ماهنامه شماره 83 - صفحه 2
 

 

» سخنراني ظل‌السلطان در حقوق متقابل حاکم و رعيت

 

[ظل‌السلطان قبل از گشت و گذار در حوزۀ حکومتي، مجلسي با حضور امام جمعه، شيخ محمدباقر حجه‌الاسلام و جمعي از علما، تجار و صاحب منصبان کشوري و نظامي ترتيب داد در ضمن مکالمات و مقالات، حضرت مستطاب والا خطاب به قاطبۀ اهل مجلس نموده، مي‌فرمودند که] بر من که از جانب سني‌الجوانب اعليحضرت اقدس همايون شاهنشاهي «ايده الله تعالي» مأمور به حکومت بر شماها هستم لازم و متحتم است که حتي‌المقدور در نظام ملک و امنيت بلد و آسايش رعيت و رفاه مردم و وصول ماليات ديواني کوشيده، دقيقه‌اي از مراتب مذکور را فروگذار ننمايم. و بر شماها نيز فرض است که سراً و جهراً به دعاي ذات مقدس پادشاهي اشتغال نموده و در انجام مراتب مذکوره در کمال طوع و انقياد، جاهد و ساعي باشيد و مطالب و مقاصدي که دانستن آن لازم باشد به وقت و موقع خودش، بدون ملاحظه به من اظهار نمائيد و کليتاً مرا بر شما حق واضح و آشکار است که حفظ آن حقوق بر شما لازم است و شما را نيز حقوقي چند است که هميشه ملحوظ نظر من است: اما حقوقي که من  بر شما دارم يکي آن است که من پسر بزرگ پادشاه و از جانب پادشاه بر شما فرمانفرما و حکمرانم، در کمال سهولت و آساني به هر وقت و هر موقع که بوده است ديدن و معاشرت من از براي شما ممکن بوده و در عرض حاجات و اظهار هر نوع مطلبي که لازم مي‌شده مانع و حاجبي از براي شما نبوده، به خلاف زمان بعضي از حکام سابق که اگر چه اغلب از نوکرهاي من پست‌تر بودند ديدن و معاشرت آنها هميشه بر شما مشکل و اکثر اوقات از عرض حوايج ممنوع بوده، تحکمات فوق‌الطاقه بر شما مي‌کرده‌اند.

 

حق ديگر من بر شما آن است که در هر يک از ممالک خارجه و داخله مدتي است گراني غله و ساير اجناس مأکوله بوده چنانکه اکنون هم در بعضي از ولايات قحط و گراني شديد هست و در مدت حکومت من در اصفهان نگذاشته‌ام که قيمت اجناس تفاوتي فاحش پيدا کند و هر طرف و از هر بلد که ممکن بوده و مي‌توانسته‌ام غله وارد اصفهان نموده‌ام که شماها به عسرت و تنگي نيفتيد و مثل ساير بلاد امر معيشت بر شماها سخت نشود. بلکه به جهت احتياط هميشه جنس يکسال يا دو سال شماها را برآورد کرده و از ولايات و محالات بعيده حمل و نقل مي‌نموده و در انبار موجود مي‌گذاشته‌ام .... اکنون هم که عازم سفر عربستان هستم به فرّ اقبال اعليحضرت شاهنشاهي و ولي نعمتم، جنس يکسال شماها را برآورد کرده در انبار موجود گذاشته‌ام....و به جهت نظم ولايت و ملاحظۀ امنيت و دفع مفاسد، اگر چه از هر جهت کمال نظم و امنيت حاصل است، ولي محض ملاحظۀ احتياط سرباز و سوار با ساير ملزومات آن حاضر و آماده نموده و برگماشته‌ام. و به جهت رسيدگي به مطالب و عرايض و اجراي احکام شرعيه و عرفيه، مقرب‌الخاقان ميرزا سليمان خان منشي‌باشي را که به صداقت و درستکاري آزموده‌ام به نايب‌الحکومگي مقرر داشته‌ام...

 

و اما حقوقي که شما داريد اولاً آن است که در اجراي انتظامات ملکيه و احکام پادشاهي پيوسته با من همراهي کرده و اگر مهمي بر من مجهول بوده مرا دلالت و راهنمايي نموده‌ايد،  به اين واسطه ملک منتظم و احکام شرعيه درست و محکم و عموم اهالي آسوده و خرم گرديده، مايۀ خشنودي و ميل قلبي اعلحضرت اقدس همايون شاهنشاهي شد و اين معني باعث اعتبارات کليه و ازدياد ادارات حکومتي گرديده، ايالت چندين ملک و کشور را محول به کفّ کفايت من فرمودند.

 

حق ديگر شما اين است که در اجراي اوامر و نواهي شرعيه و لوازم دينيه مواظبت و اهتمام نموده و مصالح امور دولت را نيز از دست نداده، در صدد ترقي دولت و تکميل مصالح مملکت بوده‌ايد. اين مطلب مسلم و معين است که دين و دولت هر دو توأمند. دين بي دولت قوام نگيرد و دولت بدون قواعد دينيه استحکام نپذيرد.... پس بنابراين بر علماي ملت و امناي دولت هر دو لازم است که در جميع اعمال با يکديگر اتفاق و معاونت کرده، حکومت شرعيه و عرفيه را در حقيقت حکومت واحده دانسته...

 

«شماره 60 ،رمضان 1297»

 

منبع: تاريخ اجتماعي در عصر ظل‌السلطان (از نگاه روزنامه فرهنگ اصفهان)، به کوشش عبدالمهدي رجايي، اصفهان، دانشگاه اصفهان، ص 16-17.

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org