ماهنامه شماره 69 - صفحه 5
 

 

» مهد عليا

 

ميراندا حبيبي

 

ملک جهان خانم مهد ملقب به مهد عليا، دختر محمدقاسم خان پسر سليمان خان اعتضادالدوله قاجار قوانلو و نوۀ دختري فتحعلي شاه به سال 1220 ق از بطن بيگم خاتون دختر فتحعلي شاه زاده شد. در سال 1234 ق با محمد ميرزا نوۀ فتحعلي شاه و فرزند عباس ميرزا وليعهد بنا به وصيت آقا محمد خان ازدواج کرد.1 ثمره اين ازدواج يک پسر و يک دختر بود. پسر بعدها ناصرالدين شاه شد و دختر ملک‌زاده خانم ملقب به عزت‌الدوله که به عقد اميرکبير درآمد و از او صاحب دو دختر شد.2 همدم‌الملوک خانم زن مسعود ميرزا ظل‌السلطان گرديد و تاج‌الملوک خانم زن مظفرالدين شاه شد.3

 

پس از مرگ فتحعلي شاه طبق اصل 7 قرارداد ترکمن چاي محمد شاه نوه فتحعلي شاه به سلطنت رسيد.4 اما از آنجايي که وي مردي بيمار، کم اراده و درويش مسلک بود، ملک جهان خانم که زني باهوش و جاه طلب بود با استفاده از گذشت و اغماض همسرش به مداخله در امور سياسي مي‌پرداخت.5 وي در اين ايام از همدستي زني زيرک از اهالي اورلئان به نام مادام حاجي عباس بهره‌مند بود.6 مهد عليا با وجود اينکه پسرش (ناصرالدين شاه) وليعهد رسمي مملکت بود، طرف مهر و محبت شاه قرار نداشت بلکه تا حدي منفور و مطرود وي بود، به همين علت دائماً در اين وحشت به سر مي‌برد که مبادا پسرش، به سلطنت نرسد و اين وحشت موقعي که محمد شاه در 6 شوال 1264 ق مرد به حداعلي رسيد.7 چون محمد شاه مرد مهدعليا دو چادر يکي به رنگ سياه و ديگري الوان روي هم سر کرده بود، وي گفت يکي براي عزاي شوهرم است و ديگري براي سلطنت پسرم ناصرالدين شاه.8

 

پس از درگذشت محمد شاه در قلعه محمديه (در شمال غربي باغ فردوس تجريش)، مهدعليا مادر ناصرالدين شاه تا رسيدن سلطان جديد از تبريز امور را در قبضه اقتدار خود گرفت. هر روز در تالار بزرگ قلعه، وزرا و مصادر امور به حضور مي‌آمدند و مادر شاه از پشت پرده زنبوري راجع به کارها با آنان گفت و گو مي‌کرد.9 وي به دستياري مادام حاجي عباس تا رسيدن ناصرالدين شاه از تبريز به پايتخت، با کفايت مخصوصي زمام امور را به دست گرفت و در اثر همين خودش خدمتي که مادام به مهدعليا در رساندن ناصرالدين شاه به سلطنت کرده بود، ناصرالدين شاه هم اندکي پس از ورود، مادام حاجي عباس را با ماهي هزار فرانک حقوق به سمت مترجم رسمي اندرون مفتخر کرد و يک باب منزل به وي داد.10

 

مهدعليا چندين مهر براي زدن به زير فرامين و احکام به نام خود کنده بود، و هر روز با اين مهرها به دوستان خود مواجب و تيول خالصه مي‌داد. پس از رسيدن وليعهد به تهران و جلوس بر تخت، ناصرالدين شاه فرمان صدارت عظماي اميرکبير را صادر کرد. اميرکبير که صدراعظمي مدبر و قاطع بود، دست مهدعليا را از مداخله در امور سياسي کوتاه نمود، معروف است که مهدعليا در ابتداي امر کوشش زيادي به کار برد تا اميرکبير را دلداده خود نمايد ولي امير زير بار نرفت و مهدعليا که چنين ديد راه ديگري در پيش گرفت و آن هم به ازدواج در آوردن دختر 13 ساله خود ملک‌زاده خانم با اميرکبير.11

 

مهدعليا همين که از روابط خود با اميرکبير مأيوس شد به سمت ميرزا آقاخان نوري رفت. مهدعليا با همدستي ميرزا آقا خان نوري و چند تن از رجال معزول عليه اميرکبير نزد شاه سعايت و توطئه چيني کردند که در نهايت منجر به عزل و سپس قتل وي گرديد و دقيقاً چهل روز پس از تبعيد اميرکبير به کاشان در شبي که جشن عروسي عليقلي ميرزا اعتضادالسلطنه با سلطان خانم بود، شاه پس از نوشيدن شراب مفصل مست لايعقل شد و سپس مهدعليا موقع را مغتنم شمرده فرمان کشتن ميرزا تقي خان را خطاب به حاج عليخان حاجب‌الدوله، از فرزندش گرفت.12

 

پس از قتل اميرکبير به سفارش و خواهش مهدعليا، ميرزا آقاخان نوري به صدارت رسيد. در اين دوره هم مهدعليا مانند گذشته در امور سياسي مداخله مي‌کرد و تا پايان عمر نفوذ و قدرتش در دستگاه دولت و دربار کم و بيش ادامه داشت تا اينکه در سال 1290 ق در حالي که ناصرالدين شاه در سفر فرنگ بود در سن 70 سالگي درگذشت.13

 

«هنگامي که مهدعليا به رحمت ايزدي پيوست، نعش آن مرحومه را در شبستان مسجد جامع سلطاني به طور امانت نهادند تا موکب همايوني مراجعت کند. ذات مقدس همايون که از اين قضيه به هيچ وجه آگاهي نداشتند، بعد از استماع خبر، بي نهايت متأثر گشتند و روز پنج شنبه دهم شعبان، وي با حالت عزا به محل امانت جنازه تشريف بردند. ناصرالدين شاه متجاوز از يک ساعت بر جنازه مادر گريست و سپس دستور داد که جنازه وي را با کمال عزت و جلال به حرم حضرت معصومه در قم حمل نموده و در مقبره محمد شاه قاجار دفن نمايند».14

 

مرگ مهدعليا به تاريخ 1290 ق نقطه عطفي در زندگي ناصرالدين شاه بود، چون شاه را از مخمصۀ رابطه بغرنج با مادري سلطه جو آزاد ساخت. هيچ زني در دوران قاجاريه مانند او در پي کسب قدرت نبود، او زني زبردست و سياس با استعداد سياسي، شخصيت بسيار قوي و غرور خانوادگي و بهتر از هر کسي معرف جريان نهفته مادرسالاري در ميان اشراف قاجار بود.15

____________________________________

 

1. بنفشه حجازي، تذکره اندروني شرح احوال و شعر شاعران زن در دوره قاجار تا پهلوي اول (تهران، انتشارت قصيده سرا)، ص 223.

2. عبدالحسين نوايي، شرح حال عباس ميرزا ملک آراء برادر ناصرالدين شاه شامل قسمت مهمي از وقايع سلطنتي اين پادشاه (تهران، شرکت سهامي چاپ، 1325 ش)، ص 152.

3. عبدالحسين نوايي، تلميح معاصر ايران: مجموعه مقالات (تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1368)، ج5، ص 25.

4. باقر عاقلي، خاندانهاي حکومتگر ايران، قاجار ـ پهلوي (تهران، انتشارات زورا، 1366)، ج1، ص 209.

5. بنفشه حجازي، تذکرة اندروني، ص 224.

6. اسماعيل نواب صفا، شرح حال فرهاد ميرزا معتمدالدوله (تهران، انتشارات زورا، 1366)، ج1، ص209.

7. اسماعيل نواب صفا، شرح حال فرهاد ميرزا معتمدالدوله، ص 201.

8. ناصر نجمي، طهران عصر ناصري (تهران، انتشارات عطار، 1367) ص 543.

9. دوستعلي خان معيرالممالک، رجال عصر ناصري (تهران، انتشارات نشر تاريخ ايران، 1361)، ص

10. اسماعيل نواب صفا، شرح حال فرهاد ميرزا معتمدالدوله، ج1، ص 210.

11. ناصر نجمي، طهران عصر ناصري، ص 543.

12. همان منبع، ص 544.

13. بنفشه حجازي، تذکرة اندروني، ص 224.

14. عبدالحسين نوايي، مهدعليا به روايت اسناد (تهران، انتشارات اساطير، 1383) صص 131 و 132.

15. عباس امانت، قبله عالم ناصرالدين شاه قاجار و پادشاهي ايران، ترجمه: حسن کامشاد (تهران، انتشارات کارنامه، مهرگان، 1383) ص 202.

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org