
گرفت. در قدم اول وي دستور به حجاببرداري از زنان مأموران
حكومتي داد (البته با ذكر عدم اجبار و به كار نبردن زور) ولي
با تهديد اخراج و جريمه مأموران دولتي در صورت عدم رعايت آن.
سند 1 : سواد تلگراف وزير ماليه 23 دي
1314
.... در برداشتن چادر بايد همه قسم
مساعدت نموده و نسبت به اعضاي دوائر دولتي مراقبت نمائيد از
دعوتهايي كه از آنها ميشود حتماً با خانمهاي خود حاضر
شده.... هرگاه يكي از مستخدمين ماليه بدون خانم و يا خانم با
چادر باشد، فوراً به موجب اين حكم آن شخص را منتظر خدمت
كرده...
اين مسير و جريان 6 ساله كه از
1314 آغاز و تا رفتن رضاشاه از ايران ادامه مييابد، مطابق با
اسناد و خاطرات شفاهي از آن دوران با سختيها و درگيريها،
تبعيدها و ضرب و جرح ها
و جريمه و اخاذيهاي بسيار كه بر مردم تحميل شده بود، همراه
است.
سند 2 ، سندي است مورخ 23/7/1320 شماره
5310
مجلس شوراي ملي رونوشت به زنهاي يزد
بعدالعنوان به عرض ميرسانيم در
اين موقع كه اراده شاهنشاه بر پايه قانون مشروطيت استوار، زبان
و قلم آزاد، شما نمايندگان ملت ميتوانيد براي بيچارگان و
ستمديدگان دادرسي فرمائيد. متأسفانه آنچه در راديوها شنيده و
روزنامهها مطالعه ميشود، هيچ اسمي از ظلم و ستمهايي كه چندين
سال است به ما بيچارگان شده، نيست كه به واسطه يك روسري يا
چادرنماز در محلهها، حتي از خانه به خانه همسايه طوري در
فشار پاسبان و مأمورين شهرباني واقع بوده و هنوز هم هستيم كه
خدا شاهد است از فحاشي و كتك زدن و لگد زدن هيچ مضايقه نكرده و
نميكنند و اگر تصديق حكما، آزاد بود از آمار معلوم ميشد كه
تا به حال چقدر زن حامله يا مريضه به واسطه تظلمات و صدمات كه
از طرف پاسبانها به آنها رسيده، جان سپردند و چقدر از ترس و
حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسري يا چادرنماز به
غارت بردند و چه پولهايي از ما به هر اسمي و رسمي گرفته شده،
خدا ميداند اگر يك نفر از ماها با روسري يا چادرنماز به دست
يك پاسبان ميافتاد مثل اسراي شام با ماها رفتار ميكردند.
بهترين رفتار آنها با ماها همان چكمه
ها لگد بر دل و پهلوي ما بود و اگر به پول گرفتن قانع
نميشدند يا پولي نداشتيم به آنها بدهيم ما را به شهرباني و
كميسر ميبردند. اذيت ما بيشتر و مخارج ما زيادتر. لذا استدعاي
عاجزانه داريم اولاً انتقام ما ستمديدگان را از اين جابران
بكشيد و بعد هم آزادي حجاب به ما بدهيد. كما اينكه در ممالك
اسلامي حجاب معمول است. به علاوه در انگلستان و هندوستان كه
آنقدر اديان مختلف هست مخصوصاً مسلمانان داراي حجاب هستند. لذا
از نمايندگان محترم مسلمان كليه ملت ايران استدعا داريم
استرحاماً حال ديگر است، دست ظلم و تعدي و شكنجه از سر ما
زنهاي مسلمان ايران كوتاه و ماها را آزاد فرماييد. در خاتمه با
تقديم احترامات امضاي جمعي از زنهاي يزد.
عنوان : بيگم آقا، مادر كريم خان زند،
از زنان دلاور دوران خود و از الهامبخشان كريمخان در
مبارزاتي بود كه به حكومت او بر ايران انجاميد. او در حمله
افغانها در 1266هـ .ق به سركردگي آزادخان افغان به قلعه
كريمخان كه به اسارت او و تني چند از جنگاوران انجاميد، نه
تنها خود و ديگران را از چنگ افغانها نجات داد؛ بلكه با حمله
به آنان، غنيمت بسياري را نيز به چنگ آورد. او در بيشتر
مبارزات با پسرش همكاري داشت و از زنان پر جرئت دوران خود به
شمار ميرود.

|