» ايران END معرفت!
جلال فرهمند
صحبت از ايران و چين يعني صحبت از دو امپراطوري عظيم در شرق و غرب آسياي باستان. البته شايد از لحاظ وسعت خاک بتوان اين دو را مقايسه کرد ولي از لحاظ جمعيت هرگز. چينيان بر خلاف ايرانيان چندان پيرو مکتب جهانگشايي نبودند و خود را محصور در همان منطقه شرق و جنوب شرق آسيا کردند. چه آنان فکر ميکردند که منطقه شمالي و منطقه غربيشان فقط مختص اقوام وحشي و کل منطقه تمدن جهان فقط همان منطقه مسکونيشان است!
آغاز روابط ايران و چين در بطن تاريخ افسانهاي و اساطيري قرار دارد. در تواريخ اساطيري آمده است که فريدون، شاه ايران، سرزمين تبت و چين و بلاد شرق را به يکي از سه پسر خود به نام تور يا طوج سپرد. جالب اينجا است همچنانکه ما کتاب افسانهاي به نام شاهنامه داريم چينيان نيز کتاب مشابهي به نام «فنگ ـ شن ـ ين ـ اي» دارند که طابقالنعل بالنعل با شاهنامه خودمان همخواني دارد و شايد از نگاه چينيان شاهنامه ما با آن انطباق دارد، الله اعلم!
تنها تفاوت شاهنامه ايراني با چيني در اين است که آخر شاهنامه ايراني بسيار دراماتيک و ناکامانه است ولي شاهنامه چيني همه چيز به خوبي و خير و خوشي به پايان ميرسد. اين هم از عجايب زندگي ما و چينيان است! چه خوب بود اين شاهنامه چيني را به کشور وارد ميکرديم!
تا قبل از تشکيل حکومت اشکاني تقريباً ارتباط چنداني بين دو امپراطوري برقرار نبود. در منابع ايران باستان صحبت از تبعيت فغفور چين از ايران است که به نظر توهّمي بيش نيست و شايد مانوري جهت اثبات عظمت باشد و لاغير! چنانکه فغفور چين نيز سرزمينهاي واقع در غرب کشور خود را چندان لايق نميدانست و هداياي شاه اشکاني را به عنوان خراج خود به حساب ميآورد!
مهمترين واقعه اين دوره باز شدن جاده معروف ابريشم است. جادهاي که با غلبه چينيان و ايرانيان بر اقوام وحشي باز شد و قرنها مرکز تجارت جهاني بين اروپا و آسيا بود. شيفتگان پر تجمل غربي از صنعت پارچههاي ابريشمين برخوردار شدند و شرقيان از مصنوعات غربي.
در دورۀ اسلامي روابط ايران و چين وارد مرحله جديدي ميشد. از اين سالها تاريخنويسان ايراني و عرب مسلمان وقايع چين و ديدههاي سفر خود را مينوشتند. بنابراين، اطلاعات بيشتري از آن دوران در دسترس است. با همه اين تغييرات نه تنها ارزش اقتصادي روابط دول اسلامي با چين کم نشد بلکه به رونق آن افزوده ميشد. در اين زمان کشتيهاي تجاري مسلمانان و ايرانيان خصوصاً از بندر سيراف به چين رهسپار ميشدند و کالاهاي چيني را به خليج فارس و به راههاي دسترسي زميني ميرساندند.
فردوسي در شاهنامه اين روابط اقتصادي و نوع اجناس را چنين بيان کرده است:
ز ديباي چيني و خز و حرير ز کافور و عود و زمشک و عبير
هزار اشتر بارکش بار کرد تنآساي زيد هر که زر خوار کرد
ز سنجاب و قاقم ز موي سمور ز گستردنيها ز کيمال و بور
بياورد ازين هر يکي دو هزار خردمند گنجُور بر بست بار
گرانمايه اسبان برزين ستام برزين کمر نيز سيصد غلام
ببردند سيصد شتر سرخ موي ظرايف بسي بود چيني بروي
در آغاز قرن هفتم اتفاقي افتاد که خاک ايران و چين يکي شد! يعني قومي وحشي به نام مغول خاک هر دو کشور پهناور را به توبره کشید. شرق و غرب آسيا به هم پيوست که تا آن زمان دنيا چنين حکومت بزرگي را تجربه نکرده بود. هر چند اين وحدت طولاني نبود ولي جاده ابريشم، جاده درون کشوري گرديد. و مجدداً پس از مدتی رونق به آن بازگشت.
هر چند حکومت يک دست شد ولي تنها دستاورد آن برای ايران و چين در خود فرورفتگي فرهنگي و گوشهگيري سياسي بود که ديگر آن دو نتوانستند عظمت گذشته را زنده کنند. تا اواخر دوره تيموري روابط ايران و چين تقريباً پايدار و با اعزام سفراي مختلف محکم بود ولي از دورۀ صفويه به بعد به علتهاي مختلف اين روابط روبه کم شدن رفت.
از اين دوره اندک اندک پاي استعمارگران غربي به اين مناطق باز شد و نفع آنان اين بود که اين دول از هم دور باشند. از سوي ديگر با اعزام کشتيهاي بزرگ تجاري اروپايي از اعتبار جاده ابريشم کاسته شد و اين امر روابط بين دو کشور را که بر پايه اقتصاد بنا نهاده شده بود کم رنگ کرد.
در دورۀ قاجار دول استعماري براي تخدير مردم چين ترياک مرغوب ايراني را به آنجا صادر ميکردند، به طوري که لرد کرزن مينويسد به سال 1889 قريب پنجاه و دو هزار ليره بهاي ترياک خراسان است که از راه هند به چين صادر ميشد.
همين ترياک سبب بسياري از قيامهاي مردمي در چين شد به طوري که گروهي از چينيان به نام بوکسورها یا مشتزنان که بر اساس وطنخواهي و طرد اجانب تشکيل شده بود روزگار را بر استعمارگران سخت کردند. در اوايل قرن بيستم ميان تعدادي از کشورهاي بيگانه و چينيان ناسيوناليست جنگ شديدي در خاک چين در گرفت که متأسفانه به شکست چين انجاميد. جنگي که موجب تحميل قراردادي ننگين بر چين شد. قراردادي که دست استعمارگران را براي دخالت در امور چين باز گذاشت.
سند اين شماره ما هم مربوط به همين قرارداد است. سندي که گوياي آن است که دول استعمارگر از ايران هم خواستند که به اين پيمان استعماري بپيوندد که همگام با ساير دول در امور چين دخالت نمايد.
اين نامه زماني به دربار ايران رسيد که چند ماهي بيش نبود که حکومت پهلوي جانشين قاجار شده بود. دربار ايران با توجه به مکاتباتش با وزارت خارجه چندان بي ميل به اين پيمان نبود ولي وزارت خارجه ايران در کمال بيطرفي با اين امر مخالفت کرد و سردمداران آن که از اوضاع باخبر بودند اوج معرفت خود را نشان دادند و به درخواست شارژدافر چين در رم که خواستار عدم دخالت ايران شده بود گردن نهادند. سند با معرفتي ايران را نسبت به چین با هم ميخوانيم:
وزارت امور خارجه
اداره، سوم سياسي به تاريخ 6 برج دي ماه سنه 1304
نمره 15780 ضميمه 4
مقام منيع هئيت محترم وزراء عظام دامت شوکتهم
وزير امور خارجه آمريکا صورت عهدنامۀ را که بين دول اتازوني و بلژيک و امپراطوري انگليس و چين، فرانسه، ايطالي، ژاپن، هلاند و پرتغال راجع به مداخلات دول در چين براي استقرار روابط متساوي عموم دول در مملکت مشاراليها بسته شده فرستاده و چون به موجب مادۀ هشتم معاهدۀ مزبور دولت آمريکا مأمور است که ساير دول را نيز براي شرکت در عهدنامه مزبور جلب نمايد از دولت ايران نيز دعوت کرده است که الحاق خود را نسبت به معاهدۀ مزبور اعلام دارد.
با اينکه اصل متساوي حقوق دول و روابط يکسان آنها در مملکتي ذاتاً مطلوب و پسنديده است معهذا نظر به اينکه در ماده سوم معاهدۀ مزبور صريحاً قيد شده است که (براي تأسيس و حفظ اصل تساوي حقوق دول در چين امضاءکنندگان به طرز مؤثري بايد نفوذ خود را اعمال نمايند) و اين مسئله کاملاً مداخله در امور داخلي دولت چين را ايجاب و به علاوه ممکن است بر ضد دولي از قبيل روسيه و غيرها اجرا و عملياتي را موجب شود که بيهوده خصومت دول مزبور را نسبت به ايران جلب نمايد بدون اينکه فايدۀ مستقيمي عايد ايران گردد به اين جهت به عقيده وزارت امور خارجه صلاح نيست دولت عليه در اين عهدنامه شرکت نمايد و بنابراين در صورتي که تصويب فرمايند ممکن است به وزير امور خارجه آمريکا جواب داده شود که چون موجبات شرکت در اين قرارداد براي دولت ايران فراهم نيست متأسفانه دولت ايران از الحاق به معاهدۀ مزبور فعلاً معذور است. ترجمه و اصل مراسله وزير امور خارجه آمريکا و ترجمه و اصل معاهدۀ فوقالذکر تلواً ضميمه است. حسن مشار
[13485 و 13486- ن[ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
رياست وزراء
نمره عمومي: 11155
تاريخ ثبت 12 برج بهمن 1304
وزارت جليله امور خارجه
راپرت نمره 15780 منظم به مراسلۀ وزير امور خارجه آمريکا و صورت عهدنامۀ منعقده بين دول اتازوني و بلژيک و انگليس و چين و فرانسه و ايطالي و ژاپن و هلاند و پرتغال راجع به استقرار روابط متساوي در مملکت چين واصل و مورد دقت واقع گرديد. از مطالعه موارد اين عهدنامه مضراتي که آن وزارت جليله براي قبول آن ذکر کردهايد به نظر نرسيد. خوب است منظور را دولت توضيح کرده دلايلي که در نظر داريد اشعار فرمايند. [امضا]
[در حاشيه:] ترجمه و اصل مراسله وزير امور خارجه آمريکا و ترجمه و اصل معاهده راجع به چين با [...] 17بهمن 1304.
به وزارت خارجه نوشته شود:
از مطالعه سواد اين عهدنامه مضراتي که براي قبول آن ذکر کردهايد به نظر نرسيد. اگر حقيقتاً چنانکه نوشتهايد مضراتي براي آن قائليد خوب است بهتر توضيح نماييد.
[امضا]
[13483 و 13484 ـ ن[ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
وزارت امور خارجه به تاريخ 13 برج بهمن ماه سنه 1304
اداره: سوم سياسي نمره: 22005 ضميمه 1
مقام منيع هئيت محترم وزراء عظام دامت شوکتهم
در تاريخ ششم دي ماه 1304 تحت نمره 15780 صورت معاهدۀ را که بين دول اتازوني، بلژيک، امپراطوري انگليس، چين، فرانسه، ايطاليا، ژاپن، هلاند و پرتغال راجع به مداخلات دول در چين بسته شده بود با مراسلۀ که وزير امور خارجه امريکا اشعار داشته بود به آن هئيت محترم تقديم و نظريه هئيت دولت را نسبت به عهدنامه مزبور استعلام نمود، ضمناً متذکر گرديد که چون موجبات شرکت در اين قرارداد به مناسبت حق مداخلۀ که بدون امضاء کننده در امور داخلي چين ميدهد براي ايران فراهم نيست و شايد صلاح نباشد به اين جهت به عقيدۀ وزارت امور خارجه مقتضي است به دولت آمريکا جواب داده شود که دولت عليه فعلاً از الحاق به معاهدۀ مزبور معذور است.
اينک تلگرافي از آقاي عميد وزيرمختار دولت عليه در رم رسيده است که نظريه وزارت امور خارجه را تأييد مينمايد. صورت تلگراف مزبور را تلواً تقديم ميدارد که هر طور آن هئيت محترم امر و مقرر فرمايند رفتار شود.
امضا [ ]
در حاشيه: فعلاً ضبط شود تا جواب داده شود
وزارت امور خارجه
ادارۀ: سوم سياسي
سواد: تلگراف رمز وزيرمختار ايران از رم مورخه: 3 بهمن ماه که اصل آن به نمره 2113 ثبت شده
دولت چين توسط شارژدافر خود خواهش کرده دولت عليه بر قرارداد 1922 واشنگتن شرکت نفرمايند. زيرا دولت عليه در چين کاپيتولاسيون ندارد. جواب تلگرافي ميخواهند. عميد
سواد مطابق اصل است
[13481 و 13482ـ ن[ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
___________________________
منبع: آذري، علاءالدين. تاريخ روابط ايران و چين. تهران، اميرکبير، 1367.
|