ماهنامه شماره 71 - صفحه 9
 

 

» بچه خاني آباد           

 

جلال فرهمند

Farahmand@www.iichs.org

 

ارباب رجب پدر غلامرضا هنگامي که مانند ديگر مردم شناسنامه گرفت، به دليل اينکه پدرش حاجي قلي به تختي مشهور بود اين نام را به خود نهاد. نامي که بعدها اسطوره‌ شد.

 

غلامرضا کوچک ترين فرزند ارباب رجب در خاني آباد يکي از جنوبي ترين و محروم ترين محلات قديمي تهران به دنيا آمد (1309). در آن زمان تهران هنوز پوست نينداخته بود. شهر هنوز قجري بود. پر از کوچه‌هاي تنگ و پر پيچ و خم.

 

کودکي غلامرضا چندان جلوه اي نداشت. شيريني کودکي زود فراموش شد. پدرش که زندگي متوسطي فراهم کرده بود به علتهاي متعدد مقروض شد و شغل اصليش را که يخچالداري در همين خاني آباد بود از دست داد. يخچالها به يغما رفت و خانه هم که در گرو بود از دست خارج شد.

 

پدر افسرده شد. پس پسران خانه کاري نداشتند جز کار و کار. غلامرضای کوچک در همان زمان تجربه زيادي داشت: چونه گيري نانوايي تافتونیِ شيخ حبيب الله نزديک مسجد قندي، شاگردي چراغ سازي آقا ميرالي و آخرسر هم کار در نجاري. با همين استاد کار آخري سري هم به زورخانه مي‌زد. امري که بعدها زندگيش شد.

 

کارهاي متفرقه و زياد هم دردي دوا نکرد. آخر مجبور به کوچ از محلۀ محبوب خود شدند. محلۀ پشت مسجد سپهسالار و آغاز زندگي جديد. ولي تختي همچنان مشتري پر و پا قرص باشگاه فولاد و کشتي بود. اين زماني است که رضا شاهي ديگر در اين مملکت حضور نداشت و فضاي ديگري در کشور مهيا شده بود. فضايي باز و آماده پيشرفت. تختي جوان با دنياي سياست آشنا مي‌شود هر چند نه عميق ولي علاقه مندانه به آن مي نگرد. حضور دائيش يعني مهندس کاظم حسيبي که از زمره ياران نزديک دکتر مصدق در جبهه ملي بود کمک زيادي در اين امر مي‌کرد.

 

در کنار سياست، ورزش همچنان ادامه داشت. آغاز دورۀ سربازي فتح بابي در کشتي تختي بود. سال 1328 در اولين کشتي به سختي شکست مي‌خورد ولي اين امر وي را به تلاش بيشتر وا مي‌دارد. تجربه‌اي که تختي به راحتي آن را پشت سر گذاشت و اندکي بعد با پشت سر گذاشتن همه رقبا و با همه جوانيش به عنوان نماينده وزن ششم کشتي ايران به اردوگاه جهاني هلسينکي مي‌رود. غلامرضا اولين ناز شصت همه سختيهايش را در اين مسابقات گرفت؛ نفر دوم جهان (1951)

 

صعود تختي از اين زمان آغاز مي‌شود. هلسينکي انگار برايش خوش يمن بود چون سال بعد در المپيک هلسينکي مقام جهانيش را تکرار مي‌کند و سال پس از سال اين مسير را طي نمود:

1954 مدال نقره ورشو

1956 مدال طلاي الپيک ملبورن

1958 مدال نقره جهاني مجارستان

1958 مدال طلاي آسيا در توکيو

1951 مدال طلاي جهاني تهران

1960 مدال نقره المپيک رم

1961 مدال طلاي جهاني ژاپن

1962 مدال نقره جهاني در توليدو

 

اين کارنامه اي پر افتخار براي يک کشتي گير بود. وجود تختي در ايران آن زمان که در ساير رشته هاي ورزشي چندان مطرح نبود بسيار مهم بود. دنيا ايران را با نام تختي مي‌شناخت.

 

از آن روزي که تختي در 26 مرداد 1332 در رأس گروهي مجسمه رضا شاه را در ميدان توپخانه به زير کشيد حکومت با وي مشکل پيدا کرد. و تختي کسي نبود که شاه و اعوان و انصارش اين حرکتش را فراموش کنند. ولي شهرت و محبوبيت تختي چنان بود که شاه مجبور به تحمل مي‌شد. سالهاي آغازين 1340 و باز شدن مقطعي ِ فضاي سياسي کشور تختي را مجدداً به سياست کشاند. حتي نامش در فهرست شوراي عالي جبهه ملي ثبت شد. خبري که پراهميت بود و دهان به دهان در کل کشور مي‌گشت. حتي اين امر موجب آن شد که وي 2 سال کشتي را کنار بگذارد. مهم ترين فعاليت اجتماعي تختي که محبوبيتش را بيش از پيش افزون کرد فعاليت در کمک به سيلزدگان جنوب تهران بود. حرکتي نمادين که با همراهي مردم تهران همراه شد و پول هنگفتي جهت بازسازي منطقه سيزده فراهم گرديد.

 

با سقوط حکومت اميني شاه با قدرت بيشتري به حکومت مطلقه بازگشت و اين بار قدرتمند تر از کودتاي 28 مرداد.

 

فعاليتهاي اين بار تختي ديگر از نظر شاه غير قابل پذيرش بود. با فشار شاه، تختي در ميادين ورزشي منزوی مي‌شد و از لحاظ مالي حق و حقوقش قطع گرديد. و حتي از شرکت در مراسم ورزشي منع شد ولي دل مردم همچنان با وي بود. چنانکه در يکي از مراسم مهم ورزشي که وي به سالن دعوت نشده بود و در حضور غلامرضا پهلوي رئيس کميته المپيک و برادر شاه مردم که با حضور غير مترقبه تختي مواجه شده بودند به شکل برخورنده‌اي نسبت به غلامرضا پهلوي به تشويق تختي پرداختند و اين تشويق شکل سياسي به خود گرفت.

 

آخرين حضور تختي در دنياي ورزش، المپيک 1966 توکيو است. حضوری تلخ که نشان از يک پايان بود. وي در اين مسابقات شکست خورد. شايد دل دشمنانش از اين امر خوشحال شد ولي استقبال مردم از او در تهران مانند استقبال از يک قهرمان بود. و اين نشان از آن داشت که مردم براي مدال وي را دوست ندارند واين عشق چيز ديگري است.

 

16 دي 1346 پايان حيات تختي است. مرگي که هنوز در هاله اي از ابهام است.

 

تختي مي‌گويد:

«هدف ورزشکار، قهرمان شدن نيست ...

هر کسي با کم و بيش تمرين مي‌تواند قهرمان شود ... 

اما قهرماني به گردن خويش و به گردن ملت خويش، مدال طلا مي‌آويزد که وجودش سرشار از جوانمردي و خدمت به همنوع باشد ... ».

 

در سالگرد درگذشت غلامرضا تختي تعدادي از عکسهاي وي را مرور مي‌کنيم:

  

 منابع:

محمود رفعت، تختي مرد هميشه جاويد.

مهدي عباسي، تاريخ کشتي ايران، ج اول.

سهند لطفي و مهسا شعله، خاني آباد.

 

 

[13687 ـ 3ع]

[13686 ـ 3ع]

[13662 ـ 3ع]

مسابقات جهاني توکيو 1954

   
     

[13669ـ 3ع]

[13658ـ 3ع]

[13683 ـ 3ع]

     

[13685 ـ 3ع]

[13665 ـ 3ع]

[13668 ـ 3ع]

     

[13697 ـ 3ع]

[13688 ـ 3ع]

[13704 ـ 3ع]

در کنار مادر

   
     

[13701 ـ 3ع]

[13691 ـ 3ع]

[13690 ـ 3ع]

     

[13693 ـ3ع]

[13692 ـ 3ع]

[13694 ـ 3ع]

المپيک 1956 ملبورن

   
     

[13672 ـ 3ع]

[13666 ـ 3ع]

[13676 ـ 3ع]

     

[13702 ـ 3ع]

[13672 ـ 3ع]

[13703 ـ 3ع]

     

 

[13696 ـ 3ع]

 

[13660 ـ 3ع]


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org