ماهنامه شماره 84 - صفحه 2
 

» جنگهاي ايران و روس از سير تا پياز (9)

 

محمدرضا بهزادي

 

به هر حال فتحعلي ‌شاه قاجار، طرفه معجوني بود، خوب است حال که به اين بخش از وقايع جنگهاي ايران و روس رسيديم، مختصري از وضعيت سياسي، اجتماعي و افاضات و فوايد اين حضرت آقا در اداره حکومت بگوييم. فتحتعلي‌شاه قاجار که پيشتر صحبت چگونگي به حکومت رسيدنش رفت، در شب پنج‌شنبه هجدهم شوال‌المکرم سال 1185 دو ساعت‌ونيم  بعد از غروب آفتاب در سياه‌چال استرآباد به دنيا آمد. مورخين قاجار در اين واقعه تا توانسته‌اند قلم‌فرسايي‌ها نموده‌اند از اين ميان لسان‌الملک محمدتقي سپهر در ناسخ‌التواريخ قاجاريه غلو بسياري نموده‌ و سعي در آسماني و خاص بودن فتحعلي ‌شاه از سنين جواني داشته است.

 

در زماني که آقامحمد خان قاجار در شيراز، حبس نظر کريم ‌خان قرار داشت، باباخان نيز وي را همراهي مي‌کرد. جلال‌الدين ميرزاي قاجار يکي از فرزندان فتحعلي‌ شاه که از قضا پدر ايرج ‌ميرزا شاعر عصر مشروطيت نيز مي‌باشد، از زبان پدرش (فتحعلي‌شاه) داستاني از هم‌نشيني و قرابت منزل با کريم ‌خان زند روايت مي‌کند. مؤلف فارسنامه‌ ناصري (ميرزا حسن خان فسايي) نيز آن را ذکر کرده است، بدين مضمون که فتحعلي‌شاه مي‌گويد روزي در بارگاه آن پادشاه با آقا محمدشاه (آقا محمدخان) بوديم، کريم‌خان مرا با برادرزاده‌ خويش يعني لطفعلي ‌خان به کشتي انداخت اگرچه وي در سال از من فزون بود، نيروي من بيش بود. آقامحمد خان مرا اشاره مي‌کرد که خود را بر زمين اندازم، آن پادشاه اين امر را متوجه نشد و به آقامحمد خان گفت: پير ويسه (خواجه)، بچه را دورويي مياموز، تو خود زيرانداز مرا ريزريز مي‌نمايي و بچه را دورويي مي‌آموزي؟ پس از ان برخاست و دست بر شانه من زد و گفت: آفرين بر تو و مرا بر زمين افکندن لطفعلي ‌خان واداشت تا آنکه وي را بر زمين کوفتم. پس مرا پيش خواند و بر زانوي خويش نشانده چهره‌ام را بوسيد و مهرباني بسيار نمود.

 

محمدهاشم آصف‌الحکما در رستم‌التواريخ به اين مطلب اشاره کامل دارد که تمام افکار و رفتار و سکنات باباخان را عمويش به وي تعليم داده بود و حتي آداب سخن گفتن با شاه (کريم‌خان) را نيز وي به اين فرد ديکته مي‌کرده است چرا که وقتي حسينقلي ‌خان (پدر فتحعلي ‌شاه)، مهدي‌ خان سوادکوهي، حاکم منصوب کريم ‌خان را در مازندران به قتل رسانيد کريم ‌خان فرزند خردسالش را طلبيد تا شايد بتواند حرفي از وي بشنود ولي خان‌زند هر چه سؤال کرد، جوابها‌يي شنيد که آنچنان با سن و سال باباخان مغايرت داشت که وکيل خنده سر داد و رو به جانب عليا جناب عمه آقامحمد خان که همسر کريم‌ خان بود نمود و گفت: ديشب اين سخنان را پيران ويسه (آقامحمد خان) يادش داده است.

 

به هر حال درباره فتحعلي‌شاه، نکات مثبت و منفي بسيار وگفتنيهاي شنيدني فراوان وجود دارد، ولي قصد اصلي من در اينجا آن است که در اين برهه‌ بسيار پر خطر براي ايران و ايرانيان نقش فتحعلي‌ شاه چگونه بوده است و شاهي که از 67 سال عمرش، 47 سال را در مصاحبت با خورشيد رخساران گلعذار و سيمين ساق و پري پيکر و ماه‌طلعت گذرانيد چگونه اسباب خرابي بسيار و مرگ فراوان را فراهم کرد و نيمي از بهترين سرزمينهاي ماوراي ارس را در يک جنگ و مابقي را در جنگ دوم ايران و روس از کف داد.

 

قلمرو حکومتي ايران در اوايل عهد قاجار چنانکه گاسپار دروويل در سفرنامه‌اش نوشته است، منطقه‌اي بوده است که از شمال به گرجستان و قفقازيه، بحر خزر و ترکمنستان [ترکستان روس بعدي] و از جنوب به خليج فارس و درياي‌عمان، از مشرق به هندوستان و از مغرب و شمال غرب به ارمنستان و عثماني محدود مي‌شد. تعيين ميزان دقيق نفوس ايران در اين منطقه بسياربسيار گسترده، کاري بس دشوار است و مي‌توان حدس زد، حکومت قاجار و يا حکومتهاي پيش از آن، آماري دقيق از ميزان جمعيت خود نداشته‌اند، حالا ما به آن مطلب نمي‌پردازيم که حتي بيگلربيگيها و حکام ولايات زياد هم نمي‌خواستند تا دربار ميزان دقيق نفوس ولايت ايشان را بداند چون بايستي به دولت عوايد ماليات بيشتري پرداخت مي‌کردند و به‌طور معمول حکام ولايات ميزان جمعيت تحت نظر خويش را دو برابر کمتر از آنچه بود به شاه و دربار گزارش مي‌نمودند.

 

اوضاع اجتماعي نابسامان و چهره‌ نه چندان خوش آب و رنگ اقتصادي و اجتماعي ايران در آن عصر، مثال زدني و شرم‌آور مي‌نمايد، خزانه دولت پس از مرگ آقامحمد خان از وضعيت ذخيره مالي خوبي برخوردار بود و دارايي خزانه به حدود 15 کرور تومان مي‌رسيد ولي خرج سرسام‌آور حرمسراي هزار نفري خاقان مغفور، کمر خزانه را چرخ چاچي کرد و شاه قاجار را بر آن داشت تا به عناوين مختلف از قبيل تقديمي، پيشکشي، مداخل، سيورسات و عايدي و ... درآمدهاي دامنه‌دار نه چندان خوش آخرت براي خويش و دربار مفلسش دست و پا کند.

 

از مالياتهايي که دربار مداخل داشت يک دهم را خرج کشور نمي‌کرد و ايران را با بحران تورم شديد روبه‌رو ساخته بود. در عصر سلطنت فتحعلي ‌شاه کشور از نظر اقتصادي يک سير قهقهرايي و رو به افول را طي نمود، هزينه دربار پر ازدحام وي و مالدوستي‌اش يک تورم جانکاه از پس خويش نمايان کرد. چنانکه در آغازين روزهاي حکومتش نرخ تورم به رقم هولناکي رسيد، براي مثال 300 کيلوگرم گندم که در عهد کريم ‌خان به دو هزار دينار (2 ريال) معامله شد، در آغاز سلطنت فتحعلي‌شاه به 3 تومان (30 ريال) ترقي قيمت يافت. معلوم بود با اين اوضاع اجتماعي، اقتصادي و درگيريهاي مسخره و دلقک‌بازيهاي بي‌سروته بايد آن اتفاقات که در آتيه مي‌گويم براي سرزمين عزيزمان حادث مي‌شد. انگار با جواهر و زن و شراب و کباب مي‌توان به جنگ شرپنل رفت! اين شاهنشاه طمّاع، توده و دپو کردن جواهرات و طلا‌آلات را به صرف پول در دفاع ملي ترجيح مي‌داد و بدين جهت اقداماتي که براي تجهيز و جمع‌آوري يک ارتش جديد نموده کافي نبود!

 

شه مست و جهان خراب و دشمن پس و پيش  

پيداست که از آن ميان چه برخواهد خواست

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org