ماهنامه شماره 100 - صفحه 6
 

 

» ماجراي مهره مار خليج فارس

 

سميرا خوانساري

 

بعضي وقتها با خودم فکر مي‌کنم که انگار خدا تواين خليج فارس ما همينطور مهره مار پاشيده که از هميشه تاريخ آنقدر کشته و مرده داشته و بعضيها تموم شب و روز دارن براش نقشه مي‌کشن تا بالاخره يه جوري از چنگ ما  درش بيارن. ولي کور خوندن، خليج فارس مال خودمونه.

 

زمان محمدشاه قاجار يکي از اين کشورايي که عشق خليج فارس ما بدجوري به کلّش زده بود، انگليس بود که براي رسيدن به عشقش يه بهانه قشنگ بالاخره جور کرد تا حسابي‌ بتونه با اون حال کنه، ‌اي بابا طفلک مي‌خواست به عشقش برسه. پس خيلي زيرکانه از يه قانون جهاني که براي ممنوعيت تجارت برده تو کل دنيا در سال 1809 ميلادي تصويب شده بود براي جولون دادن تو خليج فارس استفاده کرد. البته خيلي هم نمي‌شه گناهشون رو بشوريم. شايد بنده خداها واقعاَ مي‌خواستن محافظ قانون جهاني باشن. شايدم جدي جدي از ترس پيدا شدن سرو کله يه برده تو کشتيهاي خليج‌فارس اومدن و اونجا لنگر انداختن.

 

خلاصه اين قضيه که نمي‌دونم به خاطر مهره مار خليج فارس اتفاق افتاده بود يا به خاطر خيرخواهي و حفاظت از قانون جهاني ضد برده‌داري تا روي کار اومدن شاه جديد و صدر اعظمش ادامه داشت. تا اينکه يه روز انگليسيها که با روي  کار اومدن اميرکبير از به خطر افتادن منافعشون تو خليج فارس و درياي عمان مي‌ترسيدن نامه‌اي به دولت ايران فرستادن تا جريان صدور فرمان بازرسي کشتيهارو به شاه جديد و صدراعظمش يادآوري کنن.

 

اميرکبير در اين مورد نمي‌تونست خيلي جواب قاطعي بده چون نوشته‌اي که دست انگليسيها بود به امضاء محمد شاه هم رسيده بود ولي طوري هم برخورد نکرد که جواب قانع کننده‌اي به دولت انگليس داده باشه و در نامه‌اي که به اونها نوشت آتويي دستشون نداد و انگليسيها نتونستن به چيزي که مورد نظرشون بود برسن.

 

بعد از اين نامه دوباره نامه‌هايي خطاب به دولت ايران فرستادن ولي در تمامي‌ موارد امير به هيچ وجه طوري برخورد نکرد که باعث سوء استفاده اونا بشه. البته بعد از قتل امير دوباره روز از نو روزي از نو شد و تا اوايل قرن 20 انگليسيها هر کاري که دلشون مي‌خواست با خليج فارس ما کردن و آنقدر تو جيباي گشادشون ريختن که فقط خدا مي‌دونه و بس.

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org