ماهنامه شماره 63 - صفحه 2
 

 » جنبش ضدرژي در گفت و گو با حجت‌الاسلام رسول جعفريان

جنبش ضد امتياز رژي حرکتي بود که در آن نقش مذهب، مرجعيت و انتظار منجي به خوبي به نمايش  درآمد و همين امر موجب شد تا ماشينهاي تحريف با انواع توجيهات عجيب و غريب به حرکت درآيد تا در اصالت آن خدشه وارد سازد. گروهي – که عمدتاً درباريان قاجار را تشکيل مي‌دادند – در اصالت انتساب حکم به ميرزا شک کردند و عده‌اي آن نهضت را به تحريک روسها داشتند و بعضي ديگر نيز نقش اصلي را براي تجار قائل شدند و روحانيت را تابع آنها خواندند. درباره گستره تأثير و شبهاتي که پيرامون آن نهضت مطرح شده، گفتگويي را با حجت الاسلام والمسلمين رسول جعفريان از محققان نام آشناي تاريخ معاصر ايران انجام داده‌ايم که گزيده‌اي از آن را مي‌خوانيد.

آيا نهضت ضد رژي با حکم ميرزاي شيرازي شروع شد يا قبل از آن در بلاد مختلف، تحريم به شکل پراکنده وجود داشت؟

اگر توجه داشته باشيم که مسئله تحريم در مقطعي از تاريخ ايران که به تدريج سلطه اقتصادي بيگانگان با گرفتن امتيازات مختلف در حال گسترش است، به عنوان يک استراتژي مبارزاتي از سوي نيروهاي اسلامي مورد استفاده قرار مي‌گيرد، در خواهيم يافت که ماجرا پيش از حکم ميرزا و از درون ايران آغاز شد. ميرزا نقطه اوج اين حرکت و درست در جايي است که اين آتشفشان سر به فلک مي‌گذارد و خرمن دولت قاجاري را مي‌سوزاند. سالها بود که رهبران ديني داخل ايران از سياست تحريم عليه سلطه خارجي استفاده مي‌کردند. استفاده از اين سياست در ماجراي تحريم به نقطه اوج خود رسيد.

 

تکيه ميرزا در داخل ايران بر چه شخصيتهايي بود؟ به عبارت ديگر نقش شيخ فضل‌الله نوري و سيد جمال و ... در نهضت چيست؟

در ايران يک نظام مرجعيت محلي وجود داشت که متکي به مجتهداني بود که برخي از آنان چندان قابل بودند که اگر در نجف آن روزگار بودند شانس مرجعيت مطلق را هم داشتند. اين مجتهدان ستونهاي دين و مذهب و سياست ديني در شهرها شمرده مي‌شدند. اصفهان، تبريز، شيراز و در رأس همه، تهران هر کدام پايگاهي براي اين مرجعيت محلي بودند. اين نظام که تمامي روحانيون سرشناس را در خود داشت، مي‌توانست همه چيز را در اختيار مرجعيت عظماي شيعه قرار دهد. در واقع نظام سلسله مراتبي روحانيت با نفوذي که در ميان مردم داشت، تعدادي از مراجع محلي را در حد فاصل رأس اين هرم با مردم داشت که نقش بسيار مهمي در هدايت اين ماجرا و بعدها تحولات سياسي ديگر داشتند. يکي از ستونهاي اصلي نهضت در تهران شيخ فضل‌الله نوري بود که به دليل ارتباطي هم که با کاتب ميرزاي بزرگ و پدر همسر خود (ميرزا حسين نوري) داشت، در قضاياي تحريم در تهران نقش زيادي داشت. البته سيد جمال را بايد از اين دايره مستثنا کرد. نفوذ او روي اقشار عمومي نبود و تنها بعضي از نخبگان ممکن بود تأثيري از وي پذيرفته باشند.

 

عده‌اي اصالت حکم ميرزا را زير سؤال مي‌برند و مي‌گويند اين حکم به ميرزا منتسب شد و ايشان هم آن را پذيرفت. آيا شواهد تاريخي مؤيد اين نظر است يا خير؟

به طور معمول ترديدهايي که درباره حکم تحريم تنباکو ابراز شده، نشئت گرفته از شايعاتي است که همان زمان توسط درباريها انتشار يافت. آنان هم تلاش داشتند تا در اصالت اين حکم ترديد کنند، اما چنان و چندان موج فراگير شد که در اين کار توفيقي نيافتند. به نظر من يک پايه اين ترديدها آن است که اساساً اين افراد در صداقت جمع زيادي از رهبران ديني مردم ترديد مي‌کنند و آنان را متهم به جعل مي‌کنند. چنين چيزي با موازين عقلي و معيارهاي تاريخي قابل اثبات نيست. چطور انسان مي‌تواند تصور کند که چنين شخصيتهاي برجسته‌اي آن هم در شهرهاي مختلف، توافق کنند تا حکم مجهولي را انتشار دهند و در اين باره هم اظهار نظري نکنند. اين بدبيني، خاص افرادي است که بنياد همه اين امور را بر جعل و تزوير مي‌دانند. به علاوه ترديدکنندگان معمولاً از قشري هستند که مي‌کوشند هر نوع حرکت مثبتي را که روحانيت براي دفاع از منافع مردم داشته است، با طرح استدلالهاي سست، مورد ترديد قرار دهند. در واقع نيات اين افراد، ما را در اين باره که آنان يک مشي علمي را در اين قبيل نوشته‌ها تعقيب کرده باشند، به ترديد جدي مي‌اندازد.

 

به هر حال حکومت قاجار و به طور مشخص ناصرالدين شاه تمايل داشتند که بر يک کشور قوي و مستقل حکمراني کنند و علي‌الاصول با تضعيف استقلال کشور مخالف بودند. در اين صورت چطور به واگذاري امتيازهايي که در نهايت کيان سلطنت خود آنها را به خطر مي‌انداخت، تن مي‌دادند؟

ما نبايد ترديد کنيم که قاجارها به مقدار زيادي استقلال ايران را حفظ کردند و براي آن مايه گذاشتند. در اين دوره، دشمنان زيادي ايران را تهديد مي‌کردند. براي قاجارها که هرات را از دست داده بودند، همين سرشکستي کافي بود. اما مشکل آن بود که قاجارها نظام جديد سلطه را نمي‌شناختند. آنان تصورشان اين بود که همين سلطه سياسيشان براي حفظ استقلال ايران کفايت مي‌کند. از سوي ديگر، به دليل نداشتن نظام مالياتي و درآمدي درست براي اداره امور کشور، محتاج پول بودند، بگذريم که خوشگذرانيهاي آنان نيز مخارجي داشت. مجموع اين عوامل دست به دست هم داده و غفلتي را نسبت به گسترش سلطه اقتصادي، سياسي استعمار ايران ايجاد کرده بود. حرکت تنباکو ضربه‌اي سخت بر نظام قاجاري بود که مي‌بايست از آن درس لازم را مي‌گرفت.

 

آيا جنبش تنباکو بر نهضتهاي بعدي همچون مشروطه و انقلاب اسلامي نيز تأثير داشت؟ آيا مي‌توانيم انقلاب مشروطه را ادامه آن بدانيم؟

حلقه‌اي از انقلابهاي 120 ساله گذشته ايران، نمي‌تواند بدون ارتباط باشد، اما تفاوتهاي فراواني دارد. اين انقلابها بر اساس شرايط خاصي پديد مي‌آمد و روي يکديگر تأثير مي‌گذاشت، اما گاهي اهداف آنها از اساس متفاوت بود. براي مثال جنبش تنباکو يک جنبش صد در صد ضد خارجي است. جنبه ضد استبدادي آن چندان جدي نيست. درست است که در ظاهر مردم و علما رو در روي دولت قاجاري هستند، اما اگر شما کتاب تحريم تنباکو نوشته شيخ حسن کربلايي را بخوانيد، اساس نهضت براي مبارزه با فرنگي‌مآبي و غربزدگي است، در حالي که در مشروطه ماجرا به عکس است. هدف جنبش، مبارزه با استبداد است اما براي سامان دادن به آن، به خارجي پناه مي‌برد. البته به نظر من دليلش اين است که جنبش مشروطه چندان جنبه ضد استبدادي هم نداشت و بيشتر در پي تجدد و نوگرايي بود. به هر حال، هر کدام را قبول کنيم، با جنبش رژي متفاوت بود. با اين حال بايد گفت که تجربه مخالفت با قاجاريه در تنباکو، سرلوحه مبارزاتي شد که در مشروطه رخ داد، اما اين در حد يک تجربه صوري است و باطن قضايا با آن تفاوت دارد. اگر به همين شکل نسبت تحريم تنباکو را با انقلاب اسلامي ايران مقايسه کنيم بايد بگوييم انقلاب اسلامي شباهت زيادي به جنبش تنباکو دارد و کمتر به مشروطه مي‌ماند.

 

آيا گستره تأثير قيام تنباکو به خارج از ايران نيز سرايت کرد؟ به عنوان مثال آيا جنبش ضد انگليسي 1920 عراق متأثر از آن بود يا خير؟

مبارزات مراجع شيعه در نهضت تنباکو و مشروطه در عراق با اينکه مستقيماً مرتبط با ايران و مسائل ايران بود، اما حوزه علميه عراق را سياسي کرد. تا پيش از آن، حوزه نجف چندان سياسي نبود، اما حرکت تحريم به آب راکد 200 ساله تکاني داد و بعدها باعث شد که شماري از شاگردان ميرزاي شيرازي در مشروطه نقش ايفا کنند. اين مسير تا انقلاب 1920 عراق هم ادامه مي‌يابد. يک تجربه سياسي مستمري است که در حوزه سامرا و نجف پديد مي‌آيد. باور مي‌شود و ديگر از محدوده ايران فراتر رفته و در عراق نيز سخت تأثيرگذار است. اين تأثير در حفظ قدرت سياسي جامعه شيعه در عراق که قرنها تحت سلطه عثمانيها بود و همين طور مبارزه آنان با اشغالگران انگليسي بسيار تأثير گذاشت.            

 

حجت الاسلام رسول جعفريان

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org