ماهنامه شماره 90 - صفحه 2
 

 

» جنگهاي ايران و روس از سير تا پياز (15)

 محمدرضا بهزادي

 گفتيم که پس از مرگ الکسي ميخائلويچ پسرش فئودور سوم برتخت سلطنت روسيه جلوس نمود و در اين زمان پانزده ساله بود و به حد مطلوبي از تربيت اروپايي برخوردار گرديده بود. حال مي‌خواهيم بدانيم چگونه قدرت دست به دست گرديد تا دست آخر به پطر کبير رسيد.

 

فئودور به واسطه عليل بودن مزاجش که به علت اختلاط خون فاميلي در اکثر سلاطين روس وجود داشت پس از پنج سال سلطنت در بيست سالگي درگذشت و با آنکه دو همسر اختيار کرده بود فرزندي از وي برجاي نماند. پس از وفات فئودور براي تصاحب تخت سلطنت بين خاندان ميلوسلاوسکي و خاندان ناريشکين يعني خانواده دو همسر آلکسي ميخائلويچ مبارزه درگرفت. ناريشکينها طي يک سلسله زد و بندهاي سياسي که شايد از حوصله بحث خارج باشد با کمک خليفه اعظم ژواشين و همراهي بسياري از خاندانهاي متنفذ وابسته با تاج و تخت سلطنت موفق گرديدند پطر خردسال را که بيش از ده سال از سنش نمي‌گذشت به توسط جمعيتي که در ميدان ارک کرملين گرد آمده بودند به عنوان تزار پطر اول برگزينند. پس از اين انتخاب مخالفتهايي صورت گرفت اما به هرحال در سال 1689 مسيحي پطر اول بر تخت سلطنت روسيه تکيه زد.

 

دوران کودکي پطر به حال نيمه تبعيد همراه با تزارين ناتالي (مادر پطر) در حوالي پايتخت طي گرديده بود. کودکي قوي بنيه و نيرومند بود و بر اثر معاشرت با اروپاييان اخلاق سرد روسي خود را از دست داده بود، گهگاهي دچار تشنج و صرع مي‌شد که آن را مي توان نتيجه حضورش در حوادثي که پس از مرگ فئودور در کرملين روي داده بود و صدها تن را به کام مرگ فرستاده بود جستجو کرد.

 

خواندن و نوشتن را نزد اولين مربي زندگي خود زتوف آموخته بود ليکن ساير معلومات را مديون به اراده و کنجکاوي و کوشش شخص خود مي‌دانست. بي اختيار به سوي هر کس که احساس مي‌کرد دانشي تازه يا اختراعي بديع با خويش همراه دارد مي‌شتافت تا مطلب تازه‌اي بياموزد.

 

تزارين ناتالي که خود در محيطي اروپايي تربيت شده بود پطر را به يک ملاح هلندي سپرد تا وي را با اصول کار با اسطرلاب و هندسه و دريانوردي آشنا سازد. کودک دور از محيط خفه کننده کرملين پر توطئه مانند بچه‌هاي کوچه گرد زندگاني مي‌کرد و شباهتي به يک شاهزاده که چند قدم تا تخت سلطنت فاصله نداشت نشان نمي‌داد. علاقه جنون‌آميزش به دريانوردي تا پايان عمر چون روياهاي خوش کودکي با وي باقي ماند. در سن شانزده سالگي مادرش سعي کرده بود تا با به خدمت گرفتن برخي مشاوران وي را به امور مملکت‌داري علاقه‌مند سازد ولي او تنها در فکر کشتي بود.

 

پس از دستيابي به تخت سلطنت، پطر اقامت در محله خارجيها را به کرملين ترجيح مي‌داد. آنجا را باشگاهي مي‌دانست که با افسران و بازرگانان و مهندسين و ملاحان خارجي آبجو مي‌نوشيد و چپق مي‌کشيد. خارجيها دوستان صميمي تزار جوان بودند و شايد مشورت ايشان تزار را وادار مي‌کرد تا همواره خود را با اروپا مقايسه نمايد. علاقه‌منديش به بازيهاي نظامي و دريايي باعث شد تا نطفه نيروي دريايي روسيه از سال 1693 منعقد گردد. پطر پس از فوت مادرش ناچار شد زمام امور را خودش به دست بگيرد. در اين هنگام 22 ساله بود و بدون معلم و مربي آنچه را که لازم بود بداند فرا گرفته با سرعت و اطمينان حرفه سلطنت را هم آموخت و روح جسورش وي را به کوشش عظيمي واداشت و سياست نوين امپراتوري توسط وي آغاز شد. ارتشهايي فراهم آمد و از به هم پيوستن اين لشگر پطر توانست پيروزمندانه بر متخاصمين داخلي و دشمنان خارجي غلبه نمايد.

 

در بهار سال 1696 توانست قسمتهايي از سواحل درياي سفيد و درياي سياه که در تصرف ترکهاي عثماني و تاتارهاي کريمه بود را تصرف نمايد. اين نخستين پيروزي بود که تزار جوان را در کشورهاي خارجي به معروفيت رسانيد. به هر حال گرچه پطر توانست لياقت خويش را ثابت کند اما توطئه‌هايي در پس پرده در مسکو بر عليه او چيده مي‌شد که در اکثر آنها پاي خاندان ميلوسلاوسکي يعني رهبران سابق دسته مخالف ناريشکينها پي‌ريزي مي‌گشت.

 

در سال 1697 پطر نقشه‌اي را که از مدتها پيش در سر مي‌پرورانيد، يعني مسافرت به اروپا را به موقع اجرا گذارد. بايد اشاره کنيم تا پيش از وي هرگز کسي از اين خاندان قدم به خاک اروپا نگذاشته و اگر هم چنين قصدي داشت، مي‌دانست که با اقبال بزرگان در کشور مواجه نخواهد شد. براي نخستين بار وي تنها تزاري بود که از مرزهاي کشورش گذشت و به سمت به اصطلاح غير مسيحيان بي‌دين عزيمت مي‌نمود. وي به همراهي دو تن از مشاورين امين خود يعني بالفور که يک خارجي و از دوستان صميمي پطر بود و گوردون که از مشاورين روسي پادشاه بود و خودش که به نام پطر ميخائيلوف و به عنوان افسر يکي از هنگهاي روسيه بود به اروپا مسافرت کرد. اما بايد دانست منظور او از اين مسافرت تنها تحصيل آشنايي با صنعت نجاري و کشتي‌سازي و ورود اطلاعات به کشور بود و اين امر نزد روسها کفر و بدعتي تازه مي‌نمود و به قدري تعجب‌آور و غير منتظره بود که  اهالي مسکو را دچار حيرت نمود.

 

بعد از ملاقات با چند تن از شاهزادگان آلماني به قصد اقامت چند ماهي به هلند رفت و در يکي از کارگاههاي کشتي‌سازي ساردام توقف نمود و همچون يک کارگر ساده به کار مشغول شد و سعي کرد تمام چيزهايي را که مشاهده مي‌کند به دقت فراگيرد و چون طرز کشتي‌سازي هلنديان را نپسنديد براي تکميل اين فن به انگلستان مسافرت نمود.

 

در اتريش کوشيد با امپراتور لئوپولد اتحادي عليه عثماني منعقد کند ولي موفق نشد، سپس عزم ونيز کرد که خبر رسيد شاهزاده خانم سوفي عده‌اي از مخالفان را جمع نموده در مسکو شورش برپا نموده است. پس به ناچار با عجله از پادشاه لهستان، آگوست درخواست ملاقات نمود و پس از ديدار با وي با شتاب به پايتخت بازگشت.

 

روز ورودش به کرملين وقتي سران براي عرض تبريک در مجلس سلام حاضر شدند با دست خود ريش ايشان را چيد و قباهاي بلندشان را کوتاه کرد و دستور داد از آن پس لباسهاي اروپايي بپوشند، سپس از علت شورش سؤال نمود و بسياري را مأمور تحقيق در اين باب کرد. رهبران شورش به سرعت دستگير شده و در چهارده اطاق مخصوص شکنجه استنطاق و شکنجه شدند تا بالأخره اعتراف کردند که شاهزاده خانم سوفي آنان را به تمرد برانگيخته است.

 

بسياري محکوم به اعدام شدند و به دار مجازات آويخته گرديدند. در روز بيست و چهارم اکتبر سيصد و سي نفر از مجرمين را به يکباره در ميدان ارک کرملين گردن زد و پطر با دست خويش بيش از بيست سر قطع نمود. از ميان اجسادي که براي عبرت مردم بر دارها و کنگره‌هاي ارک کرملين آويخته شده بود و متعفن گرديده بود مي‌توان اين طور حدس زد که پطر ارتباط بين گذشته و آينده را به طور کامل قطع کرده بود. پطر از خوني که مي‌ريخت هرگز پشيمان نشد زيرا مي‌دانست اين خونها راهي را که وي مي‌خواست بپيمايد برايش هموار مي‌کرد.

 

 

تزار ميخائيل رومانوف 

 

 

 تزار آلکسي ميخائيلويچ

 

تزار فئودور سوم

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org