ماهنامه شماره 90 - صفحه 5
 

» آب رکن‌آباد

 

جلال فرهمند

 

ژانويه 1628 چهار کشتي انگليسي ويليام، اکسچنج، هارت و استار در بندر بزرگ آن روز ايران يعني بندر گمبرون پهلو گرفت. لرد دمرکاتن و رابرت شرلي و تعدادي ديگر از نمايندگان بريتانيا براي بستن معاهده نامه‌هايي با شاه صفوي به سوي پايتخت آن روز ايران يعني اصفهان حرکت کردند. خوشبختي آنان اين بود که براي رسيدن به اصفهان از مسيري سخت ‌بايستي ‌گذشت که محل استراحتگاه آنان شهر زيباي شيراز بود. اين شهر چنان آنان را جذب کرد که جزو بهترين خاطرات اين سفر سخت و طولانيشان شد.

 

جذبه اين شهر چنان بود که نويسنده جوان و صاحب قلم اين گروه يعني توماس هربرت 21 ساله را به وجد آورد که علاوه بر شرح زيباييها و طراوت اين شهر به هنگام خداحافظي چکامه‌اي زيبا در وصف شهر سرود.

 

وي در بخشي از اين چکامه چنين مي‌سرايد:

 

چرا بايد برسد آنکه بهشت در کجا قرار داشت، به کشاکش برخيزم؟

که بر کرۀ خاکي بود، يا در آسمان؟ و يا آنکه طوفان نوح

آن را از جا کند، هر چه بود اين ماييم که از آن بالا فرو افتاديم،

دانش بسيار، کاشانه را از دستمان برد

ولي چنانچه بهشت را در عالم گمان، بايد

به پيرايه‌‌هاي شادي آفرين اين جهان صورت بست،

کجا رواست که بر جاي دشت خرم تو، اي شيراز، نام از نقاطي

آوريم که نيل بار آور و گنگ خروشان مي‌گذرند.

چشم‌انداز بي‌همتاي تو، خانه و خاک و نوشخانه‌هاي

گوناگون بي‌دريغ تو، که هر ديده‌اي را

افسون خود مي‌سازد، بيننده را بدين

گمان خواهد انداخت که بهشت از ميان نرفت،

يا آنکه باري ديگر در اينجا آفريده شد. چون همينجاست که خوشه‌هاي

آويزان انگور، همانند آن دانۀ سيب، بوي طعم لذتي،

دل را به وسوسۀ نافرماني ديگري مي‌فريبد،

تا پارۀ، خودسرانه، به ميوه‌هايت دست برند.

برجها، گرمابه‌ها، باغستانها و معابد تو چنان است

که گويي ممفيس، تروا، تب يا اورشليم به چشم آمده‌اند...

 

 [4502-3ع]
در کنار آرامگاه حافظ قبل
 از بازسازي‌هاي جديد
 [4500-3ع]
داخل صحن شاه‌چراغ در کنار
قبور مردگان
[4499-3ع] 
خيابان زند

 

 

 

 [4501-3ع]
آسياب دو قلوي شيراز
 [4504-3ع]
دورنماي چهل تن شيراز
[4564-3ع]
قسمتي از ارگ کريمخاني 

 

 

 

 معلوم نيست در اين شهر که بين کوير و کوه قرار گرفته چه رمزي نهفته است که همه را به سخن‌سرايي و غزل‌خواني مي‌اندازد. و عجب نيست که گروهي از بهترين شاعران اين سرزمين زاده اين شهرند. همچنان که بلبلان غزل خوان اين شهر سرآمد پرندگان خوش صداي ايران است شاعران آن نيز چنينند:

اديب ‌شيرازي، انور شيرازي، سهيل ‌شيرازي، بيدل‌ شيرازي، حافظ‌ شيرازي، خاکي‌ شيرازي، سعدي ‌شيرازي، شوريده شيرازي، عرفي ‌شيرازي، کوهي ‌شيرازي، مشتاق ‌شيرازي و دهها شيرازي ديگر، ولي در اين خيل جماعت ما را دو تن بس حافظ و سعدي. اين دو که زاده اين شهرند علاقه‌شان را به اين شهر در بسياري از ابيات مستقيم و غير مستقيم بيان کرده‌اند.

 

کتاب سترگ گلستان را سعدي در عرض مدت کوتاهي در بوستاني در حاشيه اين شهر نوشته. کتابي که صدها سال مايه تعليم و تعلم پارسي‌گويان بوده است:

 

روي گفتم که در جهان بنهم                 گردم از قيد بندگي آزاد

که نه بيرون پارس منزل هست             شام و رومست و بصره و بغداد

دستم از دامنم نمي‌دارد                     خاک شيراز و آب رکن‌آباد

 

اين آب رکن‌آباد چه سر و سحري در شاعران شيراز و سعدي داشته نمي‌دانيم ولي فقط مي‌دانيم ابن‌بطوطه که مدتها بعد به شيراز آمده در وصف آب رکن‌آباد که شيخ در کنار آن باغچه‌اي زيبا ساخته بود و به يادگار نهاده بود چنين نوشته: «شيخ حوضچه‌اي از سنگ مرمربراي گازران ساخت. مردم به قصد زيارت مرقدش از شهر به در آمدند و در سفره‌خانه‌اش طعام مي‌خوردند. لباسهاي خود را مي‌شويند و سپس باز مي‌گردند. من نيز چنين کردم، خدا رحمتش کناد».

 

ولي اين بنده عاشق شيراز گاه از دست حاکمان چنان خسته مي‌شد که آه از نهادش به در مي‌آمد و مي‌گفت:

 

دلم از صحبت شيراز به کلي بگرفت                وقت آن است که پرسي خبر از بغدادم

هيچ شک نيست که فرياد من آنجا برسد         عجب از صاحب ديوان نرسد فريادم

                        سعديا حب وطن گر چه حديثي است درست

                        نتوان مرد به سختي که من اينجا زادم

 

معلوم نيست صاحبان ديوان در آن زمان به سعدي و امثالش چه کرده بودند که فضا چنان بر اهل هنر تنگ شده بود که رفتن به بغداد را به حب وطن و ماندن در زادگاه ترجيح مي‌داده است. مصداق کامل فرار مغزهاي اين زمان.

     

 

[4514-3ع]
داخل مسجد وکيل
[4507-3ع]
دروازه قرآن
[4527-3ع]
 

 

 

 [4523-3ع]

[4503-3ع]
[4587-3ع]

 

 

 

 [4508-3ع]
خيابان دلگشا

[4526-3ع] 

[4582-3ع] 
آسايشگاه معلولين

 

 

 

 حافظ نيز دست کمي از سعدي نداشت. با آنکه شاعر قرن بعد از سعدي است از دست بي‌هنران مي‌نالد مي‌گويد:

ره نبردم به مقصود خود اندر شيراز   خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند

 

با آنکه به علت حب‌الوطن قبلها گفته بود:

نمي‌دهند اجازت مرا به سير و سفر             نسيم خاک مصلي و آب رکن‌آباد

 

به هر حال شهر شيراز خاکش چنان هنر پرورده بود که آزارو اذيت حاکمان کوتاه عمر اين شهر نيز نتوانست عمر هنرمندان و هنر اين شهر را کوتاه کند.

 

عمر تأسيس اين شهر را به پس از اسلام مي‌رسانند. البته خود منطقه فارس از قديمي‌ترين مراکز تمدن ايران است. قبل از اسلام مملکت فارس را به پنج قسمت يا بهر تقسيم کرده بودند که هر بهر را کوره يا خوره مي‌گفتند:

 

اول خورۀ اردشير که پايتخت آن جورکه فيروزآباد کنوني است؛

دوم خورۀ استخر که پايتختش همان استخر در اطراف مرودشت؛

سوم خورۀ داراب که پايتخت آن داراب است؛

چهارم خورۀ شاپور که پايتخت آن شاپور نزديک کازرون است؛

پنجم خورۀ قباد که پايتخت آن شهر ارکان نزديک بهبهان بود.

 

ولي پس از استيلاي عرب، فارس به چهار بخش تقسيم گرديد:

 

اول ناحيه شبانکاره به مرکز اصطهبانات فعلي. دوم ناحيه فارس به مرکزيت شيراز، سوم کوه‌ کيلويه و چهارم لارستان.

 

پايتخت کلي فارس در پيش از اسلام استخر بود. در سنه 74 هجري يوسف ثقفي برادر حجاج ثقفي در نه تا يازده فرسخي جنوب شهر استخر شهر شيراز را بنا کرد پس از آن مرکز فارس گرديد و مردم استخر به اين شهر کوچ کردند.

 

در طول اين زمان هزار و چهار صد ساله هر حاکم و سلطاني اثري از خود در اين شهر نهاد. معروف‌ترين اين آثار از آن کريمخان زند است. و فعلاً نيز بيشتر آثار مربوط به وي است. اماکني از قبيل بازار وکيل، حمام وکيل، آب‌انبار، خيابان زند و غيره.

 

در طول اين مدت حوادث فراواني بر اين شهر رفته است چه از لحاظ تاريخي و چه از لحاظ تعيير و تحول ابنيه و بزرگ و کوچک شدن اين شهر. جنگها به خود ديده و تحت محاصره بسياري از حکام بود. حتي از بلاياي طبيعي همچون زلزله هم مصون نمانده و بارها تخريب و بازسازي شده است. در تاريخ معاصر آخرين جنگش محاصره شهر از سوي آقامحمدخان و آزار و اذيت مردم آن بوده است. در سالهاي متقدم شيراز علاوه بر اشتهار به دليل آثار باستانيش، به خاطر حضور بزرگان فرهنگ و هنر ايراني مکان برگزاري بسياري از وقايع فرهنگي و هنري بوده است.

 

مجموعه عکسهاي ارائه شده در اين شماره نگاهي است کوتاه و موجز به اين شهر. از ايام نوسازي اين شهر يعني اوايل حکومت پهلوي به بعد در اين زمان متأسفانه آسيب بسياري به آثار قديمه اين شهر به دليل تغيير و تحول و خيابان‌کشيهاي ناگريز وارد آمد.

 

 

 
[4569-3ع]
انتهاي خيابان زند منتهي به
فرودگاه
 [4568-3ع]
ميدان سعدي
[4578-3ع]
ميدان قصرالدشت
     

 

 

 

[4577-3ع]
ميدان قصرالدشت
[4565-3ع]
 ميدان شهرداري
[4567-3ع]
ميدان ساعت

 

 

 

 

 

 
[4563-3ع]
 

 

 

 

__________________________

 منابع

 

آربري، ا. ج. شيراز مهد شعر و عرفان. ترجمه منوچهر کاشف. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1346.

زرکوب شيرازي. شيرازنامه. طهران، مطبعه روشنايي، 1310. 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org