ماهنامه شماره 113 - صفحه 3
 

» رييس تفنگداران دريايي امريکا در ايران

 

جلال فرهمند

  

تا پيش از کودتاي 28مرداد 32 روابط سياسي ايران و امريکا جور ديگري بود. يعني امريکاييان تا قبل از اين تاريخ در نگاه ايرانيان به گونه ديگر بودند. به طوري که حتي دکترمصدق در بحبوحه ملي شدن صنعت نفت چشم انتظار کمک آنان در حل اين مناقشه و آن هم به نفع ايران بود. البته اين امر چندان هم نمي‌توانست دور از ذهن باشد، چون اولين تماس ايرانيان با آنان يادآور تلاشهاي فردي بود که مقابل درخواستهاي استعماري خصوصاً روسها قد علم کرد: مورگان شوستر.

 

چنانکه به ياد مي‌آوريم وي نخستين امريکايي بود که پس از مشروطه و بنابه درخواست مجلس منبعث از آن به عنوان مستشار اقتصادي به ايران آمد. شوستري که با انجام برخي تغييرات اقتصادي و مالياتي، جاني به کالبد بي رمق ايران دميده بود و اين امر براي دوقلوي استعماري چندان خوش نبود. روس ايران‌ستيز با تهديد مجلس ايران و التيماتوم به آن ضمن آنکه شوستر را اخراج کرد مجلس را هم به تعطيلي کشاند.

 

پس از شوستر تعدادي ديگر از مستشاران امريکايي به ايران آمدند ولي موفقيت وي تکرار نشد. از همين رويه معلوم است سياستمداران ايراني به ينگه دنيا به عنوان نيروي سومي مي‌نگريستند که توان ايستادگي مقابل دو قدرت آن روز را داشته است.

 

در دوره نخست‌وزيري قوام‌السلطنه، و پس از کودتاي 3 حوت 1299حتي کار فراتر از اين هم رفت و پاي شرکتهاي نفتي امريکايي به ايران باز شد. کار حتي نزديک به امضاي قرارداد هم رفت که اتفاق عجيب سقاخانه شيخ هادي و قتل کنسوليار امريکا (ايمبري) همه چيز را به هم ريخت. قتلي که رد پاي انگليس هم در آن هويداست.

 

پس از اين واقعه تا سالها از امريکاييان در ايران خبري نيست. البته اين امر به سياستهاي خارجي امريکا هم مربوط مي‌شد. امريکا چندان علاقه‌اي به حضور در حوزه رقباي ديگر و ازجمله انگليس نداشت و اعمال دخالت خود را به امريکاي جنوبي و کلاً قاره امريکا محدود کرده بود.

 

با شروع جنگ جهاني دوم و بيرون آمدن فاتح اصلي آن جنگ يعني امريکا، چهره استعماري اين کشور بيشتر نمايان شد. اين کشور که در طول جنگ کمترين آسيب را ديده بود از توان بسيار بالايي نسبت به ديگر کشورهاي قدرتمند آسيب‌ديده از جنگ برخوردار بود. حتي از نگاه اروپاييان امريکا حامي و پشتيبان آنان در مقابل قدرت تازه به دوران رسيده شوروي و ايدئولوژي کمونيستي آن بود. ايجاد پايگاههاي متعدد نظامي در اروپا و ژاپن و جنوب شرق آسيا نشان از تغيير اين ابرقدرت تازه دارد.

 

با همه اين تفاصيل بازهم سمعه اين کشور بسيار بهتر از انگليس و حتي فرانسه بود. آشکارترين دخالت اين کشور در ايران به کودتاي 28مرداد بازمي‌گردد. انگليس که ديگر تواني برايش نمانده بود جهت بازگرداندن آب به جوي رفته مجبور به تقسيم غنايم بود. امريکا هر چند شريکي خطرناک مي‌نمود ولي باز هم وجود آب باريکهاي براي وي مغتنم بود.

 

کودتا که شکل گرفت، امريکا ديگر قدرت درجه دو نبود چه خود نيروي قدري بود که اشارهاش موجب تغيير ميشد. وارد شدن ايران در پيمانهاي مختلف منطقهاي و وابسته شدن هرچه بيشتر به تجهيزات نظامي و سپس کالاهاي اقتصادي دستاورد ديگري بود که ايران را هرچه بيشتر به امريکا نزديکتر ميکرد.

 

اين تقرب و وابستگي چندان عميق شده بود که حتي به گاه تبليغاتي انتخابات رياست جمهوري امريکا، نحوه روابط ايران و امريکا و خصوصا فروش تسليحات نظامي جزو تبليغات مثبت و يا منفي نامزدهاي انتخاباتي بود. در آن هنگام گروههاي حقوق بشري امريکا به رؤساي جمهوري طرفدار شاه مي‌تاختند و اين سياستمداران نيز مجبور به پاسخگويي و اعلام نارضايتي به حرکتهاي عريان رژيم شاه در جهت سرکوب مخالفان روزافزون او داشت. هرچند برخي مثل کارتر که در ابتدا دم از حقوق بشر مي‌زد پس از انتخاب شدن پيشرفته‌ترين سلاحها را به شاه فروخت.

 

[700 - 6452ـ الف]
اميراصلان افشار (نفر وسط) سفير ايران در امريکا
[127- 137 ف]

حبيب‌اللهي فرمانده نيروي دريايي همراه با يک افسر خارجي

[1206- 121هـ]
بازديد شاه از تأسيسات نيروي دريايي همراه با حبيب‌اللهي

 

 

 

 

 

 

 
[3530- 7 ع]
 

 

 

دهه پنجاه شمسي اوج خريد سلاح شاه از امريکا بود. موج اعزام مستشاران نظامي به ايران فزوني گرفت چنانکه در سال 56 و 57 تعداد آنان را حدوداً 50هزار نفر برآورد مي‌کنند که واقعاً سرسام‌آوراست.

 

حضور هر روزه سياستمداران و نظاميان ارشد به ايران امري عادي و سفري بين شهري! به حساب مي‌آمد. سياستهاي نظامي و اقتصادي کاملاً همسو و همجهت بود.

 

سال 57 که حرکت شتابان انقلاب نمايان شد بسياري از اين سفرها فزوني گرفت. هيئت پشت هيئت جهت بررسي اوضاع و دادن مشورت و نهايتاً تقويت روحيه محمدرضا پهلوي به ايران مي‌آمد.

 

حول و حوش شهريور 57 و نزديک به واقعه 17 شهريور يکي از فرماندهان عالي‌رتبه امريکايي يعني ژنرال ويلسون فرمانده تفنگداران امريکايي و تعدادي از فرماندهان زيردست وي به ايران آمدند و طي چند روزي که اينجا بودند علاوه بر ملاقات خصوصي با شاه از پايگاههاي مختلف نظامي بازديد کردند.

 

گزارشها و برنامه کاري اين شخص در ايران از لحاظ چگونگي پذيرايي و حضور در مکانهاي مختلف مي‌تواند بازگوي چگونگي و نزديکي روابط ايران و امريکا در سالهاي پيش از انقلاب باشد.

 

 

[799- 509- 145د]

 

 

[798- 509- 145د]
 

 

[779- 509- 145د]
 
 
[780- 509- 145د] 
 
 
[781- 509- 145د] 
 
 
[782- 509- 145د]
 
 
[783- 509- 145د] 
 
 
[784- 509- 145د]
 
 
[785- 509- 145د] 
 
 
[786- 509- 145د] 
 
 
[787- 509- 145د] 
 
 
[788- 509- 145د]
 
 
[789- 509- 145د]
 
 
[790- 509- 145د] 
 
 
[791- 509- 145د]
 
 
[792- 509- 145د]
 
 
[793- 509- 145د]
 
 
[2/ 793 - 509- 145د]
 
 
[795- 509- 145د]
 
 
[796- 509- 145د]

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org