» مروري بر تاريخ مشروطه ايران، احمد کسروي
محمد معيني
از زمان انتشار تاريخ مشروطه کسروي (1313 ش) تا کنون ارزيابيهاي گوناگوني از آن شده، موافقان آن را اثري عظيم دانسته و بسيار ستودهاند! مخالفان ايرادهايي بر آن گرفتهاند.1 برخي از نويسندگان آن را يک اثر ممتاز ميدانند2، و بعضي مدعي هستند که «لااقل سه ربع کتاب سست و دور از حقيقت است».3 بعضي آن را به عنوان تاريخ مشروطۀ آذربايجان منبع کامل و معتبري دانسته، ولي به عنوان تاريخ مشروطه ساير بلاد ايران منبع کاملي نميدانند.4
به نظر بعضي از صاحب نظران تاريخ مشروطه کسروي از نظر تاريخ عمومي وقايع، تحقيق مضبوط سودمندي است. با اين همه، با توجه به اسناد و مدارکي که از آرشيوهاي عمومي و خصوصي در اين مدت به دست آمده الزاماً بايد در مفروضات تاريخي و چگونگي سلسله حوادث تجديدنظر نمود و مباحث تازهاي در معيارهاي تاريخ نگاري جديد افزود، و از آن مدارک جديد در اصلاح و تکميل تواريخ مشروطه استفاده نمود.5
دکتر عباس زرياب خويي درباره تاريخ نگاري مشروطه چنين ميگويد: يک تاريخ مشروطيت واقعاً بي طرف که از تمام گرايشها نوشته شده باشد، شايد وجود نداشته باشد؛ تاريخ کسروي سعي کرده ولي باز در دسترس او خيلي از منابع نبوده است؛ يکي هم اين است که به بعضي اشخاص نظر تندي دارد، مثلاً قهرمان واقعي او ستارخان و باقرخان و اينها هستند، اساس يک تاريخ را بر مبناي يک شخص قراردادن درست نيست؛ تاريخ کسروي شايد از خيلي جهات جامعتر باشد، منتها بايد گرايشهاي او را درنظر بگيريد، اساساً جنبش را به روحاني ميبيند، نه طبقه روشنفکر، فقط طبقه متوسط و توده مردم را عامل اساسي ميداند، اين از خيلي جهات خوب است، اما همه را تکيه بر اين دادن کار صحيحي نيست؛ اگر مثلاً فتواي ملاکاظم خراساني نبود به اين اندازه نميشد توده مردم را به حرکت درآورد، بايستي تمام جوانب را نگاه کرد، از طبقه فئودال هم کساني بودند که واقعاً خدمت کردند». کسروي به کلي منکر نقش انگليسيهاست، اساساً نقش آنها را قبول ندارد؛ واقعش اين است که آنها خيلي کمک کردند، آن هم از ترس سياست روس بود.6 جريان بست نشيني و حوادث و وقايع بعدي مشروطه تا حاکم شدن رضاخان، همه و همه با هدايت و حمايت انگليسيها صورت گرفت7، و اين بر ارباب تحقيق پوشيده نيست. گذشته از اينها بدبيني کسروي به همه کس و همه چيز و افراد و شخصيتهاي مهم مشهور است. در مورد وکلاي مجاس ميگويد: از رؤساي مجلس ... که از خاندان حکومتگر بودند جز نرم رويي و رويه کاري انتظار نميرفت، بسياري از نمايندگان در ادامه کار، کار و حرارت اوليه را از دست دادند، و عدّهاي به دربار راه داشتند، برخي ميترسيدند، تعدادي بازيچه دست بيگانگان بودند ... از چنين کسان شورش خواهي بر نميامدي ... آنان شايسته نمايندگي نميبودند.8 در مورد مجلس ميگويد: مجلس هم خود را فريب ميداد، و هم، آزاديخواهان را و از سرخشم مينويسد: چنين مجلسي و چنين نمايندگاني سزاشان همان بود که پس از چند ماهي ديدند و با رسوايي از هم پراکندند.9
کسروي ميرزا علي خان امين الدوله صدراعظم اصلاحگر دورۀ مظفري را متهم ميکند که چاره ساز توانا نبود،10 برسيد جمالالدين اسدآبادي ايراد ميگيرد که به کار بزرگي برخاسته بود، اما راه را نميدانست و به جاي بيدار ساختن مردم به اين دربار و آن دربار ميرفت.11
نکته ديگري که در ميان نوشتههاي کسروي کم و بيش به چشم ميخورد، تناقضگويي آشکار اوست.12 از جمله تناقضگويي او اين است که يک جا در ضمن سخنراني در سالگرد مشروطه ميگويد: يکي از رسواييهاي اين کشور اين است که بعد از چهل سال معني مشروطه دانسته نشد ... از هزار تن، يکي معني آن را نميداند، بهبهاني و طباطبايي و ديگران که پيشگام شده و بنياد مشروطه نهادند معني آن را نميدانستند ... حتي سيد صادق طباطبايي پسر طباطبايي که خود در جنبش مشروطه پا در ميان داشته و اکنون رئيس مجلس است ... هنوز معني مشروطه را نميداند ...13 همو در کتاب تاريخ مشروطه مينويسد: اينکه گفتهاند ... دو سيد و ديگران از معني مشروطه آگاه نميبودند ... سخني است از دلهاي پاک نتراويده ... از سي سال پيش سر جنباناني در ايران معني مشروطه را ميدانستند ... اگر اينان معني مشروطه را نميدانستند و آن را نميخواستند، پس به چه ميکوشيدند و آن ايستادگي در چه راه مينمودند و صد گزند و آسيب به چه اميد به خود هموار ميکردند.14
اگر چه برخي کسروي را مورخي توانا و محققي کنجکاو ميدانند و اعتقاد دارند که وي به اعتماد نفس زياد ميکوشد جريانهاي تاريخي را روشن کند15، ولي روحيه بيمارگونه و خصلت ضد ديني و گرايشهاي خاص و بدبيني او، وي را با عنوان «بيمار اقا» مشهور کرد16. اين عقايد خاص17 و بدبيني او مانع از آن بود که نقاط مثبت و مؤثر افراد و شخصيتهاي مهم تاريخ ايران را بازگو کند، بلکه هميشه ميکوشيد نقاط ضعف افراد مشهور را بگويد18 و در تخريب سنتهاي فرهنگي و بنيانهاي اعتقادات ديني بسيار کوشا بود. در يک جمله ميتوان گفت تخريب و خروش در صحنه عمل بيشتر از نفعش بود.19 اقدامات او تا جايي ادامه پيدا کرد20 که برنامه کتاب سوزي راه انداخت.21 و به قول خودش به کندن ريشه دين و شعر و ادبيات و هر آنچه که دشمن و سد راه مشروطه ميدانست سخت همت گماشت22 و جان خود را بر آن نهاد.23 بنابراين ميتوان گفت: اين چنين روحيه مانع از آن بود که وي سير جريان مشروطيت را به درستي دريابد و تحليل درستي از حماسه مشروطيت ارائه نمايد. چرا که او با همان بينش غلط و اسناد و مدارک جعلي24 موجود که در اختيارش بود، تحليلهاي خود را بنا نهاد و حکم قطعي صادر ميکرد و در بعضي موارد به علت نداشتن مدارک گاهي به حدس و گمان متوسل ميشد.25، و حال آنکه براي قضاوت صحيح، مدارک معتبر، دقت نظر و روحيهاي بيغرض لازم است.
بنابراين در استفاده از تاريخ مشروطه کسروي اين نکات را نبايد از نظر دور داشت. کسروي اسناد و مدارک معتبر به اندازه کافي در اختيار نداشت. در نگارش تاريخ مشروطه بيشتر به خاطرات افراد معمولي تکيه کرده خاطرات آنها را بيشتر مورد استناد قرار ميداد.
کسروي مرد دانشمندي بود، اگر اوقات خود را بيغرض و مرض فقط صرف تاريخنگاري ميکرد شايد آثار ارزنده مقام او را بسيار بالا ميبرد و نام نيکي از او باقي ميماند. ولي متأسفانه وي در همه مسائل عقيدتي و ديني، حتي اگر تخصص کافي هم نداشت دخالت ميکرد و نيز در کتاب تحقيقي از موضع بي طرفي خارج ميشد، گذشته از اين ادعاي پيامبري کرده و دم از دين جديد (پاک ديني) زد.26
کسروي علاوه بر تأسيس مکتب پاک ديني، حزبي به نام «حزب آزادگان» تأسيس کرد. کسروي در عين اينکه از طرز نويسندگي تاريخ معاصر اطلاعاتي وسيع داشت، مسلماً خالي از يک نوع ناراحتي روحي و بيماري رواني نبود ... حس شهرت طلبي و نوآوري و احساس لذت از مخالفت با افکار عمومي که يکي از خصايص روحي او بود آن را تشديد ميکرد، موضوع عدم اعتدال روحي او ضمن گفتار و حرکات و حالات مختلف او چنان نمودار بود که حتي عدهاي از طرفداران وي نتوانستند آن را انکار نمايند.27
_______________________________
1. به نظر جلال آل احمد اين اثر به تمام محصول ادبي و تاريخي و تحقيقي دوره بيست ساله رضاخاني ميارزد. عنايت آن را مردم پسند ترين گزارش موجود مشروطيت ميداند. و سهراب يزداني محبوب ترين نوشته تاريخي در تمام ادوار تاريخي ايران ميداند.
2. سهراب يزداني، کسروي و تاريخ مشروطۀ ايران، ص 163.
3. مقالات تقيزاده، خطابه دوم، ص 482.
4. ملک زاده تاريخ مشروطيت ايران، جلد 1، ص 19.
5. فريدون آدميت، ايدئولوژي مشروطيت، جلد2، ص 401.
6. گفت و گو با دکتر عباس زرياب خويي، نظريه تاريخ و تاريخ نگاري، ص 84 ـ 85.
7. رضاخان خودش بارها به اين حقيقت اشاره کرده که وي با کمک انگليسيها بر سر کار آمد تا خواستههاي آنان را جامه عمل بپوشاند. ر.ک.به: اظهارات يحيي دولت آبادي، حيات يحيي، جلد 3، ص 339 ـ ص 343. و نيز اظهارات دکتر مصدق در خصوص وابسته بودن رضاخان در مذاکرات مجلس شوراي ملي، کتاب سياست موازنه، جلد اول، ص 34. و نيز: گذشته چراغ راه آينده، ص 49.
8. تاريخ مشروطه کسروي، ص 569.
9. يزداني، تاريخ مشروطه، ص 62.
10. تاريخ مشروطه کسروي، ص 23.
11. همان، ص 8.
12. کسروي درباره دين و معني آن سخنان ضد و نقيضي دارد. ر.ک.به: احمد کسروي، پيرامون اسلام، بي نا تهران، 1322، ص 33.
کسروي درباره قرآن هم پريشانگوييها و سخنان ضد و نقيض دارد: گاه ميگويد: قرآن کتاب آسماني است. (پيمان سال پنجم، شماره (7)، ص 309 و گاه مينويسد: قرآن ساخته خود پيغمبر است. (احمد کسروي، دفترچه در پاسخ بدخواهان، بي نا، تهران، 1324، ص 28).
13. کسروي، مشروطه بهترين شکل حکومت، ص 7 ـ 9.
14. کسروي، تاريخ مشروطه ايران، ص 50.
15. همان، ص 37 به بعد.
16. ر.ک.به: ميرزا عبدالله مجتهدي، بحران آذربايجان، به کوشش رسول جعفريان، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر، ص 198.
17. در خصوص عقايد خاص کسروي و ادعاي پيامبري او ر.ک.به: خاطرات آيت الله ميرزا عبدالله مجتهدي، ص 193 ـ 202، و نيز علي ابراهيمي، پديده کسروي، مجموعه مقالات همايش ... نواب صفوي ... مرکز اسناد انقلاب اسلامي ص 84 ـ 85 و ص 102 ـ 103.
18. محمد صدر هاشمي، تاريخ جرايد و مجلات ايران، جلد 1و2، ص 202.
19. علي ابراهيمي، پديده کسروي، مجموعه مقالات همايش بزرگداشت پنجاهمين سالگرد شهادت نواب صفوي، به کوشش رحيم نيک بخت، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1384 ـ 1385، ج2، ص 95 ـ 114.
20. اقدامات جسورانه کسروي بر عليه دين و مذهب و سنتهاي فرهنگي تا جايي ادامه پيدا کرد که جشن کتاب سوزي راه انداخت، در اين مراسم کتاب سوزي، کتب دعا مفاتيح، و ديوان شعر، حافظ سعدي ... طعمه آتش ميگرديد. اين اقدامات، خشم مردم مسلمان و جهان اسلام را بر انگيخت، برخي از علما در مورد کسروي و نوشتههاي کفرآلود وي اظهار نظر کردند، به خصوص امام خميني (ره) در کتاب کشف الاسرار و نيز در اولين بيانيه سياسي خود صحبت کرده. او از علماي جهان اسلام خواسته که در مقابل چنين حرکات مغرضانۀ کفرآلود ساکت ننشينند. ر.ک.به: کشف الاسرار امام، ص 74 و نيز صحيفه نور (مجموعه 22 جلدي) جلد اول، ص 4 ـ 6.
21. جشن کتاب سوزي کسروي بدين ترتيب بود که شب معيني در سال، ياران و هم باوران او دور هم جمع ميشدند، هر کس کتابي از مولوي، حافظ، سنايي، عطار يا امام محمد غزالي، رازي، ابوالسعيد ابوالخير، سهروردي و مفاتيح الجنان و هر کتاب دعاي ديگر همراه ميآورد و آن را در آتش ميانداختند و اين را «جشن کتاب سوزان» ميگفتند. (مجله خوشه، شماره 512، مورخ 5 دي ماه 1344، ص 64).
کسروي خود درباره جشن کتاب سوزي ميگويد:
«چون ديديم سرچشمۀ گمراهيها و نادانيها کتاب است، اين است که داستان کتاب سوزان پيش آمده است. جشن کتاب سوزان در يکم دي ماه است و يک دسته سوزانيدن مفاتيحالجنان و جامعالدعوات و مانند اينها ...» جهت اطلاعات بيشتر رجوع کنيد به: احمد کسروي، دادگاه، تهران، انتشارات باهماد آزادگان، 1325، ص 13 ـ23.
22. کسروي، مشروطه بهترين شکل حکومت، ص 9.
23. کسروي به خاطر عناد با دين و توهين به مقدسات، توسط فدائيان اسلام در 20 اسفند 1324 شمسی کشته شد. ر.ک. به: نورالدين چهاردهي، داعيان پيامبري و خدايي، تهران، انتشارات فتحي، 1366، ص 23 ـ 24 .
24. در اوضاع آشفته بازار مشروطه، جعل اسناد و سندسازي، بازارش داغ بود و برخي از اسناد جعلي از جمله: تلگرافي منسوب به تقي زاده به دست کسروي افتاد و مورد تحليل تند وي قرار گرفت و اين مسئله مورد دلسوزي تقي زاده گرديد و ميان آنها شکراب شده و بحث و جدل بالا گرفت، تقي زاده مدعي بود که سند کسروي اختراعي است و اصلاً او چنين تلگرافي نفرستاده است، کسروي نير اصرار ميورزيد که تلگراف مربوط به تقي زاده است.
جهت روشن شدن موضوع جعل اسناد و دعواي کسروي و تقي زاده ر.ک.به: مقاله دکتر شيخ الاسلامي با عنوان «شيوه کاربرد اسناد در پژوهشهاي سياسي و تاريخي» مجله آينده، سال 11، ص 401 ـ 404.
25. قضاوتهاي کسروي در مورد برخي از شخصيتها و رجال مشروطه به خصوص در مورد مظفرالدين شاه و محمدعلي شاه با واقعيت و حقيقت ماجرا هماهنگ نيست.
26. کسروي پاکديني را جانشين اسلام ميداند و ميگويد: «پاکديني دنبالهاي از اسلام است و در گوهر و بنياد جدايي بين اسلام و پاکديني نميباشد». (احمد کسروي، پيرامون اسلام، بي نا، تهران 1322، ص 94.
27. جهت آگاهي بيشتر از کسروي و حالات روحي او به منابع زير رجوع کنيد: به: خاطرات آيت الله ميرزا عبدالله مجتهدي، مطالبي در خصوص کسروي، و نيز ر.ک. به: مقالۀ علي ابراهيمي، تحت عنوان: «پديده کسروي»، مجموعه مقالات همايش بزرگداشت نواب صفوي، به کوشش رحيم نيک بخت، تهران انقلاب اسلامي، ص 99 ـ 121.
|