
... ندا آمد اي آتش بر خليل سرد باش، از شنيدن اين ندا خليل گريه کرد! جبرئيل پرسيد چرا گريه ميکني؟ گفت اگر هزار بارم بسوختي و اين ندا مرا بودي دوستتر داشتمي، اي جبرئيل اين گريستن نه بر فوت روح و ساختن نفس است بلکه گريه بر فوات لطيفههاي نداء حق است! در آن هنگام غلغلي در صفوف فرشتگان افتاد که بار خدايا ابراهيم در روي زمين تو را شناسد به يگانگي و تو او را بسوزي؟ فرمان آمد آرام گيريد شما از راز اين کار خبر نداريد! او خلوتگاه دوستي ميطلبد و خواهد که بي زحمت اختيار، در آن خلوتگاه با ما نپردازد! از اينجا بود که خليل را پرسيدند پس از آن روز کدام روز تو را خوشتر و سازگارتر بود؟ گفت آن روز که در آتش نمرود بودم!
تفسير ادبي و عرفاني قرآن مجيد. خواجه عبدالله انصاري.
|