
شايد بپرسيد اين همه دردسر دادن مقصودت چيست؟ مقصودم اين است که دلم ميخواهد لااقل چند تن اشخاص معدودي که من به آنها اعتقاد دارم تا اندازهاي از کيفيت امر وقوفي به هم رسانند و مرا چنانکه در گزارش رسمي به هيئت دولت خواندهاند «خائن و جاني» ندانند و شايد روزي برايشان ميسر و مقدور گردد که به زباني اين وقايع را که من آنها را حقيقت ميدانم در جايي بنويسند که بماند و حقيقت کاملاً مستور و مجهول نماند. خيلي دردسر دادم معذرت ميطلبم و در اين موقع از مخادم عظام خودم که مرا مشمول مراحم خود ساختند آقايان؛ تقيزاده و دکتر علياکبر سياسي و بهبهانيان و نصرالله انتظام و وحيدنيا و دشتي و عباس مسعودي و اميراني قلباً سپاسگزاري مينمايم ولو مساعي آن مثمر ثمري هم نگردد.
با ارادت خالصانه، جمالزاده
]در حاشيه]: البته همچنانکه نظر داده و توصيه فرمودهايد هر وقت خبري از ايران برسد مراتب سپاسگزاري خودم را به پيشگاه ملوکانه افتخاراً به عرض خواهم رسانيد (بوسيله تلگراف(.
ضميمه:
باز يک نکته را نيز شايد بي مناسبت نباشد به عرض عالي برسانم که مدتي پس از انتشار کتاب «خلقيات» به امر دولت کميسيوني تشکيل يافت براي مبارزه با فساد و در آن کميسيون اظهار کردند که: «مبارزه با فساد بايستي هه جانبه باشد».
و شرح مفصل اين موضوع را در روزنامهها و از آن جمله در روزنامه «بهار ايران» منطبعه شيراز (شماره 6 آذر 1346) نوشتند. لابد فابل [داستان اخلاقي کوتاه که قهرمانان آن معمولاً حيوانات هستند] معروف لافونتن را خواندهايد و در نظر داريد، عنوانش: Les Animaux malades de la peste است و تفصيل آن که طاعون در ميان حيوانات ميافتد و دسته دسته آنها را به ديار عدم ميفرستد و عاقبت مجلس ميکنند و مصمم ميشوند که به گناهان خود اعتراف نمايند و بدرگاه الهي بنالند تا مگر لطف غيبي شامل حالشان بگردد. اول شير به گناهان خود اعتراف ميکند که نه تنها حيواناتي بلکه چند نفر انسان را هم دريده و خورده است و همه يکصدا ميگويند زهي افتخار براي آنها. تا آنکه نوبت به دراز گوش ميرسد و با صداي ضعيف و خضوع و خشوع هرچند تمامتر اعتراف ميکند که روزي در بحبوحه گرماي تابستان در زير بار سنگين گرسنگي و تشنگي بر او زورآور ميشود و چون از نزديک مزرعهاي ميگذشتهاند لقمهاي از محصول را ميخورد و بعد معلوم ميشود که مزرعه تعلق به حضرت قدسيمآب «قسّيس» هم داشته است. به محض شنيدن اين اقرار فرياد از اطراف بر ميخيزد که واي بر تو، واي بر تو. گناه تو باعث قهر و غضب آسماني گرديده است و بر آن بينوا هجوم آوردن، حتي استخوانش را هم تناول مينمايند. «پس واي بر من و امثال من!»
|
[21 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[1 / 21 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[22 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[1 / 22 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[23 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[1 / 23 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[24 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[1 / 24 - 213 - 118 ص]
|
|
|
[25 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[26 - 213 - 118 ص]
|
|

|
[1 / 26 - 213 - 118 ص]
|

|

|

|

|
صفحه اول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اشاره است به گفته هرودت که ایرانیان قدیم از وام گرفتن هم که مستلزم دروغ گفتن میگردید احتراز میجستند.
2. اصلاحاتی است که خدا را شکر کمکم داریم به اندازه بسیاری از تحقق آن برخوردار میشویم.
منابع:
1. جمالزاده، محمدعلي. خلقيات ما ايرانيان. تهران، فروغي، 1345 .
2. دهباشي، علي. ياد سيد محمدعلي جمالزاده. تهران، ثالث، 1377 .
3. لحظهاي و سخني. تهران، همشهري، 1373 .
4. مجله تجربه، ش 4 (پياپي 79)، شهريور 90، صص 40-42 .
|