ماهنامه شماره 87 - صفحه 8
 

 

» جنگهاي ايران و روس از سير تا پياز

 

محمدرضا بهزادي

 

براي قضاوت درست درباره پيشرويهايي که روسيه با تمام ناخرسنديهايي که براي ما در ماوراء قفقاز و گرجستان و ارمنستان ايجاد نمود، پيش از آنکه مابقي ماجرا را پي گيريم، لازم است وضعيت آن خطه زرخيز که اينک يکصد و هشتاد و چهار سال است که از ميهن جدا افتاده‌اند، براي عزيزان بيان نمايم.

 

در آن عصر که پيشتر گفتيم، ارمنستان شرقي و گرجستان و آذربايجان تحت سلطه کامل ايران بود و يا به سبب انحطاط ايران در قرن هجدهم از عصر شاه سلطان ‌حسن که وضعيت کشور دچار هرج و مرج شد و سپس افاغنه بر کشور استيلا يافتند تا آن زمان که نادر ايران را يکپارچه کرد ولي نتوانست طعم شيرين پيروزيهايش را بچشد. اين مناطق دچار حالتي از رهاشدگي و خرابي و ناامني نشده بودند، راهزني و غارت تمام مناطق را گرفته بود و پادشاه وقت گرجستان، هيچ يک نمي‌توانستند وضعيت را رو به سامان پيش برند. ارمنستان شرقي و آذربايجان به تعداد زيادي خانات تقسيم نشده بودند و در رأس هر يک از آنها خاني قرار داشت، که خراجگزار پايتخت‌نشين ايران بود. به هر حال تا زمان آغامحمد خان، پس از مرگ نادر هر يک از ايشان گاهي به سرشان مي‌زد استقلال خويش را به رخ مابقي خانات بکشانند. خان هر يک از مناطق اختيار کامل جان و مال ساکنان حوزه خويش را در دست داشت و همه ساله براي تثبيت قدرت خويش با هدايا و تحف بسيار خزانه شاه ايران، زيبارويان شيرين‌گفتار که به عنف و اجبار از اقوام و خانواده خويش خريداري، و دزدي يا حتي معامله ‌شده بودند به حرمسراي شاه ايران به عنوان کنيز چرکسي (چرکس) مي‌فرستادند.

 

نمي‌توان انکار کرد که مردم هر منطقه در تحولات سياسي آن نقش پررنگي داشتند، بايد بگويم زماني که مردم اينگونه ستمها و بعد حملات ايران و کشته شدن مردان و پسران خويش را به دست سربازان ايراني و هتک حرمت مکانهاي مقدس مذهبي و اسير شدن دختران و بي‌آبرو شدن زنانشان مي‌ديدند، اموالشان به يغما مي‌رفت و زمينهايشان خشک مي‌گشت که بالطبع مي‌خواستند به هر وضعي شده است از زير يوغ ستم ايرانيان به در آيند و در اين ميان دولت روس از اين آب گل‌آلود بهره‌هايي برد و کاري مي‌کرد که مسير جريان به عکس شود و مردم غافل از اينکه بد بهتر از بدتر است، فريفته وسوسه‌هاي ايشان مي‌شدند.

 

اين خانهاي فاسد و ظالم معاونان و دستياراني در ميان نجباي محلي از قبيل بيگها و ترک و تاتار و مليکهاي ارمني به دست مي‌آوردند که آنان نيز به شيوه‌ خود خانها، قابل خريد و فروش بودند، يعني به همان نحوه سرسپردگي خانها به مقامات بالاتر سر مي‌سپردند. ساکنان خان‌نشينها آنچنان که گفتيم به وضع فلاکت‌باري امرار معاش مي‌کردند و کل جمعيت ماوراء قفقاز در آغاز قرن نوزدهم به کمتر از يک ميليون و پانصد هزار نفر تنزل کرده بود. سلطه روسها اگر هم آزادي با خود نياورد لااقل نظامي توأم با نظم و انظباط و امنيت به همراه داشت که البته در اين مطلب نيز جاي بررسي و شک و گمان بسيار است، حمله آغامحمدخان به گرجستان و سلاخي کردن مردم به آن وضع فجيع و توهين و تحقير عيسويان و شکستن حرمت حضرت عيسي ابن مريم (ع) و مادر بزرگوارشان حضرت مريم مقدس (س) که اين بس عظيم در دل مردم آن ديار پديد آمد که حتي خون خواجه تخت‌نشين قاجار نيز آن را پاک نکرد.

 

هراکليوس، پادشاه گرجستان در حالي که بر پشت اسب خويش به آتش برافروخته شده سربازان قاجار مي‌نگريست و به پهناي صورت خويش اشک مي‌ريخت، قسم ياد کرد از دودمان قاجار انتقام بگيرد.

 

در آتيه مي‌گويم چگونه پير ويسۀ قاجار گرجستان را تصرف کرد... .

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org