» نماينده آلسعود در عسلويه!
جلال فرهمند
منطقه جنوب ايران که مشرف بر خليج فارس است به علت حساسيتهاي خاص استراتژيکياش هميشه در کانون توجه مهاجمان خارجي و خصوصاً انگليسيها قرار داشت. متأسفانه به علت ضعف دولتهاي مرکزي ايران در طول صدها سال و حتي در اوج قدرتمندي دولت مرکزياي همچون صفويه به علت بعد مسافت و سختي دسترسي به اين منطقه از الطاف دولت مرکزي بهرهاي نميبرد. از سوي ديگر به علت اينکه اقوام ايراني مردمي خشکينشين بودند توجه کمي به آبراههاي دريايي داشتند. راههاي کاروانرو و وجود صدها کاروانسرا و بودن جاده مهمي چون جاده ابرايشم مؤيد اين امر است.
بدين لحاظ دولت مرکزي ايران حتي در اوايل حکومت پهلوي که سعي در ايجاد دولتي مقتدر داشت به راحتي نتوانست در اين منطقه خودنمايي کند. چنانکه منطقه مهم و جزيره ايراني بحرين در دست انگليسيها ماند و نهايتاً سالها بعد با بيتدبيري از ايران جدا شد.
بجز بنادر مهم بوشهر و بندرعباس بقيه مناطق جنوبي چندان از مأموران دولتي حرفشنوي نداشتند. و حتي گاه برخي اعراب و برخي دزدان دريايي نقش مهمتري از مأمورين دولتي داشتند!
در اوايل قرن بيستم قدرتي نوپا در منطقه حجاز شکل گرفت. تجزيه دولت عثماني پس از پايان جنگ جهاني اول به خرد شدن اين منطقه کمک شاياني نمود.
جايزه اعراب کمککننده به بريتانيا در اين منطقه استقلالي صوري و نمايشي بود. خاندان شريفحسين بيشترين جايزه را گرفتند به طوري که منطقه حجاز و بينالنهرين و اردن به دست آنان افتاد. ولي هنوز جشن پيروزي اين خاندان به پايان نرسيده بود که آنان با خانداني ديگر و قبيلهاي خشن و متعصبي به نام آلسعود درگير شدند.
پيوند آلسعود با متعصبان وهابي که مذهبي تند و خشن داشتند موجب قدرتمندي بيشتر آنان شد. مبلغان وهابي با فعاليت گسترده در شبه جزيره به پايگاهي جهت افزايش قدرت آلسعود تبديل شدند. وهابيت خشن با اخلاق خشن اعراب باديهنشين سنخيتي دو چندان داشت. خاندان شريفحسين که شهرنشين و به اصطلاح اين زمان متمدنتر و بروکراتتر بودند قدرت مقابله با اين اعراب باديهنشين را نداشتند. از سوي ديگر هم انگليسيها از قدرتمندي بيش از حد خاندان هاشمي و تصرف اين منطقه وسيع دل خوشي نداشتند. و چندان هم بدشان نميآمد که اين امپراطوري خود خواسته چند پاره گردد.
خاندان آل سعود سياستي تهاجمي داشتند و به دليل همين عقايد چندينبار به منطقه بينالنهرين حمله کردند و حتي عتبات متبرکه را تخريب کردند و اموال آن را به يغما بردند حتي به آثار اسلامي شهرهاي مقدسي چون مکه و مدينه رحم نکردند که اين امر فرياد بسياري از حکومتهاي اسلامي را بلند کرد.
بدين خاطر اين حکومت از لحاظ مشروعيت بينالمللي با مشکل روبه رو بود. کشورهاي اسلامي ترجيح ميدادند با حکومتي که حرف حساب سرش ميشود که مصداق آن خاندان شريف حسين بود طرف شوند تا آلسعود.
و اين امر حتي شامل دولت جديد ايران يعني حکومت پهلوي نيز ميشد.تا سال 1304 شمسي دولت ايران نپذيرفت که آلسعود را به رسميت بشناسد و اين به علت گزارشهاي فراوان مأمورين ايراني از شهرهاي مقدس مکه و مدينه و ظلمهاي بيشمار اين خاندان است.
از سوي ديگر برخي گزارشهاي دولتي نشان از دست اندازي اين خاندان و دخالتهاي آنان در مرزهاي داخلي ايران داشت. چنانکه آنان با تشکيل مثلثي از اميرکويت و خزعل سعي در تجزيه منطقه خوزستان و اعلام استقلال آن داشتند.
سند پيش رو گزارش جالبي است از مدير گمرک عسلويه. عسلويه آن زمان را با الآن مقايسه نبايد کرد. عسلويه اين زمان يعني گاز و پالايشگاه. ولي عسلويه آن زمان يعني قصبهاي کوچک و بندري غير مهم که فقط صيادي و قاچاق کالا در آن رواج داشت. صدها کيلومتر با سرزمين حجاز فاصله داشت. ولي اين بعد مسافت موجب نگرديد که نماينده عبدالعزيز بنسعود قصد دخالت در آن منطقه را نداشته باشد. نماينده آلسعود با برخي اعراب مهاجر و قبيلههاي ديگر مستقر در اين منطقه وارد مذاکره شد و آنان را بر ضد مسئله خلع سلاح که دولت مرکزي در پيش گرفته بود شوراند. هر چند نتيجه آن معلوم نيست که چه شده است ولي نشان از آن دارد که اين قوم مهاجم واقعاً در پي آن بود که منطقهاي حتي در فاصله صدها کيلومتر دورتر از مرزهايش را وادار به شورش نمايد و در آن دخالت کند.
دولت مرکزي ايران در اواخر همين سال 1304 بالأخره تن به شناسايي خاندان سعودي داد. و اين سند را که تاريخ مهر 1304 را به پيشاني دارد به فراموشي سپرد. اين سند را با هم ميخوانيم: