» پا به پاي مردم تهران در انتخابات دورة شانزدهم مجلس شوري (3)
در بعضي از شعبه ها بين شماره تعرفههايي که صادر ميشود تعداد زيادي فاصله ميگذارند. يعني اگر براي شما تعرفه شماره 215 را صادر نمودند براي نفر بعدي شماره 400 را صادر ميکنند بدين وسيله راهي براي پر کردن فاصله تا بين 215 تا 400 در اختيار خودشان باشد که در موقع خلوت 185 رأي دستي در صندوق ريخته و از روي شناسنامههايي که در اختيار دارند دفتر انجمن را پر نمايند. روزنامه عطار که به جاي شاهد منتشر ميشود در اين زمينه مطلب جالب توجهي دارد. در ونک کليه آراء مأخوذه تا موقع تعطيل انجمن در ظهر پنجشنبه 1861 رأي اعلام شد بعد از ظهر هم از ساعت 2 شروع به اخذ رأي کردند و تا ساعت پنج و نيم بعدازظهر کليه آراء مأخوذه سه روز بالغ بر دو هزار و دويست و چهل و چند رأي بود. ساعت دو ونيم بعد ازظهر عدهاي از مسئولين شاه آباد را براي دادن رأي به ونک آورده بودند . مسلولين بيچاره با نظم کامل همراه دو نفر پزشکيار جلوي محوطه اخذ آراء ايستاده بودند و ظواهر امر اين طور نشان ميداد که يک شخص کوتاه قد عينکي نسبتاً چاق آراء آنها را ابتياع کرده بود. به قراري که مطلعين ميگفتند آسايشگاه شاه آباد در حدود هزار رأي دارد.
باختر هم که به جاي باختر امروز منتشر شد مينويسد: رئيس برزن 8 به دستو دولت آبادي نام خسرو هدايت و توفيق حمزه زاده را از ليست سپورها زده است . خسرو هدايت نيز در تمام حوزهها نام دولتآبادي و مسعودي را از ليست حذف نموده است. جواد مسعودي نيز دستور داده است درآراء نام خسرو هدايت را بزنند. در آرائي که شهرباني در آن مؤثر است نام هدايت و مسعودي زنده شده و مهندس رزمآرا اضافه گرديده است. در حوزه 23 مسجد عباسي رئيس انجمن (همايوني) خبرنگاران و ناظرين را خارج کرده توهين نموده و آقايان (شاطرعباس) و ثابت مقدم (عضو اسکي) نيز او را با صندلي مجروح کردهاند.
در شعبه 6 (مسجد سپهسالار) از ساعت 8 و ربع شروع به اخذ آراء رأي هنگامي که از اطاق انجمن خارج گرديد رو به عدهاي جوان کرده گفت فرزندان عزيز، من از مجاهدين صدر مشروطيتم به خدا قسم روح شهداي مشروطيت از اين آزادي متنفر و منزجر است.
در شعبه اکباتان صاحب تعرفه شماره 505 با شناسنامه بدون عکس از نوع شناسنامههاي برگي 23 سال پيش رأي داد و هيچ کس هم ايراد نگرفت.
ديشب يکي از هزاران مردمي که خيال مي کنند فرياد استغاثه ما ثمر دارد شناسنامه سرور خانم دختر محمدعلي و سلطنت اهل بابل را به من نشان داد که در يکي از حوزهها مهر انتخابات دوره 16 را خورده بود با تعجب پرسيدم: سرور چه طور رأي داده است با عصبانيت گفت اين قدر سر عمله يا سر رفتگر شعور نداشته است که رفتگر يا عمله بي سوادي که شناسنامه دخترش را اشتباهاً به جاي شناسنامه خودش تحويل داده است او را متذکر کند بعد اضافه کرد: اينکه چيزي نيست محمدرضا خونساري شناسنامه 504 فرزند کربلائي حسين و سکينه ساکن ده بالا که در تاريخ يازدهم ارديبهشت فوت نموده هم در انتخابات سنا و هم در انتخابات مجلس رأي داده است و اين مرد به قدري به رأي علاقه داشته که در سن 83 سالگي در حوزه ها (البته از آن دنيا) حاضر شده است.
به من رأي بدهيد
خدا به شما عوض خير ميدهد
شرح زير متن يک آگهي انتخاباتي است که به ديوارها الصاق شده است و کانديداي محترم بدينوسيله خواسته است خود را به (اهالي محترم) بشناساند: اهالي محترم تهران – شما را به خدا امسال بنده را وکيل کنيد. که بچه محل شما هستم. به حضرت عباس من به شما قول ميدهم که وسايل آسايش شما را مهيا سازم.
آي رفقا پس رفاقت چه روزي خوبست براي امروز که انتخابات نزديک است رفيقتان را وکيل کنيد منهم بمولا قسم جلوي همه شما در ميآيم. اگر امسال همت کنيد و مرا به مجلس بفرستيد خواهيد ديد يک نفر جوان مبرز و فعال براي شما چه ميکند. خيال ميکنيد هميشه وکيل بايد از طبقه بالا باشد به امام حسين و امام حسن اگر امسال مرا وکيل کنيد منهم لوطيانه حق شما را ان شاء الله نخواهم گذاشت از بين ببرند خدا به تمام شما ها عوض خير ميدهد!! کارگران ايران.
در مسجد حاج ابوالفتح فعاليت کانديدهاي دولتي علني تر از روز پيش بود مأمور انجمن نظارت انتخابات را از اطاق بيرون کرده بودند در صورتي که مأمورين دولتي که مخصوصاً براي بعضي ها فعاليت ميکردند اجازه داشتند همکاري بکنند.
در ظرف اين دو روز 1500 برگ کارگري به تاريخ همين هفته از طرف کارخانه گليسيرين صادر شده است تا در ريختن آراء تقلبي از آن استفاده به عمل آيد. 50 شناسنامه که در منزل آقاي دکتر عبده مشغول نوشتن و پرکردن آنها بوده اند همه داراي يک عکس ولي اسامي گوناگون بوده است.. در حوزه 47 که صندوقش چوبي بود و نه لاک داشت و نه مهر تازه ديروز عوض کردهاند ! بعد دست در جيبش برد و گفت يکي از کانديداها به رسم امانت اين 17 تعرفه را به من داده است ملاحظه بفرمائيد 17 جا يک نفر رأي داده است. روز شنبه هم روز آخر رأي گرفتن بود و معلوم است روز آخر هر چيز چه جنجالي برپا ميشود.
معامله پنج هزار شناسنامه
مسافر تازه واردي از اصفهان خبر ميدهد که اخيراً کشف مهمي در آنجا در زمينة خريد شناسنامههاي جعلي به عمل آمده است. قضيه از اين قرار بود که به دادسراي اصفهان اطلاع ميرسد که يکي از آقازادههاي ملاکين شناسنامة جعلي ميفروشد، آقاي يزدي پور داديار دادسرا به طور ناشناس به ايشان مراجعه نمود. يک معامله پنج هزار ورقه شناسنامهاي که پانصد عدد آن تحويل ميشود مينمايد و در ازاء آن چک در وجه حامل (البته بي محل) کشيده و با شناسنامهها از محل معامله خارج و سپس قضيه مورد تعقيب قانوني قرار ميگيرد. لطيفه در اين است که شناسنامهها از مدل جديد کتابچهاي است ولي همه در تاريخهاي بين 1307 و 1328 صادر گرديده که چنين مدلي اصلاً در تواريخ مذکور وجود نداشته است. (روزنامه طلوع)
شاهکار انتخابات
مخابره تلگراف جعلي به استاندار گيلان
به طوري که اطلاع يافتهايم قرار بود آقاي کاظم صفاري که در لاهيجان مورد علاقه مردم هست و آرائي دارد که به نمايندگي دورة شانزدهم انتخاب شود و آقاي غلامحسين ابتهاج از بندر پهلوي تعيين گردند در اين گيرودار يعني موقع اخذ رأي در بندر پهلوي تلگرافي مجهول به استاندار گيلان مخابره ميشود و دستور ميدهند که بايد جريان انتخابات تغيير کند. خدا ميداند بر اثر اين تلگراف بوده يا علل ديگر داشته که خلاصه ورق انتخابات بندر پهلوي برميگردد و موقعي که آراء را ميخوانند آقاي محمود محمودي انتخاب ميشوند و چون در موقع وصول تلگراف آقاي غلامحسين ابتهاج به وزارت کشور مراجعه ميکند معلوم ميشود که تلگراف جعلي بوده است و موقعي وزارت کشور ميفهمد که کار از کار گذشته بوده است و به طوريکه در روزنامهها خوانديد آقاي غلامحسين ابتهاج از لاهيجان به نمايندگي دورة شانزدهم انتخاب شدند. (روزنامه ستاره )
افکار عمومي را دزديدهاند
در شب دوشنبه يک جوان نيرومند به ملاقات متحصنين آمد و بسته شناسنامه روي ميز گذارد وقتي باز شد همه با نهايت تعجب ديدند عکس يک نفر در روي ده شناسنامه الصاق گرديده که مهر اداره آمار را هم نـــدارد و ميگفت من از منزل يکي از کانديداها برداشته و فرار کردم که ده هزار از اين شناسنامهها دارد يکي از روزنامهنگاران گفت: کار خوبي نکردي براي اين که افکار عمومي سرقت شده و به حُسن جريان انتخابات لطمه زده اي. (روزنامه داد)
اين وقت شب
با صندوق انتخابات چکار داريد؟
شب سه شنبه 26/7/38 مقارن ساعت يازده شب هنگامي که اتحاديه اصناف بازار تعطيل شده و عدهاي از آقايان اتحاديه (تقريباً 12 نفر) براي رفتن به منزلهاي خودشان از طرف سبزه ميدان و فرمانداري عبـــــــور مينمودهاند دفعتاً مشاهده ميکنند که چراغهاي اطاق فرمانداري که صندوق انتخابات در آن بوده در اين وقت که فرمانداري تعطيل است روشن است و باعث تعجب همگي را فراهم ميکند در اين موقع آقاي آزادگان «يکي از همين عده» به طور شوخي و مزاح به سايرين ميگويد « به نظرم اين وقت شب آمدهانــد رأيهاي قلابي بريزند و ضمناً با صداي بلند فرياد ميکند آهاي در اطاق کيست؟ به محض اينکه اين صدا بلند ميشود دفعتاً چراغ خاموش ميشود. آنهايي که در اطاق بودند زير ميز پنهان مي شوند اين امر بيشتر موجب شک اين اشخاص را فراهم مينمايد که حتماً در اطاق خبري بوده است که فوراً چراغ را خاموش و زير ميز پنهان شدهاند و بلافاصله ميخواهند وارد فرمانداري شوند و اشخاص را دستگير کنند ليکن قراول راه نمي دهد و بلافاصله مشاهده ميکنند که آقايان محمدرضا خرازي و حسن کلانتري و سيد مرتضي خادم رئيس صندوق فرامانداري از راهرو بيرون آمده و با خنده گفتهاند «ما يک کار خصوصي داشتيم که اينجا آمديم».( روزنامه ايران امروز)
صفحه 1
صفحه 2
_______________________
*. سال 1328، سوم آبان، شماره 12، سال دهم
|