» اجباري (مجالس سربازگيري)
جلال فرهمند
farahmand@www.iichs.org
پس از نبردهاي جانگداز ايران و روسيه و شکستهاي پيدرپي، تقريباَ شيرازه قشون ايران از هم پاشيده بود. در دوره محمدشاه و اوايل دوره ناصري اين قشون در هرات کر و فرّي نشان داد و اندک پيشرويهايي داشت ولي اضمحلال اين ارتش به خوبي عيان بود.
هر چند در آن زمان اشغال کلي ايران توسط استعمار خارجي دور از دهن به نظر ميرسيد و ايران وارد دوره موازنه بين روس و انگليس شده بود ولي اندک نيروهاي منظم باقيمانده ايران حتي به سختي توان سرکوب ناآراميهاي داخلي و عناصر متجاسر را داشت.
دليل اضمحلال اين قشون علاوه بر دسیسۀ عوامل خارجي دليل مشخص ديگري هم داشت: فساد اداري. ظاهراَ ارتش ايران در دوره ناصري حدود دويست هزار نيروي آماده به خدمت داشت. که اين تعداد جمعيت به نسبت جمعيت کل ايران مقدار معتنابهي به نظر ميرسد. ولي اين تعداد سياههاي بيش نبود. همه اين نظاميان بر روي کاغذ مانور ميدادند و مشق ميکردند و جز نامي در دفاتر نداشتند. اکثراَ پير و از کار افتاده بودند. و آن کساني هم که تواني داشتند به دليل عقب افتادن مقرريشان و يا بالا کشيده شدن آن توسط عوامل فرماندهي مجبور به کسب و کار در شهرها و حتي مشاغل پستي چون حمالي و نوکري و حتي گدايي و دزدي ميشدند. شرارتهاي نظاميان در دوره قاجار زبانزد خاص و عام بود.
اين سياهه اسامي خود شامل چندين دسته ميشدند: دستهاي رسمي بودند که همان بخش حرفهاي نظاميان به شمار ميرفتند و به «پا رکابي» معروف بودند که جيره و مواجب مشخصي داشتند. دستهاي ديگر به خاطر شرايط ويژه سياسي و نظامي و يا ايجاد جنگي به جرگه نظاميان ميپيوستند که از جمع روستاييان يا عشاير انتخاب ميشدند. در حقيقت بار اصلي جنگهاي خارجي و داخلي ايران بر دوش ارتش و قشون حرفهاي بود که اين امر در پايان دولت قاجار بر دوش قواي ژاندارم و قزاق قرار گرفته بود.
نحوه سربازگيري حرفهاي تا قبل از آمدن اميرکبير شکل خاصي نداشت. و همان حالت سنتي و گرفتن نيرو از بين عشاير را داشت. با آمدن اميرکبير اين نظام تغيير کرد. اميرکبير که داشتن ارتشي وسيع و حرفهاي و دائمي را بار سنگيني بر اقتصاد و ماليه ضعيف کشور ميدانست نظام «بنيچهاي» را پايهگذاري کرد. که اين نظام و ترتيب تا اوايل سلطنت پهلوي ادامه يافت.
اين نظام مبتني بود بر گرفتن نيرو از بين هر ده نفر از اهالي دهات که به جاي ماليات ارضي و غيره ميپرداختند، يعني هر ده نفر يک نفر را از بين خود جهت خدمت در قشون به دولت معرفي ميکردند و خود موظف بودند که حقوق معيشتي اين فرد نظامي و خانوادهاش را تأمين کنند و در مقابل از معافيتهاي مالياتي برخوردار ميشدند.
طول خدمت اين فرد نظامي هم معلوم نبود گاه چندين سال و حتي تا روزهاي پيري و از کارافتادگي ادامه مييافت. گاه اين سرباز مدتهاي مديدي از ديدار خانوادهاش محروم ميماند و يا حتي احتمال آن بود که تا آن دنيا اين ديدار به عقب بيفتد!
پس از قتل امير و سالهاي پس از وي که بي قانوني ريشه دوانده بود اين قانون تبديل به بازيچهاي جهت سوء استفاده سران قشون شد. يعني رشوههاي متعددي داده ميشد که از منطقهاي سرباز به ساخلو نرود يا اينکه ده نفر متعهد پرداخت هزینه سربازي، هزينه خرج و مخارج خانواده سرباز را نميپرداختند و کسي هم نبود که به داد دل خانواده اين سرباز فلک زده گوش دهد.
حضور سربازان با لباسهاي مندرس و پاره و اسلحههاي نامرغوب و از رده خارج شده که بيشتر به چماقي شبيه بود تا سلاح جنگي، مؤيد اين امر است. حتي در ميان عکسهاي به جا مانده از سلامها و مراسم رسمي ميتوان به عمق اين اضمحلال و فرسودگي قشون پي برد. قشوني که حتي ظاهر را هم رعايت نميکردند و سران قوم و شاه هم به روي مبارکش نميآورند و کمترين عنايتي هم نميکردند. در حالي که ميدانستند سران قشون با اولين تنخواهي که به سختي داده ميشد اولين کاري که ميکردند بالا کشيدن مقرري ناچيز اين سربازان بيچاره دهاتي و مفلوک بود. به طوري کار اين قشون به مسخرگي کشيده شده بود که گاه طفل چند ماهه يا کودکي چند ساله که پدرش از سران قشون بود، پس از مرگ پدر ارثاًَ صاحبمنصب اميرتوماني پدر شده بر قشون فرمان ميراندند! از اين موقع به بعد بود که نان کارپردازان اين اميرتومانهاي کوچک در روغن بود!
هر چند پس از مشروطه مجلس شوراي ملي سعي در ايجاد نظم بيشتر بود ولي اوضاع مملکتي چنان آشفته بود که هيچ چيز سر جاي خود بند نميشد. پس از کودتاي نظامي سوم حوت 1299 رضاخان ميرپنج که فرد نظامي بود به سر کار آمد و پايههاي قدرت خويش را بر قشون بنا کرد. هر چه قشون قدرتمندتر ميشد، قدرت وي هم افزونتر ميشد. عشق ميليتاريستي وي به گونهاي بود که بيش از نصف بودجه ضعيف کشور به امر نظام صرف ميشد. اندکاندک با افزايش قدرت نظاميان در همه ايالات و ولايات قدرت آنان به لحاظ سياسي فزوني مييافت و چون رضاخان آنان را تأمين ميکرد نيروي متحد و پشتيبان کامل وي شدند. رضاخان که به دنبال فرماندهي يکدست قشون بود ژاندارمري و قزاقها را در هم ادغام کرد. و براي تأمين سربازان عادي در 29 تير 1301 اولين قانون نظام وظيفه را بر اساس همان بنيچه سابق اجرا کرد.
|
|
|
|
|
|
[3342- 1ع]
مجلس سربازگيري در تکيه دولت تهران
|
[769- 1ع]
چهلستون اصفهان و مجلس سربازگيري در اين حوزه (1306)
|
[375- 1ع]
مجلس سربازگيري با حضور سرهنگ حسن خان بقايي (1306)
|
|
|
|
|
|
|
[11- 154پ]
جديت اعضاي مجلس سربازگيري
|
[288/1- 1ع]
سربازگيري در استرآباد
|
[302- 2ع]
مجلس سربازگيري در تبريز (1307)
|
|
|
|
|
|
|
[1124- 2ع]
مجلس سربازگيري با حضور مشمولين، مندرس بودن لباس برخي مشمولان ديدني است
|
[4588- 1ع]
|
[3336- 1ع]
نمايي ديگر از سربازگيري در تهران و تکيه دولت
|
سه سال بعد و چند ماه قبل از انتقال سلطنت يعني در 16 خرداد 1304 اولين قانون خدمت اجباري در مجلس تصويب شد. اين امر به علت احتياج شديد ارتش به نيروي فراوان و مجانياي بود که رضاخان براي توسعه ارتش خود احتياج داشت.
اين قانون بر اساس سن و سال بود. يعني مانند همين قانوني که الآن هم اجرا ميشود. لازمه اين امر اجراي قانون سجل احوال بود که براي همه اولاد ذکور ميبايستي اجرا گردد و تا مشمولين بر آن مبنا به خدمت اعزام شوند. سرعت اجراي اين قانون چنان بالا بود که سجل احوال مملکتي گرفتار اختلاس و رشوههاي بيشماري شد که خانوادههاي ايراني جهت نرفتن پسرانشان ميپرداختند. چه تاريخهاي تولدي بود که عوض ميشد و مأمورين هم به نان و نوايي ميرسيدند.
نظام اجباري براي مردم آن زمان تبديل به چنان معضلي شده بود که ترس کودکان از غولهاي افسانهاي را به نظر ميآورد. همه به دنبال معافيت يا فرار بودند ولي قانون به شدت و بي رحمانه اجرا ميشد. خصوصاَ براي مردم روستايي که دستشان به جايي بند نبود.
البته واقعيت هم اين بود که وضعيت سربازي آن زمان بسيار بغرنج و سخت بود. شرايط زيست سربازي از لحاظ پوشاک و غذا بسيار پايين و نا مطلوب بود. بسياري از سربازان نه در ميدان جنگ که در ميدان سرما و گرما و گرسنگي و خستگي تلف ميشدند. تعليمات نظامي هم ناکافي بود به طوري که در هنگام نبردهاي داخلي با عشاير و مخالفان حکومتي بسياري از اين سربازان ناآزموده به دليل نابلدي گروهگروه به ديار عدم رهسپار ميشدند. همين مسائل بود که چشم همه را ترسانده بود.
لازمه اجراي قانون اجباري حضور نمايندگان دولت در شهرها و روستاهاي مختلف بود که سربازان مشمول را جذب ميکردند. اين امر در قالب مجالس سربازگيري تشکيل ميشد. تشکيل اين مجلس در هر ناحيهاي روز عزاي مردم آن ناحيه بود. عزاداران در مجلس جمع ميشدند و منتظر اعلام نتيجه ميماندند. به هر حال هنوز شانسي جهت عدم اعزام وجود داشت. اگر تعداد مشمولين کمتر از حد نياز بود همه اعزام ميشدند و اگر تعدادشان بيش از حد نياز بود به حکم قرعه تعداد مورد نياز اعلام ميشد. چه تقلبها که در اين قرعه نميکردند و چه آدمها که تا دادن رشوه نامشان در قرعه در نميآمد!
اين مرکز در ابتدا در شش ناحيه تشکيل ميشد و سپس با اصلاحات جغرافيايي به ده منطقه افزايش يافت.
اولين مواليد اعزامي به زير پرچم، متولدين 1284 شمسي بودند که به سال 1304 به اجباري رفتند. دوره خدمت کلاَ به چهار دوره تقسيم ميشد که مدت آن 25 سال بود:
1. دوره زير پرچم 2سال
2. دوره احتياط زير پرچم چهار سال
3. دوره ذخيره يکم چهارده سال
4. دوره ذخيره دوم پنج سال
اجراي اين قانون ارتش ايران را از حدود 25 هزار نفر در ابتداي 1300 به 180 هزار نفر در سال آخر سلطنت رضا پهلوي رساند. افراد شرکتکننده در مجالس سربازگيري طبق قانون آن زمان حاکم و رؤساي ماليه و بلديه و نظميه و امنيه و مدعيالعموم محل، پنج نفر صاحبمنصب و يک نفر طبيب نظامي، پنج نفر از معاريف و معتمدين اهل محل که يکي از آنان از طبقه علما ميبايستي باشد. اين مجالس پس از سقوط رضاخان ديگر تشکيل نشد و شيوه سربازگيري کلاَ عوض شد. عکسهاي اين شماره از بهارستان به تعدادي از اين مجالس سربازگيري در سالهاي مختلف و مناطق مختلف کشور اختصاص دارد:
|
|
|
|
|
|
[317- 1ع]
|
[114- 8 ع]
سربازگيري در آذربايجان (1311)
|
[111- 8 ع]
|
|
|
|
|
|
|
[112- 8 ع]
(1311)
|
[113- 8 ع]
(1311)
|
[30- 64285 ن]
|
|
|
|
|
|
|
[553- 1 ع]
مشهد (1312)
|
[8678- 7 ع]
قرعهکشي سربازگيري و طفلي
که قرعه ميگيرد
|
[5207- 11ع]
|
|
|
|
|
|
|
[294- 1ع]
گرگان
|
[110- 8ع]
|
[316- 1ع]
تبريز (1320)
|
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1. ارتش نوين ايران. تهران، ستاد بزرگ ارتشتاران (اداره سوم)، بيتا. ج1 .
2. جلالي، هوشنگ. تاريخ نظامي ايران. تهران، بينا، 1389 .
3. علي بابايي، غلامرضا. تاريخ ارتش ايران. تهران، آشيان، 1382 .
4. معتضد، خسرو. يکصد سال فراز و فرود نيروهاي انتظامي. تهران، ناجا، 1385.
|