ماهنامه شماره 77 - صفحه 5
 

» جنگهاي ايران و روس از سير تا پياز (2)

 

محمدرضا بهزادي

 

در اين دوران چه امپراطريس روسيه و چه حکام محلي، همچون ايراکلي شاه گرجستان، تمايل بسيار زيادي براي تصرف و پيوستن گرجستان و ديگر نواحي قفقاز به خاک روسيه داشتند. ايراکلي در سياست روسيه نفوذ بسياري داشت، از دهه 1770 ميلادي به بعد وي، کاترين را تشويق مي‌کرد که کنترل تمامي سرزمينهاي گرجستان و درياي خزر را به دست گيرد و احتجاج مي‌کرد که مسلمانان قفقاز و گرجستان نيز همانند مسيحيان از صميم قلب مي‌خواهند روسيه بر آنها حکومت کند، اظهار نظر بسيار دورغي که پس از جنگهاي ايران و روس، دروغ بودن آن افشا گرديد.

 

به دليل همين حمايتهاي دروغين بود که کاترين وقتي لشکري براي فتح منطقه فرستاد خود را منجي مسيحيان و نيز مسلمانان اعلام کرد. وي در نظر داشت حکام مسلماني را که از حضور روسيه استقبال کنند در قدرت ابقا نمايد. اين توسعه‌طلبي کاترين در ماههاي بعد به اوج خود رسيد و وي اظهار کرد که توان مقابله با خان جوان قاجار را که هيچ اعتنايي به روسيه نداشت دارد. بر اين اساس کاترين مرتضي‌قلي ‌خان قاجار برادر آقامحمدخان را در روسيه نزد خويش نگاه داشته بود و وي را تحريک مي‌کرد با حمايت از روسيه، پس از سرنگوني خان قاجار وي را به سلطنت ايران برساند. در اين ميان بايد اشاره کرد، در آن سالها دادوستد روسيه و ايران بسيار کم بود و در اواخر قرن هجدهم توسعه بسيار کمي يافته بود. رمز موفقيت تجارت با ايران در دست ارامنه و گرجستان بود که نبض اقتصادي عظيمي را دردست داشتند. همچنين بسياري از خانهاي محلي از جمله خان منطقه قراباغ، خليل‌خان جوانشير نيز تمايل خويش را براي پيوستن به دولت روسيه ابراز مي‌کرد، ولي مردم مسلمان منطقه پس از آنکه روسهاي متعصب، در حمايت از مسيحيان به مقابله با مسلمانان برخاستند و اصولاٌ تعصب بسيار عميقي در ميان روسها که نسبت به مسيحيان وجود داشت، با شکست مواجه گرديد. بسياري از مسلمانان قفقاز به اين تعصب و دوگانگي پي برده بودند و روز به روز اعتمادشان را به نيت خير ادعايي روسيه بيشتر از دست مي‌دادند. جالب اينجاست، که در اين زمان، يعني اواخر سال 1198 هجري قمري که روسيه در حال مذاکره با خان قراباغ بود، هيچگونه فعاليت جنگي در قفقاز نداشته زيرا کاترين کبير براي اميال خود در آن بخش از آسيا چنان اولويتي قائل نبود و معتقد بود به راحتي مي‌تواند آقامحمدخان را از سر راه بردارد، اما سرانجام فرمان حمله را صادر کرد. سال 1210، لشکرکشي انجام گرفت، اميدواريهاي بسياري در افکار موج مي‌زد، بنابر محاسبات متفاوت بين 000/30 تا 000/100 سرباز به این امر اختصاص یافت. فرمانده سپاهيان روس که جوان 21 ساله‌اي به نام والرین زوبوف بود پيش‌بيني کرد دو ماه دیگر به اصفهان مي‌رسد ولي در عمل نه هرگز به نزديکي اصفهان رسيد و نه هرگز مواضع آقامحمد خان در جنوب ارس به خطر افتاد، جنگ قابل پيش‌بيني نبود.!   

 

قسمت اول

قسمت سوم

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org