» سلام ناپلئون (1796م)
پيمان صفردوست
از قديم گفتن «سلام گرگ بيطمع نيست». حکايت طرح دوستي ريختن دولت فرانسۀ زمان ناپلئون با ايران هم همينجوري بود.
حکومت سلسلۀ قاجار تو ايران مصادف شده بود با روي کار اومدن ناپلئون بناپارت تو اروپا و عرض اندام کردنش براي قدرتهاي ديگه.
از اونجا که ناپلئون هم مثل تمام کشور گشاهاي طول تاريخ جوگير شده بود و ميخواست قدرت مطلق باشه، خيلي دلش ميخواست که رقيب اصلي و قديميش انگليس رو يه جوري از سر راه کنار بزنه.
امّا اين کار اون قدرها هم ساده نبود. موقعيت جغرافيايي انگلستان طوري بود که سپاه فرانسه نميتونست از راه خشکي بهش حمله کنه. در عين حال اصلاً هم دلش نميخواست از راه دريا وارد جنگ بشه. چون خوب ميدونست که نيروي دريايي انگليس خيلي قويه و به اين آسونيا نميشه باهاش روبهرو شد.
پس تنها راه منطقياي که به نظرش رسيد اين بود که دولت انگليس رو از طريق تصرف مستعمرههاش ضعيف کنه و به زانو در بياره.
بزرگترين مستعمرههاي انگلستان تو اون زمان مصر و هندوستان بودن. ناپلئون اوّل نقشۀ حمله به مصر رو که دم دستتر بود کشيد. امّا سپاهش تو اين لشکرکشي ناکام موند و مجبور به عقبنشيني شد. پس چون تو مصر تيرش به سنگ خورد از اين کار منصرف شد.
اينجا بود که فيل آقاي ناپلئون ياد هندوستان کرد. شال و کلاه کرد و آماده شد تا تو اولين فرصت به سمت هندوستان حرکت کنه.
امّا ناپلئون براي اينکه بتونه سپاهش رو به هند برسونه ميبايست يک سري مقدمات رو آماده ميکرد. راه رسيدن سپاه ناپلئون از طريق زميني به هندوستان از چند تا کشور ديگه رد ميشد که يکي از اونها ايران بود. ناپلئون براي اينکه بتونه اين کشورها رو با خودش همراه کنه، ميبايست يه مقدار نازشون رو ميکشيد. پس يه گروه فرانسوي رو در سال 1796 م و تو دورۀ حکومت آقامحمدخان به تهران فرستاد تا دم شاه قاجار رو ببينن و با وعده و وعيد راضياش کنن که تو خاک ايران يه پايگاه براي حمله به هندوستان در اختيارشون بذاره.
اين هيأت فرانسوي به ايران اومدن ولي انگار قدمشون براي آقامحمدخان خوب نبود. هنوز چند وقت از اومدن گروه فرانسوي به ايران نگذشته بود که شاه قاجار تو راه لشکرکشي به سرزمينهاي قفقاز به دست دو تا از خدمتکارهاش کشته شد و فرانسويا بدون بدست آوردن هيچ نتيجهاي مجبور شدن به کشورشون برگردن.