
» شبيهسازي
جلال فرهمند
آغاز دهۀ پنجاه شمسي، آغاز بسياري چيزها بود. چيزهايي که حکومت مرکزي ايران را به بيراهه برد. با پول خوبي که از فروش نفت عايد ايران شد همه معاملات به هم ريخت. خزانه تقريباً تهي از پول دولت به يکباره پر از پول شد، پولي که رژيم پهلوي به خواب هم نميديد.
اين پول هدف ريختوپاشهاي بيهوده گرديد. ريختوپاشهايي که عمدۀ آن از اواخر دهه چهل شمسي و خصوصاً با جشن تاجگذاري سال 1346 محمدرضا پهلوي شروع شده بود. تشريفات گسترده و آذينبندي بيسابقه تهران و حضور سران و شاهان ريز و درشت دنيا آنچنان شاه را به وجد آورد که آن را به مثابه پيروزي ايران و سوقش به سوي پيشرفت و عظمت ميدانست. در حالي که اين مخارج مصداق آن ضربالمثل معروف " آواز بلند و شهر ويران " بود. هر چند تبليغات گسترده جهاني ايران را در بوق کرد ولي اين عظمتطلبي شاهانه جز ضرر براي ايران نداشت. جشنهاي بعدي پياپي رسيد؛ جشنهاي2500 ساله.
البته مهم اين جشنها نبود بالاخره در طي چند روز به پايان رسيد. ولي آنچه باقي ماند حاشيهها بود که بر متن سنگيني ميکرد. از ابتداي شروع دهه پنجاه و آغاز جشنهاي 2500 ساله ولولهاي به جان شاه افتاد که خودش با گذشتگان مقايسه کند. سنگ محک وي کوروش و داريوش بودند که هر دو در زمان خود از بزرگان ايران و جهان به حساب ميآمدند. پيام شاهانه و امر وي به کوروش که بخوابد که من بيدارم اوج اين مقايسه و تبديل شخصيت است. آن مرحومان هم که دستشان از اين جهان کوتاه بود و گرنه شايد جوابي در خور به وي ميدادند!
عظمت سابق ايرانيان در دورۀ باستان شايد براي همان دوره ميتوانست معني داشته باشد ولي شبيهسازي آن با ظرفيتهاي موجود امروزي معني نداشت. شاه که ميخواست با اين همه پول نفت سري بين سرها در بياورد اداي ابرقدرتها را در ميآورد. هزينه کردن در ظفار و ويتنام و شاخآفريقا نمونههايي از اين دست بودند. هزينههايي که از بار خرج کشورهاي بيگانه ميکاست و بر دوش مردم ايران ميافزود.
شبيهسازي فرهنگي جديتر بود. همه چيز به دورۀ باستان گره خورد. تقويم، نام خيابانها، کوچهها، دانشگاهها، تحقيقات عمد تاريخي... شبيهسازي نچسبي که بسيار فرمايشي بود و مردم کوچه و خيابان فقط ناظر و شاهد اين احوال و اوضاع بودند و دليل اين شبيهسازي را نميفهميدند.
|
|
|
|

|
|
|
[939ـ 111آ]
هويدا نخستوزير پشت فرمان پيکان
|
|
|
|
|
شاه از اين ترفند استفاده چنداني نميبرد نه برگزاري جشنهاي پروسروصدا و نه ايجاد پيوندهاي نچسب با گذشته اعتباري براي کشور و پيشترفت آن ايجاد نميکرد. حتي اسراف در مخارج جز اينکه فساد اداري و مالي به وجود ميآورد ره به جايي نميبرد. از سوي ديگر نارضايتي مردم را هم زياد ميکرد و صدايشان را در ميآورد. شاه که اين دوگانگي را ميديد بسيار عصباني و سرخورده ميشد. بهطوري که لحنش تند و خشن و گاه بسيار زننده ميگشت به عنوان نمونه در مصاحبهاي با روزنامه کيهان ميگويد: «به کسي اجازه نميدهيم لوس شود، هر تنبل خانهاي را به هم ميريزيم. نظاميها غلط ميکنند فاسد باشند. پدرشان را در ميآوريم. هر کس کار نکند مثل موش دمش را ميگيريم و مياندازيمش بيرون».
يکي ديگر از اين کارهاي جنونآميز تغيير نام پول کشور بود. تا آن زمان مردم نامهاي تومان، قران، شاهي، عباسي و صنار را براي به کار بردن واحد پول به کار ميبردند و برايشان قابل فهم و هضم بود. حتي ريال هم در فرهنگ مردم با اينکه حدود نيم قرن نام پول رسمي شده بود چندان جا نيفتاده بود. شاه و نظامش ميخواست ريال جا نيفتاده را با نامي نامأنوستر جايگزين کند. نامهايي چون دريک، سدم، پهلوي، شاهي، شاهين، خسروي، پارسي، ايراني، کورش.
پيشنهادهايي که در بانک مرکزي ايران در دورۀ رئيس کلي عبدالله جهانشاهي به امر شاه مورد بررسي قرار گرفت اين تغيير نام چندان شور بود که آشپز هم فهميد و چندان جدي گرفته نشد. چون احتمال داشت سالي بعد به سرنوشت تغيير تقويم منتهي شود و بر بيآبرويي بيشتر بيفزايد. تنها بازمانده اين تغيير پول نامهاي است بين رئيس کل بانک مرکزي و هويدا که به يادگار آن روز باقي مانده است. نامهاي که حکايت از اطلاع کامل شاه از اين تغيير و زمينهسازي چندين ساله براي اجراي آن دارد. نامه را با هم ميخوانيم:
56627 پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
56628 پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
56629 پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
56630 پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
|