» بوقهاي تبليغاتي
جلال فرهمند
جمشيد آموزگار هرگز تصور نميکرد دولتش آنچنان مستعجل باشد. استعجالي يک ساله. هنگام معرفي به پيشگاه اعليحضرت همايوني مخالفان هويدا مست پيروزي خود بودند. آنان هرگز فکر نميکردند جمشيد آموزگار آخرين نسل نخستوزيران با بيش از يک سال صدارت باشد. چه آنکه نخستوزيران پس از آموزگار نخستوزيران چند ماهه و حتي چند روزه بودند.
مرداد سال 57 هنوز امواج بلند خيزشهاي مردم آشکار نشده بود. هر چه شنيده ميشد حرکت سياسي گروههاي منسجم و افراد کارکشتهاي بود که از سالها قبل با رژيم به مخالفت ميپرداختند و تودۀ مردم کوچه و بازار ناظر اين ماجرا.
دولت آموزگار فکر ميکرد در، بر همان پاشنه سابق ميچرخد. هر چند تبليغات حکومتي بر فساد دولت قبل (هويدا) متمرکز بود ولي اين دولت هم ميراثخوار دولت هويدا بود و تنها اداي يک دولت دمکرات پيشرفته و مدرن را در ميآورد.
در آن سوي کره زمين يعني آمريکا اتفاق تازهاي افتاده بود. کانديداي مورد علاقه شاه کارتر نبود ولي چه ميشود کرد کارتر دمکرات ـــ که شبه کندي بود ــ بر سر کار آمده بود و شاه کابوس سالهاي آغازين دهه چهل شمسي را ميديد.
حقوق بشر کارتر فشار مضاعفي بود که بر شاه و کارنامه ضد بشريش ميافزود. پس چه بهتر که کاسه کوزهها بر سر کسي بشکند که سالها سبو کش شاه بود. قرعه هويدا بد در آمده بود. آموزگار به ظاهر دمکرات فرمان آزادسازي و ايجاد فضاي باز سياسي را صادر کرده بود. به قول قديميها به بوقهاي تبليغاتي مجوز داده شد که بوقهاي بلندتر بکشند ولي نه آنچنان که به گوش شاهانه خدشهاي وارد شود. هر چند که پرده گوش هويدا دريده ميشد!
آغاز سال 57 و تشديد مشکلات اقتصادي و رکود آن و نيز آگاهي عمومي موجب شد که آموزگار نه تنها نتواند حوادث را مهار کند بلکه حوادث چون سيلي وي را به جلو هدايت ميکرد. وقايع مختلفي چون 19 دي، 29 بهمن و چهلم و چهلمهاي مختلف آموزگار را به چلهنشيني ميخواند!
عيد فطر و نمازش صندلي از زير پاي جمشيد کشيد. ظاهر مدرن چندان دواي درد نبود: فرد عاميتري شايد ميتوانست کارسازتر باشد. جعفر شريف امامي که خود را آقازاده ميدانست و نامش هم گوياي آن بود پاي در اين گرداب گذاشت و با شعار تغيير خود همگان را به آشتي ملي خواند. (5 شهريور 1357)
وي با افراد متعددي مشورت کرد. دلايل طغيان مردمي را سنجيد و گزارشهاي مختلف گرفت. سعي کرد مخالفان را راضي کند ولي کاري که سالها پيش بايستي انجام ميشد الان چندان جواب نميداد. گزارشهايي که داده شده بود در جاي خود جالب است. يکي از گزارشهاي تهيه شده بررسي بوقهاي تبليغاتي حکومتي بود. بوقهايي که گزارش آن بر روزنامههاي کيهان و اطلاعات و تلويزيون ملي ايران متمرکز بود. نويسنده اين گزارش به نظر ميرسد فردي آگاه است. وي دليل طغيان را نه ازجنبه اقتصادي بلکه معنوي و شايد بتوان گفت اندکي با چاشني عرفاني بررسي کرد. شايد اين امر ذوقي به نظر برسد ولي در نوع خود جالب است وي در گوشهاي از گزارش خود مينويسد:
علتالعلل نارضاييهاي موجود به عقيده اينجانب روش برخورد دولتهاي گذشته با مردم بوده است که بهطور مستقيم و غير مستقيم مردم را تحقير ميکردند و موجبات خشم و انزجار و نفرت آنها را فراهم ميآوردند... همين قدر اشاره ميکند اصرار مراجع تصميم گيرنده در تثبيت مقام اشخاصي که مورد تنفر مردم بودند يا رفتار زننده دربان يک اداره دولتي نسبت به ارباب رجوع هر کدام در حد خود نوعي کجتابي و لجبازي و ناديده گرفتن احساسات و انکار و حيثيات مردم بوده و سبب شده است حتي صبورترين افراد به صف ناراضيان بپيوندند.
وي پس از اين مقدمه وضعيت رسانههاي گروهي مطرح آنان زمان را بررسي کرده که شايد از جمله گزارشهاي جالب و خواندني و حتي واقعي آن دوره باشد. ولي چه سود که به قول معروف «فروع دين اصول دينو از بين برد» و شريف امامي چنان به فروع رسيد که اصولش گم شد و 15 آبان جايش را به ازهاري داد که از شريف امامي هم فروعش قويتر بود!
گزارش بوقهاي تبليغاتي را با هم ميخوانيم:
3607پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
3607/2پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
3607/3پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
3607/4پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
3607/5پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
3607/6پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
3607/7پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
3607/8پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
3607/9پ (براي مشاهده سند کليک کنيد)
|
|
|
]ا 7266-4ع ا[
تلويزيون ملي يکي از اصليترين رسانههاي تبليغاتي رژيم بود. علم در تلويزيون
|
]ا 16-112ش ا[
بازديد شاه و فرح پهلوي از تلويزيون ملي در کنار رضا قطبي
|
]ا 218-268ما[
بازديد تعدادي از اتباع خارجي از موسسه کيهان؛ فروغاعظم مصباحزاده، پرويز مصباحزاده، مصطفي مصباحزاده
|
|
|
|
|
|
|
|
]ا 123718-275م ا[
بازديد محمدرضا پهلوي و فرح و رضا پهلوي از موسسه اطلاعات؛ قدسيه مسعودي و مرتضي يزدانپناه در تصوير حضور دارند.
|
|
|