ماهنامه شماره 108 - صفحه 3
 

» گنبد سلطانيه

 

جلال فرهمند

 

ما ايرانيان چيزهاي زيادي داريم که وقتي آن را از دست مي‌دهيم عزيز مي‌شوند. تا حالا حتماَ امتحان کرده‌ايد، وقتي که يک وسيله به ظاهر کم بها را مي‌خواهيد از مادر بزرگي يا پدر بزرگي بگيريد معمولاَ فضا ديگرگون مي‌شود. تا قبل از تقاضاي درخواست آن وسيله يا شيئي که در زير دست و پا در کنج صندوقخانه‌اي به چشم بي مقداري افتاده ناگاه عزيز مي‌شود و همه از هم مي‌پرسند چه شده است و اين وسيله چه خاصيتي دارد که کسي به دنبال آن آمده است؟

 
حال اين حکايت ماست. و صد البته صحبت درباره چيزي بي ارزش و بي مقدار نيست. صحبت از بزرگ‌ترين گنبد آجري ايران و يکي از بزرگترين گنبدهاي دنياست؛ گنبد سلطانيه. گنبدي که تا چند سال پيش غريبوار در سي کيلومتري زنجان در روستايي بي اعتبار گم شده بود و تنها علاقه‌مندان تاريخ و معماري از حضور آن باخبر بودند. جالب اينجاست که اعقاب مغولان يعني ايلخانان اين منطقه را آباد کرده‌اند! مغولان که سالها قبل از بناي سلطانيه جنگجوياني بي‌رحم و خون‌ريز بودند خود بسياري از آباديها و شهرهاي پر جمعيت ايران را با خاک يکسان کردند و چادرهاي ايلياتيشان را بر گورهاي ايرانيان علم کرده بودند. کمي که در ايران پا گرفتند و دل به آن بستند فهميدند با زور و دگنگ نمي‌توان حکومت کرد، خود بر ويرانه‌هاي به جاي مانده آباداني کردند. وزراي دانشمند و ايرانيشان مشوق آنان شدند و خون مدنيت در رگهايشان جاري شد. اسلام آوردند و از خوي خونريزي خود اندکي عقب‌نشيني کردند. طناب چادرها را از روي گورها باز کردند و در پي آجرچيني بر آمدند.
 
منطقه سلطانيه تا قبل از روزگار مغول روي آبادي چنداني به خود نديده بود. هر چند منطقه‌اي سرسبز و آباد و پر آب بود. چمن آن محل چراي اسبان و ستوران لشکريان از قبل از تاريخ تا روزگار قاجار بود. چمن سلطانيه. ارغون‌ خان چهارمين ايلخان که اين منطقه را پسنديده بود دستور به ساخت بارويي از سنگ به دور اين منطقه و احداث شهري برآمد. هزاران نفر کارگر و هنرمند تبريزي به زور يا با تطميع کوچانده شده به اين منطقه آمدند. هنوز کار به نيمه نرسيده بود که ارغون خان به سال 691ه.ق از دنيا رفت و همان‌جا دفن شد. پسرش غازان ‌خان دل به سلطانيه نداد. به همان تبريز اکتفا کرد و آن را مرکز حکومت خود کرد. با به حکومت رسيدن الجايتو (ششمين ايلخان) بلندپروازي مجدداَ در بين اين طايفه اوج گرفت و مجدداَ به احياي سلطانيه پرداخت. به سال 702ق وي شروع به ساخت شهري کرد جهت پايتختي و براي کورش بنايي عظيم جهت يادبود.

 

شهر کوچک سلطانيه به محوريت گنبد سلطانيه، مزارع کشاورزي فراواني به دور اين شهر است (تصوير از google maps)
شهر سلطانيه؛ گنبد و محوطه ارگ آن به خوبي در اين تصوير ماهوره‌اي ديده مي‌شود (تصوير از google maps)
[1415- 3ع]
نماي شهر نيمه متروک سلطانيه در دوره جهانگردي فلاندن سياح فرنگي
     

 

 

 

[677- 124ط]
نقاشي قديمي ديگري که به وسيله جهانگردان ترسيم شده است
[466- 124ط]
گنبد و روستاييان ساکن دور آن
نماي امروزي گنبد  
     

 

 

 

[5714- 4ع]
تصوير گنبد در دوره ناصري
[2237- 4ع]
شدت تخريب در اين تصاوير قاجاري به خوبي عيان است. به نظر مي‌رسد گنبد در اين دوره متولي به خصوصي نداشته و رفت و آمد در آن عمومي بوده است
پي‌هاي ديوار ارگ سلطنتي به دور گنبد در اين تصوير همراه با پي برجها نمايان است
     

الجايتو هنگامي که بر اريکه ايلخاني نشست 23 ساله بود و به تبع مادرش که مسيحي بود خود نيز عيسوي گرديد و نام نيکلا بر خود نهاد ليکن بعدها به واسطه نفوذ يکي از زنانش به دين اسلام گرويد و نام محمد بر خود نهاد؛ سلطان محمد خدابنده. وي دستور داد تا بهترين مهندسان و معماران و بنايان و صنعتگران و ساير اهل فن از تمام ممالک تابعه روانه آن ديار شده در آنجا توطن جسته به کار بناي پايتخت جديدش مشغول شوند. طرح و نقشه شهر به وسيله خواجه رشيدالدين فضل‌الله انجام شد. ارگ سلطنتي مربع شکل که هر ضلع آن پانصد گز (هر گز چهل سانتيمتر) بود. و هر يک از ديوارهاي ارگ شانزده برج و يک دروازه از سنگ تراشيده داشت. پي اين ديوار عظيم به دور گنبد سلطانيه هنوز نمايان است. (عکس ماهواره‌اي) 

 
در سال 710ق کار ساختمان شهر به اتمام رسيد. ايلخان شهر را سلطانيه ناميد. با توجه وافري که سلطان به مرکز خود داشت بيش از ده سال طول نکشيد که سلطانيه بعد از تبريز بزرگ‌ترين و پر جمعيت‌ترين شهر امپراطوري وسيع ايلخاني شد. وي حتي مسير کاروان روي جاده ابريشم را منحرف کرد و کاروانيان را مجبور به تردد از اين شهر نمود. امري که براي کاروانيان دشوار ولي مجبور به اطاعت امر ايلخان زورگو بودند.
 
اين شهر چون طوفان بهاري بود. خاصيت طوفان بهاري اين است که با شدت و حدت زياد شروع مي‌شود و همه چيز را به هم مي‌ريزد ولي در عرض زماني کوتاه آرام مي‌گيرد و تداوم ندارد. ساخت و ساز اين شهر طي ده سال طوفاني بود که پس از مرگ سلطان ابوسعيد پسر الجايتو به سال 736 ق چون نسيمي تابستاني آرام گرفت. مسير کاروانها به جاي قبلي خود بازگشت بسياري از مردم که به اکره به اين شهر پاي نهاده بودند به ديار خود بازگشتند و شهر عظيمي که پر از مسجد و مدرسه و بازار و بارانداز بود به ناگاه مأمن جغد و شباويز شد. به هنگام حمله مهاجمان بعدي يعني تيمورلنگ به شهر آسيب فراواني رسيد. (786ق)
 
به دوره صفوي به کل اين شهر از عظمت خود افتاده بود. هر چند سياحان غربي از بزرگي ويرانه‌هاي اين شهر به شگفتي مي‌افتادند ولي شهر ديگر شهر نبود. تنها چيزي که از اين دوره مانده است بنايي بسيار بزرگ و مرتفع است که هنوز که هنوز است بلندترين بناي اين منطقه است (پس از هفتصدسال) گنبد سلطانيه. گنبد در واقع گوري بود که سلطان محمدخدابنده جهت دفن خود ساخته بود. علاقه وي به ايجاد چنين سازه عظيمي شايد علاقه‌اش به حب جاودانگي بود. و واقعاَ سلطان با اين بنا موفق به انجام اين کار شد! همه آن عظمت شهر سلطانيه به کنار ــ که هيچ از آن نمانده است ــ تنها يادگار عظمت اين پايتخت ايلخاني به گنبدش است.
 
ظاهراَ هنگامي که الجايتو امر به احداث آرامگاه خود کرد، هنوز يکي از مذاهب اسلام را به عنوان مذهب رسمي انتخاب ننموده بود. وي تقريباَ در سال 709ه.ق يعني موقعي که کار ساختماني گنبد سلطانيه رو به اتمام بود سفري به عراق نمود و تربت پاک امام‌ حسين (ع) را در کربلا و نجف زيارت کرد. بنا به قولي بر اثر تشويق و ترغيب علما و روحانيون بزرگ شيعه که در آن زمان در دستگاه حکومتي صاحب منزلتي بودند، الجايتو مذهب تشيع را به عنوان مذهب رسمي پذيرفت و بعد از مدتي تصميم گرفت که آرامگاه خود را به ائمه اطهار اختصاص دهد. بدين منظور قصد انتقال اجساد مطهر آنان را به سلطانيه داشت تا بر رونق تجاري و اهميت مذهبي پايتخت جديدالتأسيس خود بيفزايد، لذا دستور داد تا تزئينات داخل بنا را که تا آن روز انجام نگرفته بود طوري بپردازند که در آن شعائر مذهب تشيع به خوبي مورد استفاده قرار گيرد. به همين جهت بود که کلمه «علي» به طور مکرر با کاشي در متن آجر نوشته شد.

 

[4488- 3ع]
آثار تخريب شديد انساني و طبيعي
[4485- 3ع]
طرح تعمير و نگهداري گنبد در دوره‌هاي قبل
[5482- 1ع]
گنبد در دوره قاجار، خانه‌هاي محقر روستاييان در کنار ساختمان عظيم گنبد
     

 

 

 

[705- 124ط]
[34‌- 118ص]
گنبد در اوايل قرن شمسي حاضر
[4487- 3ع]
داخل گنبد در دهه چهل
     

 

 

 

[4483- 3ع]
ايوانچه طبقه دوم که نرده‌هاي مشبک چوبي شامل گره‌سازيهاي استادانه هنوز هم از همان دوره ايلخاني باقي مانده است
تصويري از وضعيت فعلي گنبد پس از بازسازي
هجوم مسافران و بليط ‌فروشي بي حساب و کتاب
     

 

 

 

نماي داخلي زير گنبد
جنگل داربستهاي فلزي در زير گنبد!
کاشيکاريها و نقش برجسته‌هاي آجري


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org