» آخرين قيام عشايري
جلال فرهمند
عشاير يعني حرکت، لغتي که مخالف با يکجانشيني و تمرکز است. مردماني که حتي فعاليت اقتصاديشان نيز با مواشي است. مواشي هم جمع ماشيه است يعني چهارپا. پس کسب و کار آنان در حرکت است. گرفتن حرکت از اين مردم يعني بيکاري، فقر و نداري. آنان از مناطقي ميگذرند که هيچ فردي عادياي طي نميکند. و البته در نظر بگيريد که در طي طريق کل مايملک هم با آنان است. زن و فرزند، اسباب و اثاثيه و کل حيوانات. پس اگر کسي تعرضي به آنان نمايد؛ بايد متوقع باشيم ضرب شستي ازآنان بخورد که هرگزفراموش نکند. به همين دليل (زندگي در طبيعت)، آنان آدمهايي هستند ساده، سلحشور، بيباک که از هيچ چيزي ترس و واهمه ندارند. در چند صد سال اخير اکثر حکمرانان و پادشاهان سپاه اصليشان را از همين مردان انتخاب ميکردند. مرداني که بدون آموزش خاصي خود چريکي چالاک و کارآزموده بودند. مبناي زندگي و امور سياسيشان خردجمعي نبود بلکه احساس حرف اصلي را ميزد. کلانتران و ريشسفيدان آنان هر چي ميخواستند هيچ تيره و قبيلهاي توان مخالفت نداشت و نه نميگفت. احترام بزرگان اولين اصل پذيرفته شده آنان بود.
با تأسيس ارتش جديد ايران در دورۀ رضاخان ديگر دولتيان محتاج نيروي جنگي اينان نبود. بحث خلع سلاح عمومي جدي شد. اسلحه براي مردان عشاير چون ناموسشان مقدس بود. خلع سلاحي که نام تخته قاپو و يکجانشيني يافت. امري که روح اين مردم را ميکشت. کاري که در طول چندين نسل با يک کار قوي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي ميبايستي انجام ميگرفت در يک نسل کوتاه شد. طبعاً روح ساده و سليم اين آدمها با چنين امر اجباري جور نميآمد. حرکتها و درگيريهاي فراوان عشاير لر و قشقايي و بختياري در اين دوره گوياي اين امر است.
جنگ دره تامرادي اوج شکست و بيآبرويي ارتش قوي و مدرن رضاخان در مقابل تعدادي چريک تفنگدار بود. تا 1320 رضاخان توانست به ضرب اسلحه و زور عشاير را سرکوب نمايد، ولي شهريور بيست انرژي نهفتهاي شد و اين فنر فشرده را رها کرد.
در دهه سي مجدداً آشوب عشايري آغاز شد. بازگشت تبعيديان عشاير به قبيلهاشان بر آتش اين مخالفتها افزود. مجدداً کوچ عشاير به قبل از دورۀ پهلوي بازگشت و از دست شاه جوان هم کاري ساخته نبود. تا اينکه اين سالهاي آتش زير خاکستر به دهه چهل و سال اصلاحات ارضي رسيد. هر چند بزرگان اين عشاير و قبايل خود بزرگ مالک بودند و با پول و باجهاي سياسي (همچون نمايندگي مجلس) از مرکز تمکين ميکردند ولي هرگاه براي خود در مسائل اقتصادي احساس خطري ميکردند به همان جنگاوري عشيرهاي خود باز ميگشتند و راه کوه را ميگرفتند.
در قضيه اصلاحات ارضي علاوه بر اينکه منافع اقتصادي بسياري در خطر افتاد اين امر رنگ ديگري گرفت. وارد شدن علما به مخالفان اين طرح که بسياري را به خاک سياه مينشاند صبغه ديني را به مخالفت اضافه کرد. سران عشاير خصوصاً بويراحمدي در منطقه عشايري جنوب سردمدار اين نهضت شدند؛ افرادي چون ناصرخان طاهري و عبدالله ضرغامپور.
رژيم پهلوي با اينکه بيش از سي سال از واقعه قيام قبلي عشاير بويراحمدي گذشته بود ولي ترس از شکست نظامي مجدد همچنان دلش را ميلرزاند.
واحدها و گردانهاي زيادي از استانهاي مختلف به منطقه گسيل شدند. فرماندهي اين نيروها با سپهبد آريانا بود. بسياري از سران عشاير منطقه با تهديد يا تطميع از در همکاري با رژيم در آمدند و حتي چريک محلي براي کمک به ارتش اعزام کردند. کاري که در شکست اين حرکت عشايري تأثير بسياري داشت.
مهمترين واقعه اين نبردها واقعه تنگ گجستان بود، چيزي شبيه نبرد درۀ تامرادي ولي در ابعادي کوچکتر. دستهاي از چريکهاي عشيرهاي که يکي از روحانيون منطقه سردسته آنان بود در نبردي نابرابر گروهاني از نيروهاي نظامي را در اين تنگه قلع و قمع کردند، نبردي که تن فرماندهان نظامي را لرزاند و موجب گرديد تعداد زيادي از نيروهاي جديد به منطقه اعزام شوند. و به قولي زمين اين منطقه را شخم زدند. بسياري از نيروهاي چريک دستگير و اعدام شدند و از جمله سران آن يعني ضرغامپور و طاهري.
عکسهاي اين شماره بهارستان يادگاري از اين واقعه است.
|
|
|
]ا 700-4ع ا[
|
]ا 699-4ع ا[
سواره نظام در کوههاي منطقه
|
]ا 698-4عا[
سنگر نيروهاي ارتشي
|
|
|
|
|
|
|
]ا 704-4ع ا[
عدهاي از سربازان هنگ کرمانشاه
|
]ا 703ـ4ع ا[
سرتيپ بنياعتماد فرمانده ستونهاي اعزامي به بويراحمدي در حال گفتوگو با مادر و عمه ناصر طاهري از مبارزان بويراحمدي
|
]ا 702ـ4ع ا[
چريکهاي محلي بويراحمدي که با ارتشيان همکاري ميکردند در کنار سروان صادقي
|
|
|
|
|
|
|
]ا 707-4عا[
دشت وسيع ياسوج که پادگان ياسوج بر آن مشرف است
|
]ا 706-4ع ا[
سربازان مستقر در منطقه سيسخت
|
]ا 705-4ع ا[
واحد بيسيم
|
|
|
|
|
|
|
]ا 710-4ع ا[
سرتيپ بنياعتماد در يک منزل تخريب شده چريکها
|
]ا 709-4ع ا[
سرتيپ بنياعتماد در بين تعدادي از نيروهاي نظامي
|
]ا 708-4ع ا[
واحد توپخانه
|
|
|
|
|
|
|
]ا 712-4ع ا[
سربازان گردان مهندسي به هنگام ساخت جاده در منطقه سرفارياب
|
|
]ا 711-4ع ا[
سنگرهاي موقتي ارتشيان
|
|
|
|
|