» جنگهاي ايران و روس از سير تا پياز (4)
محمدرضا بهزادي
هر دو تزار حکومت خود را با ترديد در جنبههايي از سياست روسيه در قبال ايران و سرزمينهاي مرزي قفقاز آغاز کردند، پاول انگيزههاي روسي را براي دخالت در منطقه قبول داشت و الکساندر اول نيز براي مدتي کوتاه هدفهاي کشورش را مجدداً براي بررسي مورد مطالعه قرار داد. پاول شيوههاي کاترين را نميپسنديد و بالعکس الکساندر روشهايش تقريباً در همان سمت و سوي تصميمات و اقدامات کاترين بود.
پاول آول شخصي به نام الکساندر بُز براد کویا را به صدارت عظمي برگزيد. وي معاونت صدراعظم را در زمان سلطنت کاترين کبير عهدهدار بود و از هواداران پيشروي روسيه در آسيا و از جمله سرزمينهاي مرزي ايران در قفقاز بود.
توجيه وي براي توسعهطلبي روسيه در خاک قفقازيه، استفاده از قفقاز و گرجستان به صورت پايگاه عليه امپراطوري قدرتمند عثماني بود و همچنين طرفدار مداخله بسيار صريح و سريع در امور آن کشور از جانب امپراطوري روس بود. وي چشماندازي دورتر را مد نظر داشت، چشماندازي که به موجب آن گرجستان و خاننشينهاي شرق آن به عنوان مرزي تجاري براي دادوستد با هندوستان مورد استفاده قرار گيرد و از اين رهگذر طلاي زيادي نصيب امپراطوري معظم روس گردد.
به اين سبب وي و پس از وي مشاور و دستيارش روستو پچين که به صدراعظمي رسيد، کوشيدند تزار پاول را متقاعد کنند تا حکمراني بر گرجستان را تأييد و با حکومت يکي از اعضاي خاندان بگراتيون (باگراتيوني) بر آن ولايت موافقت نمايد. تصميمي که بعدها توسط خود تزار لغو گرديد تا نقش اين خاندان با نفوذ را در آن منطقه محدود نمايد.
سرانجام تزار الکساندر اول در 15 سپتامبر 1801 ميلادي پس از مرگ پدرش تاجگذاري کرد و در همان سال، بيانهاي صادر کرد که در آن از الحاق گرجستان به روسيه سخن به ميان آمده بود و آشکارا گفته شده بود که اين اقدام، نماينده خواست گرجيان در رنج و نيز تنها اميد آنها براي کسب امنيت است. وي در بخشي از آن اظهار کرد براي امنيت گرجستان لازم است رودهاي کورا و ارس به عنوان مرز با ايران حفظ شود. گر چه اين اظهار نظر بسيار عجولانه به نظر ميرسد ولي بايد دانست که اين بيانه از زمان کاترين در رأس منويات کشور روس قرار داشت و اکنون از زمان الکساندر به منصه ظهور مينشست. ملکه آنا، ملکه گرجستان که بيوۀ داويد پادشاه سابق بود، براي طرفداري از اين بيانه سال بعد به روسيه مسافرت نمود.
پس از مرگ کاترين کبير و سلطنت تزار پاول آول روسيه سياست خصمانه و بسيار يک جانبه خود را در برابر ايران کمي متعادل کرد و پل سعي بر آن نمود خود را به هر نحوي که امکان دارد، هم حکام مسلماننشين قفقاز و هم شاه ايران، معقول و بسيار مهربان نشان دهد. پاول در عين اينکه باور داشت در روابط با فتحعليشاه در موضع قدرت است، هيچگاه نکوشيد به او امر و نهي کند.
به عقيده اکثر صاحب نظران و شخص نگارنده، دولت تزاري هر چند کانون سياست پاول در قفقاز شرقي گرجيان و ارامنه بودند، ولي وي کوشيد که حسن نيت مسلمانان منطقه را نيز جلب نمايد.
|