» بيوه جيانگ
فرهاد رستمي
بيچاره بيوه جيانگ، همسر مائو توتسه تونگ رهبر فقيد چين کمونيست چقدر افتخار ميکرد به مائو. بيخود نيست که ميگن آتيش از آتيش گل ميکنه، زن از شووَر، اما حالا مرگ شوهرش کم بود تازه ميبايستي بازخواست هم ميشد. بيوه جيانگ که دستش را تا مرفق در عسل زده بود و تا آستين توي حلق نزديک به يک ميليارد مردم چين کرده بود حالا بايستي محاکمه هم ميشد! بيوه جيانگ به کدام گناه محاکمه ميشد؟ به جرم آنکه «انقلاب فرهنگي» تحت رهبري او صورت گرفته بود!
روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازيگر از اين بازيچهها بسيار دارد
اي کاش دست خانم جيانگ با ساطور قطع شده بود انقلاب فرهنگي نميکرد. دستي که نمک نداره همون بهتر که بشکنه. نسقچيهاي حکومت جديد همچين که ديدند مائو به ديار باقي شتافت ضعيفه جيانگ را به پاي ميز محاکمه کشاندند. اونم چي به جرم انقلاب فرهنگي! کي فکرشو ميکرد روزي بانو جيانگ، ملکه مائو رهبر محبوب چين را محاکمه کنند؟ آن هم به اتهام «از بين بردن بسياري از موزههاي فرهنگي، کتابها، بناهاي تاريخي و ديگر مواريث تاريخ چين». عملي که تا ديروز «انقلاب فرهنگي» محسوب ميشد حالا تغيير کاربري داده به «فتنه شوم و ضد فرهنگي». اينه که ميگن سياست پدر و مادر نداره، اينه که ميگن کلاتو سفت بچسب که باد نبره، اينه که ميگن آسه برو آسه بيا، اينه که ميگن شلتاق نکن پدر جان.
في الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاين کارخانه ايست که تغيير ميکنند
القصه خانم جيانگ که تحت فشار بود همه گناهان را به گردن شوهر مرحومش انداخت غافل از آنکه مائوي بيچاره که منکر روز جزا بود سر و کار خودش با نکير و منکر افتاده بود. ضعيفه نگذاشت کفن شوهر بدبختش خشک بشه همه جيک و پيکشو ريخت رو دايره. درسته که بر طبق قوانين چين هر اعترافي که تحت فشار باشد وجاهت قانوني ندارد ولي چه کشکي چه دوغي بعد از يک عمر زندگي مشترک درست بود پشت سر شوهر مرحومش صفحه بگذاره؟ پس «عشق» چي ميشه؟ اي روزگار، اي يالان دنيا يالان.
مجو درستي عهد از جهان سست نهاد
که اين عجوز عروس هزار داماد است
بيوه جيانگ که در دو قدمي طناب دار ايستاده بود اظهاراتي کرد که مو به تن مائو توتسه تونگ در قبر سيخ شد، اما در عوض از مرگ جست و حبس ابد گرفت. بيوه جيانگ در دادگاه به عنوان آخرين دفاعيات اظهار داشت: «من فقط سگ مائو بودم. اگر او دستور ميداد که کسي را گاز بگيرم آن کار را ميکردم».
به گمان من اگر خانم جيانگ در اعترافاتش صادق بود بايد بر «وفاداري» نسبت به همسرش پافشاري ميکرد نه آنکه براي خودشيريني هر چه ميدانست دوتا هم روش بگذارد و به نسقچيها راپرت دهد و همه گناهان را به گردن مائوي سراپا تقصير بيندازد.
|