ماهنامه شماره 71 - صفحه 10
 

 

» جناح سوم

 

جلال فرهمند

Farahmand@www.iichs.org

 

في الواقع عصر يکشنبه يازدهم اسفند 1353 شاه، تير خلاص نهايي را به ساختار سياسي حکومتش شليک کرد. اعلام تک حزبي شدن نظام. هر چند در ايران پس از کودتاي 28 مرداد حزبي به معناي واقعي وجود نداشت ولي تک حزبي کردن کشور با آنکه بازي‌اي بيش نبود ولي فشارهاي داخلي و خارجي را افزود.

 

دستور شاه را تقريباً بسياري نمي دانستند و ديدن چهره متعجب بسياري از افراد حاضر در جلسه پس از صدور فرمان همايوني ديدني بود. ولي سردمداران و اعضاي رده بالاي حکومتي بازي در جمع خود را خوب بلد بودند. فرداي آن روز همه براي ثبت نام براي کانونهاي حزبي به مکانهاي تعيين شده هجوم بردند و تعريف و تمجيد و چرب زباني از اين عمل شاه به مسابقه‌اي بين همه اين افراد تبديل شد.

 

اندکي از تشکيل اين حزب فراگير نمي‌گذشت که همه فهميدند آبي از آن گرم نمي‌شود. احزاب دولتي سابق که در دو جناح پيش رو به رهبري جمشيد آموزگار و سازنده به رهبري هوشنگ انصاري جمع شده بودند در واقع همان بند و بستهاي گذشته را به حزب جديد آوردند.

 

چشم و هم چشميهاي بچه گانه، تقسيم مقام و پست کار جنجالي هر روزه آنها بود. اين امور چنان بالا گرفت که دو سال بعد شاه نيز از شوري آن به ستوه آمد و از ناکارآمدي حزب فرمايشي گله مند شد.

 

در کنار اين شاکي بودن شاه برخي افراد که کلاهي از اين نمد براي خود ندوخته بودند مترصد فرصتي جهت حضور فعال تر و رسيدن به مقامات بالا بودند. از جمله اين افراد هوشنگ نهاوندي بود. هوشگ نهاوندي از جمله ياران نزديک شاه  بود. سابقه وي به رياست دانشگاه تهران و رياست دفتر فرح پهلوي مي رسيد. هرچند مشاغلي حساس بودند ولي آينده طلايي تري براي خود متصور بود. سالها قبل از تشکيل حزب رستاخيز (1351) وي با تعدادي ديگر از روشنفکران گروهي با نام بلند بالا و پر طمطراق «گروه بررسي مسائل ايران در پرتو انقلاب شاه و ملت» تشکيل داد. گروهي که شاه پرستي از آن کاملاً هويدا بود. هر مدتي مسائل سياسي و اقتصادي کشور بررسي مي شد و به عرض شاه مي‌رسيد. در طي اين سالها شاه به مناسبتهاي مختلف از کارهاي اين گروه تعريف و تمجيد مي‌کرد. حزب رستاخير هم که تأسيس شد با اينکه قرار بر آن بود که احزاب و گروهها در آن ادغام شوند اين گروه همچنان حالت استقلال خود را حفظ کرد ولي ارگان انتشاري خود به نام جامعه نوين را در خدمت اشاعه حزب رستاخيز قرار داد. 

 

همانطور که گفتيم دو سال بعد که شاه از عملکرد حزب و دولت ناراضي بود تغيير و تحولات زيادي در ارکان نظام ايجاد کرد. هويدا نخست وزير تقريباً مادام العمر بر کنار شد و جمشيد آموزگار به جاي وي نشست. در همه رده‌هاي مديريتي تغييراتي ايجاد شد. البته تغييراتي که بي ربط با تغيير سياستهاي امريکا و بر روي کار آمدن حکومت دموکرات جيمي کارتر نبود. ولي ناکارآمدي آموزگار دست کمي از دولت قبلي نداشت. نارضايتي عمومي که در اواخر سال 56 افزايش يافته بود در سال 57 چون زخمي قديمي سر باز کرد. حتي خود شاه به جمع منتقدين پيوست. دو جناح عمده حزب همچنان بي خبر از اوضاع در رقابت تنگاتنگ قدرت بودند. در خرداد 57 گروه بررسي مسائل ايران به حضور شاه آمدند. شاه که هميشه با افزايش جناحهاي حزب مخالف بود تلويحاً از تشکيل جناح سوم به رهبري نهاوندي در حزب طرفداري کرد. نهاوندي که خود منتظر فرصت بود در مقاله‌اي در روزنامه اطلاعات راز دل خود را افشا مي‌کند و مي‌نويسد:

 

البته جناحهايي تشکيل شد. اين جناحها از روز اول آمدند گفتند ما بستر فکري هستيم، ولي اين جناحها چرا موفق نشدند براي اينکه يک نفر پيش قدم داشتند چند نفر عضو که بسياري از اين عضوها به علل شخصي و يا وابستگيهاي اداري و سياسي و يا اعتقادات شخصي عضو جناحها شده بودند. اين افراد همديگر را نمي‌شناختند. وقتي يک هماهنگ کننده  تغيير پيدا مي‌کرد اعضاي هماهنگ کننده قبلي هم مي‌رفتند و اعضاي وزارت خانه هماهنگ کننده جديد جناح مي‌آمدند بستر فکري هم متأسفانه به اين علت محدود به انتشار چند اعلاميه و تشکيل چند جلسه براي وسايل ارتباط جمعي گرديد و آن هم عندالاقتضاء.

 

با اين سخن گزنده نهاوندي و طرفداري شاه از او، آموزگار حساب کار دستش آمد نهاوندي چند روز پس از ديدار با شاه در 29 خرداد در نامه مهمي به آموزگار ظهور جناح خود و درخواستهاي ده گانه اش را به جمشيد آموزگار عرضه کرد و در همان روز به طور رسمي جناح سوم حزب به نام گروه بررسي مسائل ايران تشکيل شد. ولي نهاوندي فکر نمي‌کرد که اين امر ديگر دير شده باشد. اوضاع پس از خردا د57 چنان پيچيده شده بود که سررشته امور از دست سران نظام در رفته بود. کمتر از سه ماه بعد آموزگار سقوط کرد و شريف امامي بر سرکار آمد. وي اعتقادي به حزب رستاخيز نداشت و از همان ابتدا هم آن را اعلام کرد و حتي بودجه حزب را قطع کرد. در هفدهم مهر هم رسماً ديگر حزبي وجود نداشت که جناحي لازم داشته باشد. خيز هوشنگ نهاوندي خيزي بي ثمر بود. شتاب انقلاب چنان بود که همه چند روز بعد چيزي به نام حزب رستاخيز را فراموش کرده بودند.

 

در اين شماره بهارستان نامه مهم هوشنگ نهاوندي به جمشيد آموزگار را تقديم کرده ايم که با هم مي خوانيم:

 

[2014 پ] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

[1/2014 پ] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

[2/2014 پ] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

[3/2014 پ] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

 

[4961 ـ 11ع]

[668 ـ 171 الف]

[3ـ115آ]

هوشنگ نهاوندي و ديبا ناز

از چپ: فرهنگ مهر،

اسدالله علم، هوشنگ

نهاوندي و هوشنگ امير متقي.

جمشيد آموزگار

     


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org