» شورش هفدهم آذر ماه 1321 يا بلواي نان در تهران
نيلوفر کسري
سالهاي 1322 ـ 1320 ش يکي از پيچيده ترين مقاطع تاريخ معاصر ايران است. چرا که حکومت مقتدر و مستبد رضا شاه به يکباره فرو ريخت و کنشها و واکنشهاي گوناگوني را به دنبال آورد. تا قبل از آن رضا شاه در رأس قدرت قرار داشت و از ساده ترين و پيش پا افتاده ترين امور تا مهمترين تصميمات مملکتي در دست وي بود. و کليه وزراء، امراء، فرماندهان نظامي و نمايندگان مجلس توسط او تعيين ميشدند و مطيع و مجري امر او بودند. در چنين شرايطي متفقين در سوم شهريور 1320 به ايران تجاوز کردند و بدون هيچ مقدمه، اخطار يا اعلان قبلي خاک ايران را به اشغال در آوردند. حکومت ايران و قواي مسلح آن که کاملاً غافلگير شده بود ظرف مدت کوتاهي سقوط کرد و ارتش مدرن و به ظاهر مقتدر رضا شاهي در هم شکست.1
فروپاشي حکومت رضا شاه به طور ناگهاني صورت گرفت و هيچ قدرت يا نيروي داخلي نبود تا در صورت لزوم جاي او را بگيرد و همين امر يک خلأ قدرتي در ايران پديد آورد. مهمترين و عاقلانه ترين کار رضا شاه در اين زمان برکنار کردن منصور و انتصاب محمدعلي فروغي (ذکاء الملک) به صدارت بود. فروغي از رجال فرهنگي بود که در آن شرايط بقاي جامعه ايراني را ، در تداوم مجموعه قبلي ميدانست تا انسجام امور از بين نرود. او در مذاکرات خود با سفراي دول اشغالگر به صراحت از پيشنهاد آنها مبني بر تغيير رژيم از سلطنتي به جمهوري و رياست جمهوري فروغي به عنوان اولين رئيس جمهور ايران خودداري نمود2 و توانست طي چندين مذاکره بالاخره آنان را به انتصاب محمدرضا پهلوي به عنوان شاه ايران راضي کند، اما اين انتصاب باعث نشد که او در برخورد با مجلس سيزدهم که انتخاباتش در زمان رضا شاه صورت گرفته بود، مشکل نداشته باشد. فروغي تنها توانست علي سهيلي را به عنوان مناسب ترين فرد براي جانشيني خود اعلام کند و در مواجهه با مشکلات عديده کنار رود. اما علي سهيلي نيز چند ماه بيشتر دوام نياورد و در مواجهه با مشکل قحطي و کمبود نان کنار رفت.3
در نتيجه استعفاي سهيلي، احمد قوام در مرداد 1321 به صدارت رسيد. او يکي از سياستمداران بنام ايران و عصر پهلوي اول بود که با داشتن پشتوانه قوي امور وزارتي و حتي صدارتي، بهترين کانديدا به شمار ميآمد.
قوام که در دورۀ پهلوي پس از پادشاهي رضا شاه منفور شده بود، هجده سال مورد غضب رضا شاه قرار گرفت و مدتي در فرانسه و مدتي نيز در املاکش در لاهيجان به حالت تبعيد به سر برده بود. ويژگي ديگر قوام اين بود که به خانواده اشراف و اعيان و زمينداران بزرگ وابسته بود و ميتوانست نظر آنها را نيز به خود جلب کند. از سويي ديگر به دليل زندگي در مناطق شمالي ايران تا حدي با روسها مدارا کرده بود که مورد احترام و پذيرش آنها باشد.4
به هر حال قوام تمام خصوصيات لازم را براي احراز پست صدارت داشت. هم جسارت مقاومت و ايستادگي در برابر مجلس را داشت تا بتواند خواستههاي متفقين را برآورده کند و هم توان بي اعتنايي به شاه جوان که مانع دخالت او در قدرت شود. اما قوام نيز در اولين برخوردها با مشکل رو به رو شد. او که براي رفع مشکل خواربار و قحطي نان به ايجاد وزارت خواربار دست زد نتوانست مشکل نان را حل کند و با انتشار اسکناس بدون پشتوانه به درخواست متفقين جهت پرداخت حقوق کارگزاران بومي، نتوانست تأييد آنها را به دست آورد و از حمايت آنان در حل مشکلات مملکتي برخوردار شود.5 و در نهايت با قيام 17 آذر 1321 رو به رو شد.
بدين ترتيب از بامداد روز 17 آذر سال 1321 دانش آموزان و شاگردان مدارس تهران با اطلاع قبلي مدارس را تعطيل کرده و به طرف مجلس رهسپار شدند و با شعار «ما نان ميخواهيم» حرکت کردند و در جلوي در اصلي مجلس در ميدان بهارستان تجمع نمودند. ظرف مدت اندکي عده زيادي به اين جمعيت پيوستند و به مغازهها و ساختمانهاي مجلس هجوم آوردند و به غارت مغازهها و شکستن و تخريب اماکن عمومي پرداختند. شماري از مردم نيز عازم خانه قوام شدند و آنجا را غارت کردند. در ساعتهاي اوليه نيروي انتظامي براي متفرق کردن جمعيت تلاشي نکرد ولي با وخامت اوضاع در ساعتهاي پاياني روز وارد عمل شد و به تيراندازي هوايي دست زد. شورش سه روز به طول انجاميد و هر روز شديدتر ميشد. مردم با شعار «نان و پنير و پونه، قوام گشنمونه»، «قوام فراري شده، سوار گاري شده» در خيابانها حرکت ميکردند و در نهايت آنان به خانه نخست وزير حمله کردند و آنجا را غارت نمودند. به تدريج شهر از دست قواي نظامي خارج ميشد.
بالاخره قواي متفقين به دولت ايرن اولتيماتوم داد که در صورتي که نتوانند شورش را بخوابانند و نظم و آرامش را به تهران بازگردانند، تهران را اشغال خواهند کرد. شاه با نگراني سپهبد اميراحمدي را به سمت فرماندار نظامي تهران منصوب کرد و از او خواست تا فرداي آن روز امنيت را به هر قيمتي به تهران بازگرداند.6
به دستور سپهبد اميراحمدي و سرتيپ اعتماد مقدم رئيس شهرباني پس از چندي که مردم را به آرامش و نظم فرا خواندند، ماموران نظامي بدون ملاحظه بر روي مردم آتش گشودند و از هر طرف کشته و زخمي روي زمين افتاد. سپهبد اميراحمدي ظرف مدت 24 ساعت توانست شهر تهران را آرام کند و چون قبل از اين قيام مقالاتي عليه قوام در روزنامههاي مخالف چاپ شده بود، به دستور قوام السلطنه روزنامهها و مجلات توقيف شدند و از انتشار آنان جلوگيري شد و عده زيادي توسط فرماندهي نظامي پايتخت دستگير شدند.7
پس از بازجويي از افراد مزبور مشخص شد که اين ناآراميها تا حدي از قبل برنامه ريزي شده بود و از طرف شاه و دربار چکهايي به عباس مسعودي سردبير روزنامه اطلاعات و برادرش داده شده بود تا مقالاتي بر عليه قوام نوشته مردم را به قيام تشويق کنند. و عدهاي نيز اجير شده تا در تظاهرات کوچک دانش آموزان و دانشجويان داخل شده و به حمله به مغازهها و تخريب اماکن عمومي بپردازند، تا از اين طريق راه را براي سرنگون کردن نخست وزير هموار کنند.8
البته در جريان اين غائله شاه از قوام خواسته بود استعفا دهد، اما قوام نپذيرفت و گفته بود من اعاده نظم خواهم کرد و تا مجلس به من راي عدم اعتماد ندهد، استعفا نخواهيم کرد.9
بالاخره فعاليتهاي شاه و دربار و ديگر مخالفان اثر بخشيد و قوامالسلطنه بدون اينکه هيچ کار موثر و مفيدي انجام دهد در 24 بهمن 1321 ش ناچار به استعفا گرديد.
________________________________________
1. ريچارد استوارت، در آخرين روزهاي رضا شاه، (تهران، نشر نو، 1370).
2. باقر عاقلي، ذکاء الملک فروغي و شهريور 1320، ص 96، ( تهران، علمي، 1367).
3. همان، ص 161ـ 163.
4. زيبا کلام، تحولات سياسي و اجتماعي ايران، (1322 ـ 1320)، ص 109 ـ 112.
5. فخرالدين عظمين، بحران دموکراسي درايران، ص 96 ـ 97، (تهران، البرز، 1371) و باقر عاقلي: ميرزا احمد خان قوامالسلطنه.
6. باقر عاقلي، ميرزا احمد خان قوامالسلطنه، ص 294 ـ 295 و نخست وزيران ايران، ص 522ـ 523.
7. محمد سفري، قلم و سياست، ج1، (تهران، نامک، 1371)، ص 87 ـ 88.
8. فخرالدين عظيمي، بحران دموکراسي در ايران، ص 98.
9. باقر عاقلي، ميرزا احمد خان قوامالسلطنه، ص 303 ـ 304.
|