ماهنامه شماره 107 - صفحه 4
 

 

شاه پس از گذراندن اين همه سختي و خرابي راه نهايتاَ به منطقه گله‌گيله به نزديکي شهرستانک مي‌رسد و شيب تندي را که سمت عمارت است را طي مي‌کند. و البته گاه در اينجا با برخي اهالي شهرستانک که جهت مزارع و باغهايشان نهري کشيده‌اند و جاده مخصوص عبور شاه را تخريب کرده‌اند شاخ‌ به‌ شاخ مي‌گردد. چنانکه در همين سفر نيز همين کار را کرد: «بعد سرازير شديم بروي منزل، ديديم يوسف و شهرستانکيها زراعتي امسال اين پايين کاشته‌اند و آب توي جاده به زراعتشان برده‌اند. همه جاده را از بالا تا پايين خراب کرده‌اند. خيلي کج‌خلق شديم، به آقا دايي گفتيم يوسف و رعيتها را که آب توي جاده انداخته بياورد تنبيه سختي بکند، راه را هم بدهد بسازند». 

 
البته شاه در طي راه در فکر گسترش حرمسرايش که معمولاَ مملو از زنان دهاتي و روستايي بود اهمال نمي‌کرد. چنانکه درهمين سفر شهرستانک و يا سفرهاي قبلي و بعديش نيز به اين امر اهميت مي‌داد. علاقه عجيب وي به گرفتن دختران روستايي از منطقه رودبار قصران و حوالي آن لاتعد و لاتحصي بود! چنانکه عين‌السلطنه مي‌نويسد:
 
              قبل از شاه سوار شده کنار جاده ايستاده تا تشريف آوردند. چند نفر زن و دختر ايستاده بودند. مدتي صحبت کرديم، گفتند دو دختر خوشگل اينجا بود انيس‌الدوله برد به شاه نشان بدهد. معمول اين دهات است دخترهاي خود را کنار جاده نگاه داشته بلکه شاه ميل کند و ببرد اغلب زنهاي شاه از همينها هستند. دو دختر ديگر پيش آنها ايستاده بود. گفتم اينها چطورند. گفت خوبش را انيس‌الدوله برد. گفتم براي من يک دانه پيدا کن ببرم. مضايقه نداشت، ليکن آن دو که ايستاده بودند چندان خوب نبودند. هر کس زن بخواهد به گمان اين که مثل شاه نگاهداري مي‌کند زود مي‌دهند و خيلي سهل است اينجاها زن گرفتن.
 
قبل و يا بعد از رسيدن شاه به عمارت شهرستانک اطرافيان و ساير بزرگان در چادرهايي که در اطراف عمارت نصب مي‌کردند در کنار شاه حضور داشتند البته به صورتي که متعرض قرق شاهي نشوند. البته به علت تنگي اين بخش از دره، چادرها در فواصل متعدد در داخل دره را مي‌پوشاندند و چه بسا بين نوکرهاي بزرگان نظام براي انتخاب جاي بهتر براي چادر درگيريهايي هم پيش ‌مي‌آمد. عموماَ بزرگان هم به خاطر سختي راه و دور بودن از شهر از اين سفرها و اين منطقه چندان دلخوش نبودند. چنانکه عين‌السلطنه در آخرين سفر شاه به اين منطقه به سال 1313ه.ق مي‌نويسد:
 
              آبش بد و سنگين است. درخت و سبزه بسيار کمي اطراف رودخانه دارد. حقيقتاَ جاي بي صفايي است. بعضي جاها بواسطه بعضي چيزها خوشبخت واقع مي‌شوند. اگر آب گله گيله و شکار بينهايت کوه البرز نبود ده سالي يک مرتبه هم شاه اينجا تشريف نمي‌آوردند. بواسطه اين دو فقره اين اعتبار را حاصل کرده. چادرها را گر چه زودتر روانه کرده بوديم آقاحسين هم پريروز آمده بود با وجود آن جاي خوبي به دست نياورده در جاي خشکي کنار جاده اوشان چادر زدند و همان پـُرت هشت سال قبل است بدون ذره‌اي تفاوت. هر کجا دو دانه درخت دارد از سه روز پيش مردم چادر زده‌اند. نزاعها کرده تا جا گرفته‌اند... آب و هواي بدي شهرستانک دارد. اغلبي ناخوش شده‌اند. آبش به سنگيني سرب است. شب اول محمود آبدار عمادالسلطنه آب رودخانه آورده بود. چون هميشه سفارش مي‌کرديم آب رودخانه بياورد. اينجا را همان قسم تصور کرده بود. آب را بالاي سر من گذاشته بود. نصف شب دو سه مرتبه آب خوردم. طوري شکم من نفخ کرد اگر به اندازه آن آب سرب و جيوه خورده بودم آنقدر سنگين نبود. تا صبح هيچ شکل خوابم نبرد. تا ظهر روز بعد حالت نداشتم و از شدت نفخ ناله مي‌کردم. چشمه‌هاي اطراف آبش نسبتاَ بهتر است.
 
البته عين‌السلطنه به نظر کم لطفي مي‌کند. و يا شايد الان اوضاع بسيار تغيير کرده. چون در آخرين سفري که به شهرستانک داشتيم همه چيز مرتب و درختان سايه‌دار زيبا فراوان بود. به هر حال نمي‌دانم شايد مقايسه وضعيت فعلي با 120 سال پيش زياد تناسبي نداشته باشد.
 
شاه و اطرافيان در طول حدود يک ماهي که در شهرستانک بودند کار خاصي بجز شکار نداشتند. کارهاي مهم مملکتي و حکومتي هم از طريق پيکهايي که به سختي هر روز به شهرستانک مي‌آمدند حل و فصل مي‌شد. و گاه حتي سفراي خارجي به حضور شاه مي‌رسيدند. سفر شاه به اين منطقه معمولاَ در ايام قبل از محرم انتخاب مي‌شد (يعني اواخر ذيحجه) و آن هم به دليل مراسمي بود که شاه علاقه زيادي به آن داشت مراسم آشپزان. مراسمي که شاه سران حکومت را مجبور به سبزي پاک کردن و کارهاي آشپزي مي‌کرد که آشي شاهانه تهيه کند. مراسمي که توأم با مسخره بازي و خنده و تفريح مي‌گذشت. خاطره عين‌السلطنه از مراسم آشپزان 1305ق خواندني است:
 
              امروز روز آش است. حضرت والا تشريف برده بودند جلوي عمارت چادر بزرگي زده بودند. اعليحضرت قدرقدرت همايوني در صدر جلوس فرموده بودند. عمله طرب بودند. تمام ملتزمين رکاب نشسته و مشغول پاک کردن کدو و بادمجان بودند. ذات اقدس همايوني فرمودند کي آمدي؟ عرض کردم ديروز. اذن جلوس دادند. در زيردست حضرت والا نشستم. فرمودند کدو پاک کنيد. بعد فرمودند اينجا را ديده بودي؟ عرض نمودم خير. بسيار کدو پاک کردم. از بس که چاقو بد بود تمام دستم تول کرد و اسمعيل بزاز تقليد خوبي در آورد. بسيار خنده شد. حقيقت روز آش تماشا داشت. ذات ملکوتي صفات همايوني تشريف بردند. ناهار در آنجا صرف شد. تقليد ديگري اسمعيل بزاز در آورد و زياد اسباب خنده شد. تمام بزرگان بودند. حاجي کربلايي خيلي خنده انداخت. بعد از ناهار مجدداَ اعليحضرت همايوني تشريف آوردند.
 
از اول محرم هم بساط روضه و تعزيه و تکيه در شهرستانک علم مي‌شد. چادر بزرگي خارج عمارت مي‌زدند همه افراد حاضر در اردو در آن شرکت مي‌کردند. اهالي شهرستانک هم مجاز بودند در آن شرکت کنند و بر ابهت عزا بيفزايند. آخوندها و روحانيون زيادي جهت اين روضه‌خواني به شهرستانک مي‌آمدند. که به ترتيب مي‌خواندند و مجلس را گرم مي‌کردند. شاه هم در ساعتي در آن شرکت مي‌کرد و طبق معمول اخلاق و روحياتش همراه با حرمسرا در قسمت زنانه حضور مي‌يافت. خود شاه مي‌نويسد: «روضه‌خوانها آقا سيد ابوطالب و نقيب‌السادات و آقا سيد شهاب اصفهاني کوچکه و روضه‌خوان زياد از ديروز تا حالا آمده‌اند، جاي آشپزان را جاي روضه‌خواني قرار داده‌ايم، چادر تکيه درست کرده‌اند، براي حرم زنبوري کشيده‌اند، جاي روضه‌خواني بسيار بسيار قشنگ شده است، ان‌شاءالله روضه‌خواني خوبي خواهد شد».
 
قبل از به نيمه رسيدن دهه معمولاَ شاه براي شرکت در مراسم سوگواري محرم، به طهران باز مي‌گشت. باز مجدداَ غوغايي در اردوگاه و عمارت شهرستانک به پا مي‌شد. ستوران و نوکران کروفري مي‌کردند و غبار محل دره شهرستانک را در بر مي‌گرفت. و شاه مجدداَ بارش را مي‌بست تا سالي ديگر. شايد تنها تفريح اهالي اين منطقه در آن زمان همين تماشاي شاه و عواملش بود. تفريحي که يک ماه دوام داشت. صد سال بعد اهالي جديد شهرستانک هنوز چشم به خرابه‌هاي عمارت سلطنتي شهرستانک در انتهاي دره عريض و طويل و باريک شهرستانک دارند.
 
عکسهاي اين شماره تلفيقي از عکسهاي قديمي و عکسهاي جديد است. عکسهاي قديمي، عکسهايي است که در زمان ناصري گرفته شده و يادگاري از آن است. و عکسهاي جديد که حالتي مقايسه‌اي دارد مربوط به مهر سال 1390 دارد که به همراه گروه کوهنوردي مهر بازديدي از اين منطقه داشتيم که گزارش کامل آن را در بهارستان 105 به نام «جاي پاي تاريخ» آمده است.
   

 

حياط کناري و اتاقهايش 
[2874/1- 1ع]
روضه‌خوانهاي شهرستانک. معمولاَ چند روز دهه اول محرم که ناصرالدين شاه در شهرستانک بود خيلي از روضه‌خوانها مراسم عزاداري را اجرا مي‌کردند 
تجاوز ويلا‌سازيهاي جديد در محدوده شهرستانک. اهالي شانس آورده‌اند که ميراث فرهنگي مانند ناصرالدين ‌شاه با آنان برخورد نمي‌کند! 
     

سنگهاي حجاري شده و سرستونها همه جا پخش است
در ورودي شرقي
اتاقهاي تو در توي حياط کناري عمارت

 

 

 

معلوم نيست شاه چند بار از اين راه‌ پله بالا و پايين رفته است
نمايي بيروني عمارت که الان با درختان و چمن زيبايي پوشيده شده است. احتمالاَ در زمان ناصري محل اطراق درباريان بوده است 
صخره عجيب و زيباي بالا عمارت شهرستانک 

 

 

 

فضاي بيروني عمارت که رودخانه از کنارش مي‌گذرد
[1675- 1ع]
آبشاري در منطقه شهرستانک 
صخره‌هاي حجاري شده روبه‌روي عمارت و در سمت ديگر رودخانه که معلوم نيست چه کاربردي داشته است 

 

 

 

[10- 139 ق]
تمثال مبارک سرکار اعليحضرت ظل‌اللهي روح‌العالمين فداه و بعضي از حضرتيان خاصه است در کوه شهرستانک! به نظر مي‌رسد صخره روبه‌روي عمارت باشد که برخي حجاريهاي ناتمام روي آن انجام شده است
تصوير ماهواره‌اي عمارت که رودخانه و کوههاي اطراف را به وضوح نمايش مي‌دهد. (تصویر از google maps)
تصوير نزديک‌تر که محدوده فعلي عمارت و تجاوز ويلاسازيهاي جديد (ساختمان قرمز) در آن به خوبي هويدا است. (تصوير از google maps)

 

 

 
 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
منابع:
1. روزنامه خاطرات ناصرالدين‌شاه در سفر سوم فرنگ. به کوشش محمداسماعيل رضواني و فاطمه قاضيها. تهران، سازمان اسناد، 1373. ج 3 .
2. سفرنامه‌هاي عصر ناصرالدين ‌شاه. به کوشش مصطفي نوري. تهران، البرز، 1390 .
3. عين‌السلطنه سالور. روزنامه خاطرات عين‌السلطنه. تهران، اساطير، 1374. ج 1 .
4. کريمان، حسين. قصران. تهران، انجمن آثار ملي، 1356.

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org