» دانشگاه آرام
جلال فرهمند
نميدانم فيلم جالب و ديدني «خيابان آرام» چارلي چاپلين را ديدهايد يا خير؟ مردي ولگرد و يکلا قبا و ترسو يعني چارلي به محلهاي درهم و برهم و پر از خلافکار وارد ميشود، و گرفتار عشقي فانتزي ميگردد. پليس محل که اصلاً تاب و توان برخورد با خلافکاران را ندارد به صورت مسخرهاي در تلاش ايجاد نظم است. گردن کلفت و رهبر خلافکاران محل به صورتي خندهدار نيروهاي پليس را به اطراف و اکناف پرتاب ميکند و همه را فراري ميدهد. چارلي عاشق به صورت کاملاً ناخواسته در اداره پليس به استخدام در ميآيد و رئيس پليس، اين ولگرد کوچک را براي حفظ امنيت به اولين مأموريتش به «خيابان آرام» ميفرستد. نگاه ترحمبرانگيز و ترسان پليسهاي اداره محل به چارلي بيخيال که روحش از هيچچيز خبر ندارد واقعاً ديدني است. چارلي با همان بيخيالي مثال زدني و بياطلاعي کودکانهاي که دارد چنان دماري از روزگار گردن کلفتهاي محل و رئيسشان در ميآورد که همه آنان حتي با ديدن سايهاش هم فرار ميکنند.
خلافکاران قانونمند و آرام ميشوند و حتي همه آنان در روزهاي يکشنبه در کليساي محل با آرامش شرکت ميکنند! اين خلاصه داستاني بود که چارلي به سال 1917 کارگرداني کرد. فيلمي بسيار جالب و نشاط آور که محتوايي عميق و جدي دارد. حال اين همه داستانبافي چه ربطي به اين سند امروز داشت.
دانشگاههاي ايران و خصوصاً تهران جايگاهي مهم در اشاعه افکار و ترويج نظرات جديد و انقلابي داشت. سال 1356 که حکومت آموزگار تشکيل يافته بود سال تشتت رژيم ديکتاتوري و آغاز تند فروپاشي آن بود. دانشگاهها هم نقش مهمي در اين امر ايفا ميکردند. افکار آزاديخواهي و ضد حکومتي شديداً در آن رواج داشت. اين افکار ملهم از اسلام و غير از آن بود. حکومت وقت نيز هميشه در فکر آرام کردن اين محيطهاي علمي مؤثر در افکار عمومي داشت. حکومت که دانشگاه را به خيابان آرام چارلي چاپلين تشبيه ميکرد در پي ايجاد پليس ولگرد و بياطلاعي بود که اين «دانشگاه آرام» را مطيع و آرام سازد. دانشجويان با ديدن سايه حکومت فرار کنند و چنان مطيع و آرام گردند که در يکشنبههايي چون ششم بهمن سر به زير و دستهدسته در آن شرکت نمايند. سيل پيشنهادها و تذکرها از سوي برخي افراد به مسئولين امر و از جمله وزير علوم و رئيس دانشگاه تهران که آن روز هوشنگ نهاوندي بود سرازير شد. يکي از اين پيشنهادها، پيشنهادي بود که در اين شماره بهارستان آن را ارائه کردهايم.
پيشنهاددهنده معلوم نبود که کيست ولي هر که بود به نظر ميرسد يکي از اعضاي دانشگاه باشد. پيشنهادهاي عجيب و ناکارآمد نشان از تفکري معيوب و بياطلاع از اوضاع اجتماعي آن روز ايران دارد. بيشتر محتواي اين پيشنهاد تبديل دانشگاه تهران به دبيرستان تهران است!
چگونگي پذيرش دانشجو، نحوه حضور و غياب، استفاده از نمره به عنوان حربهاي براي ترساندن، تزريق شاهدوستي و وطنپرستي در مغز جوانان! استفاده از راديو و تلويزيون و وعاظ السلاطين براي ايجاد تحول در تفکر دانشجويان و برگرداندن آنان از «افکار پوچ و ضد سلطنتي»!
|
|
|
[64521- 275م]
دانشگاه آرام!
|
[1020/1-849ن]
هوشنگ نهاوندي در پيشگاه
فرح پهلوي
|
[1197- 8ع]
خيابان آرام!
|
|
|
|
مشکل عمده اين نصيحتکنندگان اين بود که اين مشکلات را از خود نظام و حکومت نميديدند. وصل کردن مشکلات به اجنبي و خارجي راحتترين مشکل پاک کردن صورت مسئله بود. پيشنهاددهنده ما نيز همين راه کج را پي گرفت و به بيراهه افتاد. سند را ميخوانيم.
طرحي به منظور ايجاد امنيت در دانشگاه
آشفتگي فعلي معلول چه علتهايي است؟
1. وسايل استعمار شوروي از چندين راه: از راه ليبي، از طريق کنفدراسيون و مطبوعات آنها، به وسيلۀ بقاياي تودهايها و عناصر خائني که فعلاً جز شوروي پناهي ندارند، از طرف واخوردههايي که در آلمان شرقي، لهستان، آلمان غربي و برخي نقاط ديگر غرب پراکندهاند، به وسيلۀ عراق و سوريه و علم کردن خميني و مارکسيستهاي اسلامي و تلقينات آنان در جماعتي از مردم که هر تلقين سوء آنها را به هيجان ميآورد. ديگر از راه فرستادن سربازان يمني و کوبايي به عنوان چريک و پارتيزان در عمان و بالاخره تجهيز عدهّاي کثير از ملّيتهاي مختلف با نقاب به نام دانشجويان ايراني که شايد چندين فريبخوردۀ ايراني هم در ميان آنها باشند. گذشته از اينها تبليغ دامنهدار از خارج و داخل ايران و تلقين در جامعۀ دانشجويي، تربيت تروريست از فلسطينيها و تعليم آنها در فلسطين و ليبي و به همين دليل تروريست فلسطيني با گذرنامۀ جعلي ايراني در مگاديشو به دام ميافتد.
هدف اين دولت هم واکنش شديد در برابر اتحاد ايران و آمريکا، و اتحاد سنتو، گرفتن تنگۀ هرمز و راه يافتن به خليجفارس سپس به اقيانوس هند در رقابت با آمريکا باز هم واکنش در برابر دوستي ايران و مصر و عربستان سعودي و اردن و مراکش و خلاصه آنچه شوروي مخالف سياست خود ميداند. مجموعاً سياست بيرحمانۀ کمونيسم که اتيوپي را به اين روز افکنده و ملّت بدبخت آن را به جنگ با سومالي واداشته و سبب شده است رئيسجمهوري سومالي از ايران موافق آمريکا استمداد کند و باز همين سياست است که ويتنام و کامبوج را با وضعي اسفبار به ستيز و خون خوردن مجبور کرده و آرامش را از اکثر کشورها نظير اسپانيا، پرتغال، فرانسه، لبنان، ليبي و مصر سلب نموده است.
2. عدم رضايت جمعي از مالکان بزرگ و خردهمالک که از چنين اوضاع سوء استفاده مينمايند.
3. ارتجاع سياه که انگليس مار افسرده ولي تازه جان گرفته است و هرگز دست از دسيسهکاري، تزوير، تلقين و سمپاشي به منظور منافع خود برنميدارد واز تحريک روحانينماها و عوامفريبي پيوسته استفاده کرده است.
4. جمعي واخوردۀ سياست چين و شوروي که به عللي از همه جا رانده و ماندهاند و چارهاي جز فتنه و فساد ندارند.
5. دستپروردگان آمريکا براي اينکه کشور ما بيشتر به اتحاد و همبستگي با آن ابرقدرت بپيوندد و نسبت به منافع آن دولت تمکين نمايد و اين همان مطلبي است که سناتور آمريکايي فاش ساخت و صريحاً دلايل آن را اظهار داشت.
6. شنيده ميشود که برخي افراد به عنوان استاد هم در دانشکدهها با دانشجويان و عناصر فريبخورده همکاري مينمايند که قبول آن براي اين بنده مشکل است و اگر چنين باشد به سوابق ايشان نيز بايد مراجعه کرد.
7. همکاري جمعي از دانشجويان با عوامل تخريب به علل مختلف از قبيل تصوّرات بيجا، پذيرش تلقينات بدخواهان، شکست در امتحانات، درس نخواندن و نمرۀ خوب خواستن و به اصطلاح ماهي گرفتن از آب گلآلود، تقليدهايي صرفاً از روي بدبيني و بدخواهي و به علت اينکه اين جوانان ارشاد نشدهاند.
8. وجود دستهاي تروريست که از نقاط خارج ريشه گرفتهاند و همکاران را خواهي نخواهي پس از تلقينات و تبليغات و افسونها با خود همراه کردهاند و آن فريبخوردهها متأسفانه نتوانستهاند از دام تروريستهاي اصلي نجات يابند و به پناه قانون بشتابند. واضح است که کمترين اثر تروريسم، گذشته از اتلاف نفوس، نگران ساختن مردم و تشويش افکار است.
صفحه 2
|