» عزيز خان سردار کل مکري (2)
محمدرضا بهزادي
مؤلف تذکره حديقهالشعراء مينگارد که، عزيرخان مکري اظهار فقر و درويشي ميکرد و نسبت به ميرزا علي حکيمباشي قزويني اظهار ارادت مينمود و اين ميرزا نظرعلي که داماد فتحعليشاه بود، مردي دنيادار و جاهطلب بود و در سال 1261 از طرف محمدشاه به پرداخت يک هزار تومان جريمه محکوم و به قم تبعيد گرديد.
در سال 1256، که مردم فارس بر فريدون ميرزا فرمانفرما والي فارس شوريده بودند، محمدشاه ميرزا نبيخان قزويني امير ديوانخانه عدليه، پدر حاجي ميرزا حسين خان سپهسالار و يحيي مشيرالدوله را براي تحقيق آن قضيه مأمور شيراز کرد، ميرزا نظرعلي حکيمباشي که واسطۀ رسانيدن مردم به مقامات بالاي دولتي بود، عزيزخان را به ميرزا نبيخان اميرديوان معرفي نمود و اميرخان به توصيه نامبرده عزيزخان را به همراهي خويش به شيراز برد و ريش سفيدي همراهان خويش را بدو سپرد.
در سال 1259 که ميرزا نبي اميرديوان به استقلال والي فارس شد باز عزيزخان مکري را با خود به شيراز آورد و سال بعد که امير ديوان از حکومت فارس معزول گشت و حسين خان مقدم مراغهاي ملقب به نظامالدوله به جاي او معين گرديد، بار ديگر ميرزا نظرعلي حکيم واسطه سفارش عزيزخان به والي جديد شد و نظامالدوله که خود نيز از آذربايجان با عزيزخان آشنايي داشت او را همان سمت ريشسفيدي در خانه خود داد و کمي بعد تحويلدار نظامش کرد و سرهنگي فوج چهارم تبريز را در عهده او گذاشت.
بعد از رسيدن خبر جلوس ناصرالدينشاه به سلطنت و نصب ميرزا تقيخان فراهاني اميرکبير؛ به صدارت، حسين خان نظامالدوله از شيراز تحف و هدايايي به تهران نزد امير فرستاد ولي اميرکبير که با نظامالدوله صفايي نداشت، فرستاده او را نپذيرفت و چون مردم شيراز دانستند که امير با نظامالدوله بر سر لطف نيست، به تحريک حاجي ميرزا علياکبر قوامالملک و محمدقلي خان ايلبيگي قشقايي بر نظامالدوله شوريدند و به او تکليف کردند که فارس را ترک کند.
آنچه مؤلف فارسنامه ناصري مرحوم ميرزا حسن فسائي نقل کرده به جهت روشن شدن اين بعد از زندگي سردار کل نقل مينمايم:
چون نظامالدوله قوّۀ جنگ با سي هزار نفر را نداشت و بياجازه امناي دولت نميتوانست به جانب دارالخلافه شود جواب پيام را به زمانه سازي داد که حق سخن همانست که گفتهايد، در تدارک سفر دارالخلافه هستم ليکن مواجب سه ماهه اين سرباز و توپچي حاضر که با من به جانب دارالخلافه بيايند، نقد بدهيد و قبض ديواني بگيريد که اگر در عرض راه آذوقه و سيورسات بما ندهند به قيمت عادله بگيريم و دويست نفر شتر مرا که باز راندهايد باز پس دهيد تا بارم را به منزل رسانند و هشت روزه مهلت دهيد.
در اين بين عزيزخان مکري سرهنگ از شهر در آمده به منزل ايل بيگي قشقايي رفت، به او گفت اين پيغامي که براي نظامالدوله دادهايد که به تعجيل برود يا مهياي جنگ باشد، با هيچ عقل سليمي سازگار نيست، براي آنکه تا اين روز نام نوکري دولت بر سر اوست، اگر او را يا کسانش را کشتند لامحاله در مقام مؤاخذه دولتي خواهيد بود پس مواجب سرماي سرباز را بدهيد و به هشت روزه مهلت، نظامالدوله خواهد رفت. ايلبيگي سخنان عزيزخان را پذيرفت و مواجب سه ماه را نقد کارسازي داشت و عزيزخان عود به حذف نظامالدوله نمود و در تدارک محافظت ارگ و عمارات ديواني شدند و چون روز هشتم رسيد و خبري از حرکت نظامالدوله نشد فارسيان از دادن مهلت و رسانيدن مواجب سه ماهه دو فوج سرباز پشيمان شدند و آتش فتنه را افروختند و تفنگچيان شهري نزديک به دو هزار نفر بر فراز بام مسجد وکيل و عمارات بلند شدند و بناي تفنگ انداختن را گذاشتند و سرباز آذربايجاني بر پشت بام عمارت ديواني سنگر بسته به استعداد تمام نشستند و راه آمد و شد ميانه نوکر ديواني و رعيت فارس بسته شد.
به هر حال زد و خوردها بدين منوال ميگذشت و حسين خان نظامالدوله در همين وقت گرفتار تب و لرز و مرض نوبه بود و عزيزخان سرهنگ مکري با کمال جلالت کار جنگ با فارسيان را استوار بداشت. مدت زد و خورد شورشيان فارس با لشکريان دولتي بيش از 40 روز طول کشيد، چون اين اخبار به گوش ميرزا تقيخان اميرکبير رسيد اميراصلان خان خالشاه را براي تسکين آتش انقلاب روانه شيراز نمود و سپس احمدخان نوائي را فرستاد تا بالاخره بهرام ميرزا عموي شاه که لقب معزالدوله داشت از ذيالحجه 1264 به حکومت فارس تعيين گرديد و عزيزخان به فرمان امير روانه تهران شد.
قسمت اول
|