ماهنامه شماره 70 - صفحه 6
 

 

» كوير مرنجاب يا درياي شني

 

مختار حديدي

 

كوير مرنجاب با زيباييهاي دل انگيز كويري در شمال شهرستان آران و بيدگل از توابع شهرستان كاشان در استان اصفهان قرار دارد.

 

اين كوير از شمال به درياچه نمك آران و بيدگل، از غرب به كوير مسيله و درياچه‌هاي نمك حوض سلطان و حوض مره، از شرق به كوير بندريگ و پارك ملي كوير و از جنوب به شهرستانهاي آران و بيدگل و كاشان محدود مي‌شود. ارتفاع متوسط كوير مرنجاب از سطح آبهاي آزاد در حدود ۸۵۰ متر است. قسمت عمده اين كوير پوشيده از تپه‌هاي شني و ريگزار است و از لحاظ پوشش گياهي و جانوري، به دليل وجود آب و غذاي فراوان بسيار غني است. از جمله حيوانات موجود مي‌توان به گرگ، شغال، روباه شني، گربه شني، آفتاب‌پرست، انواع مارمولك، مار، عقرب، عقاب و... اشاره كرد. به قولي پلنگ نيز در منطقه مرنجاب مشاهده شده است.

 

كوير مرنجاب در كنار درياچه نمك آميزه‌اي از «طبيعت» و «تاريخ» است. نزديك بودن اين منطقه به تهران، امنيت آن در مقايسه با ساير قسمتهاي كويري نظير كوير لوت، چهارفصل بودن و اعتدال نسبي دماي آن، تنوع جاذبه‌هاي گردشگري، تنوع گونه‌هاي جانوري و پوشش گياهي آن، به اين منطقه حالت ويژه‌اي داده است.


چگونه به مرنجاب برويم

كاشان براي همه ايرانيان شناخته شده است خصوصا كه نام اميركبير را در ذهن تداعي مي‌كند. در كاشان از هركس كه بپرسيم آران و بيدگل را نشانمان مي‌دهد شايد كمتر از 10 كيلومتر باشد. در آران و بيدگل به امامزاده محمد هلال ابن علي ابن ابيطالب مي‌رويم تا هم لختي بياساييم و چند عكس به يادگار بيندازيم و مسير مرنجاب را  سؤال مي‌كنيم. براي رسيدن به مرنجاب يك راه بيشر نيست شايد در بين راه راههاي فرعي ببيني. راه مستقيم را در پيش مي‌گيريم. در بين راه بعضا تابلو راهنما ديده مي‌شود كه نوشته به طرف مرنجاب  و در يك جا تابلو بزرگي قرار دارد كه مشخص كرده است جاده به دو قسمت مي‌شود. مستقيم به طرف مرنجاب و سمت چپ به درياچه نمك مي‌رود. تا مرنجاب حدودا 45 كيلومتر جاده خاكي است كه در جاهايي بيش از 30 كيلومتر در ساعت نمي‌تواني براني و در جاهايي تا 80 كيلومتر هم مي‌توان رفت. ولي توصيه مي‌شود بيش از 60 كيلومتر در ساعت نرانيد. از جاذبه‌هاي اين مسير شترهايي هستند كه در دوردستها به آرامي در حال حركت هستند و گه گاه به نزديكي جاده مي‌آيند.

 

پس از طي 45 كيلومتر مسير مستقيم  به كاروانسراي مرنجاب مي‌رسيم كه در حال بازسازي است ولي قابل بازديد مي‌باشد و فوق‌العاده زيباست. نهري كه در بيرون و كنار كاروانسرا جاري است با چند درخت و فضاي دور و برش كوير را بسيار دلنشن‌تر مي‌نمايد.

 

بعد از ديداري از كاروانسرا مي‌توان با طي مسيري (حدودا 7 كيلومتر) به تپه‌هاي شني رسيد. در بين راه، چاه دستكن يكي از ديدنيهاي اين منطقه است. سطح آب اين چاه حدود ۲ متر است. باوجود اين كه چاه در فاصله بسيار نزديك، بزرگترين نمكزار ايران قرار دارد آب آن شيرين و گواراست كه محلي براي آبشخور گوسفندان و شتران در كنار آن تعبيه شده است. در پايين تپه‌هاي شني وسيله نقليه را پارك مي‌كنيم. كفشها را از پا به در آورده نيم ساعته با پاي برهنه از تپه بالا مي‌رويم. به بالاي تپه كه رسيديم در جلو چشمان خود دريايي بيكران و مواج از شنهاي نرم كوير را مي‌بينيم مي‌توانيم ساعتها در اين دريا مواج شني غوطه‌ور شويم.  

 

براي ديدن درياچه نمك مي‌بايست به  كاروانسرا و از آنجا به سمت آران و بيدگل حركت كنيم. در بين راه اولين خروجي، ما را به سمت درياچه نمك مي‌برد و تا هر ميزان كه بخواهيم با خيال راحت مي‌توانيم داخل درياچه نمك برانيم. گاه گاه در مسير، كاميونهاي حامل نمك را مي‌بينيم كه در تردد هستند. بعد از عكس گرفتن از درياچه نمك اگر وقت اجازه داد مي‌توان در كاشان به گشت و گذار پرداخت.

 

منابع:

ديدار حضوري نگارنده از مرنجاب

نگاهي به زيباترين منطقه گردشگري در دل كوير: مرنجاب، (اينترنت، آرشيو روزنامه ايران)

عكسها: مختار حديدي، ولي هوشياري

 

 

سفرنامه مرنجاب به روايت اكبر مشعوف

 

عمر زود مي­گذرد. وقتي به چند سال پيش نگاه مي كنيم بيشتر اين مسئله را درك مي كنيم. سال 1379 بود كه با همكاران اداري آقايان معيني، شريفي، فاضلي پناه، حديدي و فرهمند دور هم جمع شديم و تصميم گرفتيم گروه كوهنوردي را تشكيل دهيم. امروز بعد از گذشت 8 سال تقريباً تمام ارتفاعات بالاي4000 متر كشور را صعود كرده ايم؛ دماوند، علم كوه، سبلان، شيركوه، الوند، كهار، شاه معلم و بارها توچال و برنامه هاي منظم چهارشنبه كه از ساعت 14 شروع مي شود و به ارتفاعات تهران صعود مي كنيم.

 

 اين مقدمه كوتاه را نوشتم تا به اينجا برسم كه در اين سالها هميشه به اين فكر بوديم و بارها صحبت كرديم كه كم كم كوير نوردي را هم شروع كنيم. خوشبختانه اين اتفاق افتاد و در اوايل آبان ماه سال 1387 در جلساتي در اين باره صحبت شد و توسط دوستان از طريق كتابها، سايتهاي اينترنتي و پرس و جو از افرادي كه به اين كار مبادرت كرده اند اطلاعات جامعي جمع آوري شد. مقدمات كار مثل برنامه ريزي سفر، تهيه مواد غذايي و ماشين انجام گرفت. ما كه يك گروه 6 نفره بوديم آقايان هوشياري، حديدي، فرهمند، صراف نژاد، علم شاهي و من آماده سفر شديم. در برنامه پيش بيني شده بود كه روزهاي چهارشنبه و پنجشنبه از كاروانسراي مرنجاب، تپه هاي ماسه اي و درياچه نمك ديدن كنيم.

 

حدود ساعت 18 بعد از عبور از شهرهاي كاشان، آران و بيدگل به امامزاده هلال رسيديم و نماز را به امامت حاج آقا صراف نژاد برگزار كرديم. بعد از نماز زيارت كرده ساعت 10/19 به سمت كاروانسراي مرنجاب حركت كرديم. در راه از يكي دو عابر پياده و يك آژانس مسافرتي در مورد مسير سؤال كرديم كه اين عزيزان از سفر به آنجا آن هم در آن ساعت ما را منع مي­كردند و ما با گفتن اينكه كوهنورديم و امكانات و تجهيزات لازم مثل چادر به همراه داريم خيالشان را راحت كرديم.

 

     

بعد از امامزاده هلال وارد جاده خاكي شديم كه حدود 55 كيلومتر بود اما جاده نسبتاً خوبي بود و در مسير تابلوهايي كه نشان مي داد مسير را درست مي رويم و چند كيلومتر تا مقصد مانده را نشان مي داد فكرمان را راحت مي كرد. در حدود 10 كيلومتري كاروانسرا جاده به دو راه تقسيم شد و تابلويي هم نبود كه بدانيم از كدام مسير بايد ادامه راه دهيم. با مشورت دوستان مسير سمت راست را ادامه داديم و تا به كاروانسرا برسيم در هراس بوديم كه آيا مسير را درست انتخاب كرده ايم يا نه هرچند در مسير برگشت فهميديم كه جاي نگراني نبوده و هر دو راه به كاروانسرا مي رسيده. بگذريم، حدود ساعت 40/20 به كاروانسرا رسيديم و از اينكه تا اينجاي سفر به مشكلي بر نخورده و به راحتي رسيده­ايم خوشحال بوديم و ديدن كاروانسرا در دل كوير و ديدن ماه و ستاره ها كه شايد مدتها بود كه نديده بوديم خيلي لذت بخش بود.

 
     

 

     

در نگاه اول مشخص بود كه كاروانسرا در گذشته با تخريب زيادي روبه رو بوده كه بازسازي كامل روي آن انجام گرفته براي همين آن حالت قديمي بودن را از دست داده بود. مخصوصاً با انتخاب درب مناسب و فلزي كه نصب كرده بودند. به هر حال در زديم و بعد از چند دقيقه دو نفر به دم در آمدند. از صحبتها فهميديم كه اگر از ميراث فرهنگي كاشان نامه مي گرفتيم مي توانستيم شب را در كاروانسرا بيتوته كنيم. با صحبت به جايي نرسيديم. در پناه كاروانسرا شروع به علم كردن چادر كرديم. در همين وقت آقاي هوشياري به من گفت در كاروانسرا را نبسته اند برويم صحبت كنيم شايد بشود شب را درون كاروانسرا بمانيم. وارد كاروانسرا شده با نگهبان آنجا دوباره صحبت كرديم و شماره تلفن همراه آقاي مهندس حيدرزاده مسئول مرمت كاروانسرا را گرفتيم. من تلفني با ايشان صحبت كردم و توضيحاتي در مورد گروه ، تعداد نفرات و اينكه به شكلي همكار هستيم و ما در تهران كار فرهنگي مي كنيم به ايشان دادم و از آقاي حيدرزاده  مجوزي گرفتيم كه شب را در آنجا بمانيم.

 
     

     

 چادرها را كه باز كرده بوديم مجدداً جمع كرديم و وسايل را به يكي از اتاقها و يا بهتر بگويم حجره هاي داخل كاروانسرا منتقل كرديم. بعد از مختصري استراحت آش رشته­اي را كه آقاي علم شاهي زحمت كشيده بود با مقداري كالباس خورديم و بعد از جمع كردن سفره حدود ساعت 30/22 به پشت بام كاروانسرا رفتيم. ديدن ستاره ها و ماه خيلي لذت بخش بود. دوستان عكسهاي زيبايي انداخته پس از آن به حجره برگشتيم و حدود ساعت 24 خوابيديم .

 

هنگام خواب بر اساس تجربه قبلي به آقاي صراف نژاد گفتم كه موبايلها روي زنگ است و نگران نماز صبح نباشد. چون در سفر به يزد و صعود به شيركوه شب قبل از صعود بود كه حاج آقا صراف نژاد براي اينكه نماز صبح خواب نمانيم تقريباً هر نيم ساعت يك بار صدا مي كرد كه ساعت چند است ــ هر چند با تمام اين توضيحات حاج آقا دوام نياورد و گفت اكبر دير نشه نماز صبح ــ وقتي بلند شديم و طبق معمول نماز صبح را به امامت حاج آقا برقرار كرديم موبايلها هم شروع به زنگ زدن كردند.     

 

          

بعد از نماز من در درون كيسه خواب رفتم تا چرتي بزنم و بقيه دوستان با دوربينها به پشت بام كاروانسرا رفتند. حدود ساعت 7 بساط صبحانه را حاضر كرديم و پس از خوردن صبحانه و جمع آوري وسايل و گشتي در اطراف كاروانسرا ساعت40/10 با ماشين به طرف تپه هاي ماسه اي حركت كرديم.

 
   

   

در راه آبشخور شترها را ديديم. بعد از توقف در نزديك آبشخور چاهي با عمق حداكثر 5/1 متر آب زلال و با كيفيت بهتر از آب كاروانسرا ديده شد. آقاي هوشياري و فرهمند چند سطل آب كشيدند و سپس به راه افتاديم بعد از چند دقيقه به تپه هاي شني رسيديم.

 
     

     

انسان از اين طبيعت بكر و زيبا به تعجب مي افتد. با وسوسه هاي آقاي فرهمند كفشها و جورابها را درآورديم و پاچه هاي شلوار را بالا زديم و به سمت قله تپه ها حركت كرديم ولي هرچند گام به جلو يك گام به عقب بر مي گشتيم. وجود ماسه هاي نرم كار را كمي سخت مي كرد باز هم ابتكار آقاي فرهمند به دادمان رسيد كه ديديم دارد چهار دست و پا به جلو حركت مي كند و با تعدادي از دوستان نيز چنين كرديم. حدوداً بعد از 20 دقيقه به رأس تپه هاي شني رسيديم. ديدن مناظر پشت تپه خيلي زيبا بود. باد با ماسه ها كاري كرده بود كه داوينچي با قلم مو و رنگ و بوم نمي توانست بكند و صحنه هاي بديع و زيبايي خلق شده بود.

 

باد با ماسه ها كاري كرده بود كه داوينچي با قلم مو و رنگ و بوم نمي توانست بكند

 

حدوداً يك ساعت آنجا بوديم و دوستان با دوربين فيلمبرداري و عكاسي مشغول ضبط صحنه ها بودند كه هيچكدام تا به امروز نديده بوديم.

 

با وسوسه‌های آقاي فرهمند كفشها و جورابها را درآورديم و پاچه هاي شلوار را بالا زديم

 

باز هم ابتكار آقاي فرهمند به دادمان رسيد كه ديديم دارد چهار دست و پا به جلو حركت مي كند

     

     

     
 

 
     

در مسير برگشت به پيشنهاد آقاي فرهمند به صورت قطار پشت هم نشستيم و به سمت پايين با خواندن شعر هذا قطارالسريع از اختراعات في البداهة آقاي فرهمند به سمت پايين سر خورديم، مثل سرسره بازي در برف و آقاي علم شاهي هم فيلمبرداري مي كرد. 

 

از اختراعات في البداهة آقاي فرهمند

 

حدود ساعت 12 بعد از خوردن نارنگي با ماشين به كاروانسرا برگشتيم و طبق معمول با خواندن نماز جماعت حدوداً ساعت 13 آنجا را به سمت درياچه نمك ترك كرديم. مسير خيلي خوب بود و در حقيقت ماشين در جاده اي كه در دل درياچه نمك كشيده شده بود حركت مي كرد، بعد از طي حدود 20 كيلومتر توقف كرديم. كاميوني در حال عبور بود از مسير پرسيديم گفت حدود30 كيلومتر ديگر به جايي مي رسيد كه نمكها را جمـــــع آوري مي كنند. بعد از گرفتن عكس، از ادامه مسير به علت برنامه هاي بعدي گذشتيم و به سمت شهر ابيانه حركت كرديم.

 
     

     

بعد از گذشت مسير دل انگيزي كه حدود 25 كيلومتر بود وارد شهر ابيانه شديم. واقعاً محل زيبايي است هر چند نخوردن ناهار، گرسنگي و سرماي زياد ــ دماسنج ماشين 3 درجه را نشان مي داد ــ كار را كمي سخت مي كرد. به هر حال حدود 5/1 ساعت در ابيانه بوديم و عكسهاي زيبايي گرفتيم. شهر در دل كوه بود و برفي كه چند روز قبل آمده بود به سرماي منطقه افزوده بود اما ديدن مردان و زنان كه به رسوم گذشته پايبند بودند با لهجه و لباسهاي محلي ما را به تحسيـــن وا مي­داشت.

 

حدود ساعت 18 شهر ابيانه را ترك كرديم و به سوي تهران روانه شديم.

 

     

     

     

 

     
 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org