» جنگهاي ايران و روس، از سير تا پياز (3)
محمدرضا بهزادي
ولي بايد دانست نتيجۀ اين لشکرکشي بسيار مهم بود و حتي جمع کثيري از خاننشينهاي قفقاز شرقي به شکل صوري تسليم وي گرديدند و به اين ترتيب اشغال اين سرزمينها در خلال جنگهاي ايران و روس، از نگاه استعماري دولت روسيه توجيه گرديد. در اين تصميمگيري ناگهاني و نسنجيده، خود دولت روس در حقيقت امر، بدترين دشمن خويش بود. ترکيب اطلاعات ناکافي همراه با برنامهريزيهاي بسيار نادرست و اغلاط ريز و درشت سبب گرديد تا براي والرين زوبوف فرمانده جوان جنگ، نيل به هدفهايش دشوارتر گردد. البته ميتوان بهطور صريح بيان کرد که بخت يارش بود که با فاجعه مهمي روبهرو گرديد.
سالهاي طولاني جنگ و بيماري همراه با قحطي در منطقه و ناکام ماندن چندين توطئه ضد روسي، کوتاهي دولت عثماني از موقعيت پيش آمده و بالاخره گرفتاري محمدخان قاجار در خراسان، امکان داد که روسها به رغم اشتباهات گذشته خود، موفقيتهايي نيز کسب نمايند. فتوحات اين لشکرکشي مانند بسياري از جنگهاي ايران و روس از يک دهه بعد در واقع تنها تار مويي با فاجعه فاصله داشت. با مرگ کاترين کبير، اميراطريس قدرتمند روس و آغاز سلطنت پاول (پل) تزار جديد روسيه عمليات در قفقاز شرقي به کلي متوقف گرديد و با اين همه اين حمله نتايج بسيار ارزندهاي نيز براي دولت روسيه به ارمغان آورد.
توسعهطلبان روس از دخالت کاترين در امور ايران، درسهاي مهمي گرفتند، نخست آن که اين چنين مداخلات بسيار مطلوب و در طي منويات استعماري ايشان قابل اجراي کامل ميباشد و ميتواند روسيه را همپاي دولتهاي غربي بالا ببرد. يعني روسيه که خود را اکنون همپاي دولتهاي غربي ميديد، نه تنها از نظر نظامي خويش را برتر ميشمرد از نظر فرهنگي نيز قدرتمند به شمار ميرفت. (البته اينطور نيز بود) و رسالت بزرگ و سنگيني براي اشاعه تمدن در خويش احساس ميکرد. بدين ترتيب روسيه نشان عضويت در حلقه قدرتهاي بزرگ مستعمرات ماوراي بحار را کسب ميکرد. اين نگرش به آنجا انجاميد که روسيه باور کند هرگاه اوضاع سياسي داخلي و خارجي اجازه دهد، در مرزهاي ايران درگير ميشود، باوري که کمتر از يک دهه بعد به عادتي خطرناک تبديل گرديد.
ميتوان اينطور بيان کرد؛ کاترين، توسعهطلبان را متقاعد کرد که بايستي گرجستان را با سپري حفاظتي، مرکب از خاننشينهاي همسايه حفاظت نمود. در حقيقت کاترين اعتقاد راسخ يافت که روسيه بايستي بر کليه سرزمينها تا رود ارس حاکميت يابد که به باور کاترين وي مرزي روشن و از نظر استراتژيک قابل دفاع را به وجود ميآورد.
اين همان خواستۀ پطر کبير بود که کاترين در وصيتنامۀ وي به کرّات خوانده بود و اين طور دريافته بود که ميتواند به بخشي از آن جامۀ عمل بپوشاند، در وصّيت وي آمده است که: من هجوم ملل غربي و مشرق زمين را در آتيه از طرف شمال يک جنبش ميدانم که خداوند با قدرت و مشيت خود نقشۀ آن را کشيده است و اجراي آن را به ما محول فرموده است، در بند نهم وصيتنامه آمده است که ؛ در اين موقع بر شما لازمتر از هر چيز است که به ضعف و نابودي دولت ايران، کوشش و تقلا نماييد و هر قدر که ممکن بشود، خود را زودتر به خليج فارس و آبهاي آزاد عالم برسانيد و تجارت شرق را چنانکه سابقاً در بلاد شام رواج داشت بدانجا باز گردانيد تا بدين وسيله به هندوستان نزديک شده، بدين ترتيب از طلاي انگلستان بينياز و مستغني از تمام گنجهاي دنيا خواهند شد.
وي در دهۀ بعدي توسعهطلبي خود را گسترش داد و اين توسعهطلبي به روسيه اين حق نامشروع را داد که مدعي آن خاننشينها باشد بي آنکه حتي کمترين ملاحظهاي در اين داشته باشند که تسليم شدن تا چه حد با اکراه يا موقتي خواهد بود. در اين حال کاترين پيش از آنکه بتواند به نقشههايش براي تصرف قفقاز شرقي و تبديل ايران به حکومتي دست نشانده جامه عمل بپوشاند، درگذشت و بنابراين، جانشينان او پاول و الکساندر اول بابستي تصميم ميگرفتند که راه کاترين را ادامه دهند يا براي هميشه وصيت پطر را به فراموشي بسپارند!
|
ميانسالي پطر کبير منقول از اسکناس 500 روبلي
«از مجموعه شخصي نگارنده»
|
قسمت اول
قسمت دوم
|