ماهنامه شماره 110 - صفحه 5
 

اين عمل قبيح بيشتر در سلامهاي رسمي از قبيل عيد نوروز، تولد شاه و يا اعياد مذهبي ديده مي‌شد. گاه اين واقعه با تمهيد متوليان نادان آن به وسيله خنده و تفريح شاه و حتي خود مدعوين دست‌بوس و چاپلوس تبديل مي‌شد. نمونه آن به سال 1348 اتفاق افتاده بود. تمهيد و نوآوري‌اي که به علت آبروريزي ديگر تکرار نشد. علي بهزادي سردبير مجله سپيد و سياه که خود جزو مدعوين روزنامه‌نگار بود به تفصيل به آن مي‌پردازد که خواندن مجددش خالي از لطف نيست:


[211-  139ن]
[105- 5757 ـ الف]

اشرف پهلوي

[210- 139 ن]
 
     

 

 

 

[283- 252 م]
[403- 112 گ]
[599- 794 ع]
  
     

 

 

 

[5323- 11ع]
ملکه مادر، اشرف و فاطمه پهلوي
[3875- 11ع]

اشرف پهلوي

[2132- 11ع]

 
              يکي از روزهاي اواخر اسفند سال 1347 از وزارت اطلاعات و جهانگردي تلفن شد که بعدازظهر روز بعد ساعت چهار بعدازظهر در کاخ گلستان حاضر شوم. وقتي رفتم،ديدم ساير روزنامه‌‌نويسها هم جمع هستند. مدتي ما را در باغ با صفاي کاخ گلستان نگه داشتند، بعد که سالن خلوت شد، همه را به سالن بزرگ طبقه همکف بردن. در آن جا چند تن از روساي تشريفات و عده‌اي از کارکنان عاليرتبه دربار جمع بودند. يکي از رؤساي تشريفات خطاب به ما گفت:
              ـ امسال، سلام نوروز با گذشته متفاوت خواهد بود. در گذشته گروههاي مختلف، به ترتيب نوبت در سالن آينه به صف مي‌ايستادند واعليحضرت همايوني از مقابلشان عبور مي‌کردند. امسال «اعليحضرتين» در جايگاه مخصوص قرار مي‌گيرند، گروه‌هاي مختلف از مقابلشان عبور خواهند کرد. چون اولين بار است که مراسم سلام به اين ترتيب انجام مي‌گيرد، براي آنکه اشتباهي رخ ندهد، از آقايان دعوت کرديم تا برنامه سلام را تمرين کنند.... 
 
              روز اول سال در ساعت مقرّر، همه ما را به صف نگه داشتند. بعد طبق راهنمايي رؤساي تشريفات، در صفهاي چند نفري، قدم به قدم به سمت جلو حرکت کرديم.
 
              شاه و ملکه در جايگاه خود، در وسط ضلع شمالي سالن ديده مي‌شدند. پشت سر شاه و ملکه چند تن از اميران ارتش، رؤساي تشريفات و وزيردربار (اميراسدالله علم) ايستاده بودند. هنوز ده، پانزده متر مانده بود به انتهاي سالن برسيم که يکي از رؤساي تشريفات که در ضلع غربي سالن ايستاده بود، با صداي آهسته، ولي با لحني تحکم‌آميز گفت:
 
               ـ تعظيم کنيد... تعظيم کنيد... سرهايتان را خم کنيد...
 
              دستور چنان آمرانه بود که ناگهان همه در همان حال که جلو مي‌رفتند، تا حد ممکن سرها را فرود آوردند. تجسّم صفي طولاني از عده‌اي ملبّس به ژاکتهاي دُم‌دار، در حالي که سر و تنه آنها نسبت به پا، زاويه قائمه تشکيل داده و در همان حال جلو مي‌روند، مضحک است...
 
              در تمام طول مسير ما در اضلاع سالن، چند تن از رؤساي تشريفات ايستاده بودند و آمرانه تأکيد مي‌کردند که حالت تعظيم را حفظ کنيم و سرمان را بيشتر پايين بياوريم.
 
              روزي که ما را براي تمرين به کاخ گلستان دعوت کرده بودند، فقط به ما گفتند درمقابل شاه به حالت احترام سر فرود آوريم و برنامه حرکت طولاني با تعظيم اجرا نشد تا مشکلات آن آشکار شود. ولي در روز سلام نوروز، وقتي به ما گفتند:«تعظيم کنيد... خم شويد... بيشتر خم شويد» نتيجه آن شد که نظم صفها به هم خورد؛ چون به حالت تعظيم راه رفتن براي سربازان جوان و باريک اندام دشوار است، چه رسد به عده‌اي افراد چاق در سنين بالا، با شکمهاي برآمده. به اين جهت، پس از دو، سه قدم حرکت، همه چيز در هم و بر هم شد. مرتباَ سر عقبي‌ها بود که به نشيمنگاه افراد جلو مي‌خورد و در همان حال، سر اينها با نشيمنگاه افراد جلوتر تماس پيدا مي‌کرد.
 
              اين وضع فقط نظم صفها را به هم نزد؛ بلکه باعث خنده بي‌اراده ما شد. حرکت در حال تعظيم، در چند متر اول زياد مشکل نبود؛ ولي در انتهاي سالن مي‌بايستي به حالت تعظيم به راست بپيچيم و در همان حال به سوي شاه و ملکه برويم، وضع به کلي خراب شد، به طوري که همه از چپ و راست و جلو و عقب به هم مي‌خوردند و بيشتر به خنده مي‌افتادند، اين خنده وقتي شديدتر و پر صداتر شد که افراد چون از گوشه چشم به شاه و ملکه نگاه کردند ديدند آنها هم از مشاهده اين صحنه مضحک به خنده افتاده‌اند و به زور سعي مي‌کنند جلو خنده خود را بگيرند.
 
              کساني که قرار بود بعد از ما برنامه اجرا کنند، وقتي مي‌ديدند عده‌اي خنده‌کنان از سالن بيرون مي‌آيند، حيرت مي‌کردند بي آنکه بدانند به زودي خودشان هم به چنين سرنوشتي دچار خواهند شد.
 
              آنچه ما شاهد بوديم، برنامه روزنامه‌نويسها بود. اما تجسم آن که رجالي مانند مهندس شريف‌امامي، دکتر اقبال‌، حکيم‌الملک و تقي‌زاده و ديگران هم چنين برنامه‌اي را اجرا کرده باشند، ما را غرق حيرت مي‌کرد.

    

به هر حال درباره اين عمل بسيار مي‌توان نوشت و گفت ولي چه کنم که محيط مجازي است و حوصله کم. فقط شما را به تماشاي گوشه‌اي از مجالس تملق و چاپلوسي و پاچه‌خواري دعوت مي‌کنم که پيشاپيش ما را به خاطر اين عمل مي‌بخشاييد!


[534- 4513 ش]
مجلسين سنا و شورا!
[158‌- 44 ظ]
[974- 11ع]
پاي‌بوسي رعايا!

 

 

 

 

 

 
[2587- 121پ]
رعايا!
 
 
 

صفحه 1 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

منابع:

1. بهزادي، علي. شبه خاطرات. تهران، زرين، 1376. ج 1 .

2. علم، اسدالله. يادداشتهاي علم. تهران، مازيار، 1377. ج1 .

  

ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org