» بازگشت به خويشتن؛ در انديشه و نوشتههاي مهديقلي خان هدايت (مخبرالسلطنه) (قسمت دوم)
مظفر شاهدي
اما مدرسه
برنامه مدارس ما صحيح نيست هنوز يک مدرسه با تمام ملزومات نداريم و مدرسه زياد ميکنيم و افادهچي ناقص ميسازيم از هر طبقه در مدارس قبول ميکنيم و يک رقم تدريس. ادارات ما روز بروز پــر ميشود از اجزائي که طرف حاجت نيستند. چند سال است که مدرسه فلاحت داريم يکنفر که به حقيقت فلاحت بداند تربيت نشده است اگر هم ندرتاَ يکي چيزي آموخته است به آبادي ملک پدرش نپرداخته. شاگرد مدرسه فلاحت بايد از اولاد ملاک باشد دنبال فلاحت برود نه دنبال بازرسي فلان اداره و اگر از رعيت زادهها هم يکي به مدرسه ميآيد براي تعقيب شغل پدرش نيست در ادارهاي صندلي ميخواهد. در ممالک سايره محصلين قانون وارد خدمت دولت ميشوند از شعب ديگر موقوف به حاجت است.
ممالک مترقي براي هر حرفه، نجاري، آهنگري، خانهداري، آشپزي، خياطي و غيره مدرسه دارند مدرسه دستگاه کارمندسازي است نه مردمي که چهار کلمه از اينجا و آنجا ياد گرفته معطل بمانند مزاحم باشند. مدرسه در دهات بطرزي که برنامه مرتب است سبب خواهد شد که رعيت و زارع از دست برود همه در شهر بريزند و از دولت کار بخواهند مختصر بودجهاي که داريم بايد صرف مدارس شهري مفيد بشود در مرحله اولي طب، مکانيک، مهندسي، حساب و کارهائي که مشتري داشته باشند و پي کار خارج و آزاد بروند.
امروز از مدارس لازم مدرسه معلم سازي مهم است معلم نداريم مدرسه ميسازيم خصوص در حساب و رياضي و از همين جهت جوانان ما از رياضي گريزانند.
بجاي مدرسه در دهات به دستياري شاگردان مدرسه فلاحت فرمهاي فلاحتي ترتيب بدهند که نمونه باشد فعلاً به مراتب بهتر است. ميدانم مرا تخطئه ميکنند ليک نفي حکمت مکن از بهر دل عامي چند در دهات همان مکتبخانههاي ساده قديم کافي است. دستگاه نميخواهد.
سر دفتر برنامه مدارس ما بايد ديانت باشد آن هم در تحت نظر مردمان متدين روشن فکر که حقيقت ديانت و حکمت آن را بياموزند نه قناعت به سطحيات کنند و به متشابهات بپردازند.
يکي از کسان من که ليسانس گرفته است ميپرسد که حضرت فاطمه (ع) چه نسبت با حضرت حسين (ع) داشت تف بر اين معارف.
مدرسه بايد مربي اخلاق باشد حتي جوانان فاسدالاخلاق را خالي به پيشاني بنهد.
مولوي گويد:
تيغ دادن در کف زنگي مست
به که افتد علم ناکس را بدست
دزدهاي مدرسه ديده به کمک فنون علمي دزدي ميکنند.
دو طايفه امروز در جامعه مشتري مدارس ناقص هستند و قانع به خواندن بدون استطاعت امتياز صحيح از سقيم روزنامهنويس براي ازدياد مشتري و اهل فساد براي انتشار افکار ناهنجار و توليد وسوسه در افکار.
مدرسه بايد کارآگاهان سر بزير بسازد نه مفسدان سر به هوا. نيچه آلماني هم اگر خوش خيال بود عاقبتانديش نبود. اين را هم بگويم عالم به هر فني بيش از حاجت، وجود معطله خواهد بود.
ديانت ما نکتهاي از تربيت اخلاقي سياسي و اقتصادي فروگذار نکرده است، راستي درستي، مردم دوستي، ميانهروي، دستگيري، کسب روزي از راه حلال، آموختن علم، سياحت در آفاق و احتراز از فساد، عناد، تبذير، اسراف و مناهي.
فايدهاي که از توسعه مدارس بردهايم اين است که جمعي را از رشته خود منصرف کردهايم چند کلمه ناقص آموختهاند و بار بودجه مملکت شدهاند بدون هيچ نتيجه يا رفع حاجتي همه حريص در تلاش کسب ثروت نه ايمان دارند و نه وجدان نه بحدي قناعت. نه وقوف کافي به شغل خود. 4
مراقبت در اخلاق در مدرسه امري است مهم يک بد اخلاق جماعتي را بد اخلاق ميکند اخلاق فاسد مسريتر از اخلاق نيک است. 5
نديدستي که گاوي در علفزار
بيالايد همه گاوان ده را
کارمند
وظيفه دولت اين است که زندگي را ببرد روي سادگي بي آلايشي، ما مقلد علي (ع) هستيم ما را چه طمطراق تبذير و اسراف تا کارمندان تأسي کنند حسد، رقابت و رشک کم شود. حتيالامکان به بيتالمال کمتر زحمت بدهند اوحي الي داود انک نعم العبد لولا نأکل من بيتالمال وحي شد به داود که تو بنده خوبي هستي اگر از بيتالمال نميخوردي.
کارمندان دولت بايد افتخار به خدمت مملکت داشته باشند و خدمت مملکت بايد مقام احترامي داشته باشد مکنت و ثروت در آن مدخليت نداشته باشد و اگر ثروتمندي لياقت خدمت به دولت و ملت را داشته باشد به خزانه مملکت تحميلي نکند نه خدمت را براي تحصيل ثروت بخواهد کما نحن فيه. در عين حال بايد کارمند در معيشت آسايش داشته باشد و رعايت عائله او بشود که از تشکيل خانواده طفره نرود چنانکه در نظام براي هر فرزند مبلغي بر حقوق کارمند ميافزايند در ممالک سايره سفراء را از ارکان ثروتمند اختيار ميکنند که بيشتر از بودجه حفظ آبرو بکنند و ما....
در حال کنوني جا دارد دولت بين کارمندان با سواد و خط و بي سوادان با خطوط لايقرء امتيازي بگذارد ماشين تحرير خط را از بين برده است آنجا که به ماشين نتوانستهاند متوسل شوند بايد از رمل سر رشته داشت تا بتوان خطوط را خواند.
خط چنان به ز قلم راننده
که بياسايد از آن خواننده
اردشير به مبلغي محتاج شد تاجري تقبل کرد به شرط آن که پسر او را کار دولتي بدهند اردشير نپذيرفت که کارمند دولت بايد به شغل خود مفتخر باشد خريد و فروش نميشود و ثروت در آن معتبر نيست.
نه فقط وظيفه دولت است که به اقتصاد زندگي کند ثروتمندان را هم بايد از اسراف و خودنمائي منع کرد ثروت در راه تدارک ثروت صرف شود تا مردم مملکت مستفيض شوند و بي کار نمانند.
منع کسب ثروت ضرر جماعت است ثروت هر چه بيشتر بهتر ليکن بايد از راه حلال کسب و بحاجات مبرم جماعت صرف شود به تجمل و تعيشات نامشروع منابع ثروت مملکت را ضايع نکنند به اباطيل بيگانه به هدر ندهند ثروت در بانکها جمع شود و به مصرف توسعه تجارت و توليد منابع ثروت برسد ثروتمندان نباشند بانک نخواهد بود. مدارس، مساجد، حمام، پل، کاروانسرا و آباديهاي ديگر را در مملکت ثروتمندان کردهاند.
طبع ايراني تجملپسند و خودنما است مرد آخر بين بنده مبارک بنده است کلوا و اشربوا و لا تسرفوا 6
تجار ما هم از پيکر در رفتهاند سابق معروف بود نان بشيشه ميماليدند و تجار معتبر به قاطري قناعت داشتند امروز ميز شام و ناهارشان از هر کس رنگينتر است تختخوابشان مزينتر و اتومبيل نمره اول را سال بسال عوض ميکنند رقابتي شده که مردم خانه ملک و کالا را ميفروشند و اتومبيل ميخرند که از گردشگاهها استفاده کنند همه معايب بر ميگردد روي زندگي طمطراقي و انصراف از تقوي، تقليد معيشتي که امروز جهان را مستأصل کرده است.
در زمان ناصرالدين شاه تا اواخر درشکه منحصر بود به دربار و چند نفر از اعيان، سايرين حق سواري درشکه نداشتند پدرم اواخر درشکه داشت اما اخوان اجازه سواري نداشتيم مسافات دور را با اسب طــــــي ميکرديم از علماء اول کسي که درشکه سوار شد مرحوم سيد عبدالله بهبهاني بود و باز سالها علماء مرکبشان قاطر بود.
حال در خيابان رديف اتومبيل ايستاده راه بر عبور و مرور مسدود است تصور ميکنيم پيش رفتهايم. بلي! حاجت به وسائل نقليه افزوده ليکن بايد عمومي باشد وسايل عمومي را بايد تميز و مرتب کرد که مجبور به تدارک خصوصي نباشيم و به اين اندازه سرمايه مملکت را به خارج نفرستيم. معايب بسيار است همه ميگويند و مينويسند و به گوشها باد است. 7
فساد چرخ نبينيم و نشنويم همي
که چشمها همه کور است و گوشها همه کر
مجلس شوراي ملي
مردم يونان مردمي بودند مهاجر به طرز ايلات رئيس بر خود اختيار ميکردند و گردن به فرمـــــــان او مينهادند، شجاعت و طلاقت لسان مردي را روي کار ميآورد، سابقه سلطنت و خانواده چون ممالک باستاني نداشتند چنانکه گفتيم سولون حکيم دستوري داد و پريکلس به موقع اجراء گذاشت ملت را شريک حکومت کرد از آن جا دموکراسي پيدا شد. مردم آتن معدودي بودند همرنگ و همسر نه تباين بسيار در زندگي بود نه پيچ بي شمار در سياست. روز بروز حاجات متشتت شد و سياست گره برداشت ملل امروزه آن گوه مداخله در امور مقدورشان نيست مجلسي که برقرار کردند شرکت جامعه در آن ميسر نيست جمعي از مبرزين هر طبقه بايد انتخاب شوند و ناظر اعمال هيئت اجرائيه باشند با اوضاع امروزه نميتوان در سياست تنها رفت، پيشآمدها و سياستهاي متضاد چون سيل ملل را با خود ميبرد اگر حکومت ملي بود جنگ نميشد.
ما هم روي پيش آمد مجلس ساختيم و به واسطه عدم آشنائي باين اساس تکي را اختيار کرديم که قالب قدم ما نبود پس از چهل سال هنوز ملت تصور صحيح از حکومت مجلسي و حکومت شورائي ندارد. نمايندگانمان هم. ديانت ما امر به شور ميکند و شاور هم في الامر 8 يا امر هم شوري بينهم 9 وارد است شوراي ما با شور آيه فقط در لفظ مشترک است.
ما شکايت داشتيم از استبداد دولت با طرز انتخابات و نبودن ثالثي در ميان، گرفتار استبداد غير مسئول شديم دولت هر چه بود در انتظام امنيت و آسايش مسئول بود مجلس در کارها به سوداها انگشت ميکند و مسئوليت هم ندارد به اغراض شخصي و انگشت غير هر دم تزلزل در دستگاه دولت مياندازد و امور نزديک به هرج و مرج است.
دولتهائي که ميآيند روي سازشهايي است، سياه و سفيد که در عمل عهود مورد اجرا پيدا نميکند منجر به تغيير ميشود، صلاح و لياقت مناط نيست، وزرا هر قدر توانا باشند فرصتي ميخواهند تا اشتباهات خودشان را اصلاح کنند.
عندالواقع بيشتر وکلاي ما موکل ندارند و علت در طرز انتخاب است که امروز همه جا مضر اضطراري است و در مملکت ما مضر اختياري.
حکمت مجلس شوراي در مصالح مملکت بود در اين مملکت وسيله رسيدن به مقام و استفاده از منابع دولتي يا ملتي است مصلحت در کار نيست و گاهي حرفهاي حسابي زير زانو ميرود، دولت اکثريـــت را ميپايد براي چند روزي رياست، اکثريت با دولت همراه است براي استفاده از هر قبيل، جا انداختن دوستان، تلافي با مخالفان و بردن منابع دولتي ارزان.
ميگويند ارادۀ ملت، ملت آرزوش امنيت و آسايش است که ميداندران بايد تدارک کنند و همه اشتباهات را به اسم ملت اينان کردهاند ناحق ميگوئيم ناحق ميجوئيم از حق چه انتظار داريم.
دولتهاي به اصطلاح دموکرات اقلاً حق انتقاد به سياست پژوهان ميدهند اينک در عنوان مساوات طرزي هم به شيوه دوره فراعنه شايع است که از بطون قصور عالي امر صادر ميگردد و مردم ميبايست تعبداً به نان و آبي ساخته گنبدهاي هرمان را برپا کنند مردم قبط دو فرقه بودند قومي زباندار قومي زبان بسته.
وزير مختار آذربايجان قفقاز پس از آن که باکو به تصرف شوروي رفت عزيمت ترکيه کرد روزي نزد من آمد و دو ساعت صحبت کرد و من گوش دادم آخر گفت شما باري از دل من نميتوانيد برداريد اما متشکرم که به صحبت من گوش داديد و آن چه در سينه داشتم گفتم و اين از براي من تشفي اي بود واي به حال مردمي که نتوانند درد دل خودشان را اظهار بکنند.
پزشکان سياسي در دياگنستيک (تشخيص مرض) همه وقت اشتباه کردهاند و هيچ گاه قدر شربت نگاه نداشتهاند اين است که مزاج ملل رو به صحت نميگذارد افراط است و تفريط .
طبع حکومت شورائي تشکيل احزاب پيش آورد، حيدري و نعمتي رسميت يافت، اختلاف رفت روي بهره از سفره صنعت و نسبت استفاده جنگ طبقاتي در انداختند صدق رسول الله (ص) لايؤمن احدکم حتي يحب لاخيه المؤمن ما يحب لنفسه ايمان نياوردهايد هيچيک (يا امنيت نداريد) مگر آن که بخواهيد براي برادر مؤمن خودتان آن چه را براي خود ميخواهيد وقت است که رو به حزبالله بياوريم ان حزب الله هم الغالبون 10 از تجمل بايد کاست و رضاي مستمندان را بايد خواست و بر شيطان نفس لعنت فرستاد ان الشيطان لکم عدو فاتخذو ه عدواً انما يدعو حزبه ليکونو من اصحاب السعير 11.
به شهادت تاريخ دستهبنديها و تشکيل احزاب 12 و تلاش در بدست آوردن حکومت جز نفاق و شقاق نتيجه نداد پايه زندگي را بر صنعت و تدارک معاش را از راه صادرات خواستند و اين در تعقيب اشتباهات چهارگانه اشتباه پنجم است. اروپا صادر کن امريکا صادرکن، آسيا در تدارک، مگر عقبماندگان افريقا و جزاير دريا چه اندازه استطاعت خريد دارند آن جا هم دست به کار خواهند گذارد بايد در صادرات که در آتيه مبادله اجناس خواهد بود اندازه و انگاره به دست آورد و بيشتر به زراعت پرداخت و مهاجرت بي توپ و تفنگ.
__________________________________
1. سوره الرعد آيه 25
2. سوره فاتحه الکتاب آيه 6
3. سوره النور آيه 32
4. قسمت عمده توجه به ورزش است خصوص دخترها در لباسهاي مخصوص که محو قباحت ميکند و حس حيا را ميکاهد باز لعنت به تقليد نميدانم مسابقه دخترها در دويدن کجاي تربيت است.
5. در رسالهاي خواندم که جوانان را بايد در ترغيب نکاح راه و رسم عشقبازي آموخت قدما بر آن بودند که جوانان را بايد در طريق تقوي به اهميت تشکيل خانواده که پايه تمدن است آگاهي داد و وظيفه وجداني آموخت آب و رنگ را مدخليت نداد نام و ننگ را در نظر گرفت نه ظهور شکوفه جلوه گل و نواي بلبل همه براي توليد مثل و بقاي نوع است. لمؤلفه
طبيعت همه از پي زايش است جهانرا ز زايش خود آرايش است
نکاح اجباري شايد اهميتش کمتر از تعليمات اجباري نباشد.
6. سوره الاعراف آيه 31
7. در کابينه من محمدعلي ميرزا خاقاني رماز بود در رشوهاي شرکت داشت و از رؤيتش بدم ميآمد او را از خدمت معاف کردم آقاي سيد ابوالقاسم کاشاني مکرر توسط کرد عذر آوردم. حامدي پسر اعتماد دربار را که از اعضاي کابينه بود در حوزه جاسوسي شوروي دعوت کردند و ماهي دويست تومان به او ميدادند به آيرم رئيس نظميه اطلاع داد قرار شد چندي برود و اجرت را بگيرد و به او اطلاع بدهد منجمله گفته بودند از پستخانه تلگرافخانه و وزارت خارجه مستحضريم از گنجه اسناد هيئت بي خبريم و آن گنجه به اختيار هدايتقلي هدايت (اعتضادالملک) پسرعمو بود، در نتيجه 23 نفر گرفتار شدند و پس از استنطاق پنج نفر تير باران منجمله خاقاني. پس از من در کابينه فروغي هدايت بر سر شغل خود رياست کابينه بود در کابينه جم ديگري را بجاي او آوردند!!! خيلي تعجب کردم تعجب هم نداشت او همرنگ نبود.
8. سوره آل عمران آيه 159
9. سوره الشوري آيه 38
10. سوره المائده آيه 56
11. سوره فاطر آيه 6
12. آخر نتيجه دستهبنديهاي حزبي، سياست موسوليني، لنين و هيتلر بود همه افراط و تفريط.
صفحه اول
|