ماهنامه شماره 58 - صفحه 7
 

» نقش شهرباني در ايجاد رعب و وحشت و نظم گورستاني

 

اقبال حکيميون

 

خيلي زود و از همان آغازين سالهاي پس از کودتا و قدرتيابي رضا خان، بر مردم کشور از اقشار مختلف آشکار شد که نظميه (شهرباني) تشکيلاتي است که حيطه وظايف و عمل آن پيش از آنکه در راستاي ايجاد امنيت باشد بر برقراري نظم گورستاني و نقض صريح حقوق فردي، اجتماعي و سياسي جامعه ايراني استوار است. مردم کشور، که پس از سالها تلاش و مبارزه در واپسين روزهاي حيات مضفرالدين شاه نظمي نوين را که در عين حال بر آن بود حداقلي از حقوق فردي، اجتماعي و سياسي را براي آنان به ارمغان آورد، پي افکنده بودند و در راستاي تأمين اين هدف لطمات بسياري متحمل شده بودند، هنوز اميد داشتند در پرتو نظام جديد بر افقهاي روشن تري دست يابند. هر چند در همان عصر مشروطيت هم فتوري مکرر در حيات سياسي و اجتماعي کشور راه يافته و مشکلات بسياري فراروي مردم قرار گرفته بود. اما راه برون رفت از آن مشکلات، که بيشتر آنها از دخالت قدرتهاي بيگانه ناشي مي‌شد، راهي نبود که پس از کودتاي بدفرجام سوم اسفند 1299 پديدار شد و نظميه (شهرباني بعدي) چنان که خواسته حکومت بود تيشه به ريشه تمام آن دستاوردها و تلاشهايي زد که سالها براي کسب آن جانفشاني شده بود و مردم کشور، از اقشار و گروههاي مختلف رنجهاي بسياري متحمل شده بودند. دستگاه شهرباني، که تشکيلات آن پس از کودتا به سرعت رشدي کمّي يافت، هيچگاه به حقوق فردي، اجتماعي و سياسي ايرانيان توجهي نشان نداد و چنانکه دلخواه رضا خان ( رضا شاه بعدي) بود هدف خود را سرکوب شديد مردم و ايجاد رعب و وحشتي وصف ناپذير در اقصي نقاط کشور قرار داد و در اين مقصود البته به موفقيتهاي قابل توجهي نيز دست يافت، در همان حال، قدرت شهرباني در سراسر کشور رشدي سرطاني يافت، فساد در درون آن افزايش چشمگيري پيدا کرد و در آن ميان رؤساي شهرباني بيش از ديگران در اين فساد اقتصادي، اجتماعي و ... غوطه‌ور شدند.

 

دزدي، جنايت، قتل، آدم ربايي، رشوه، اختلاس، غصب اموال مردم کشور، تجاوز به نواميس عمومي و ... در ميان کارکنان شهرباني در سطوح مختلف سخت رايج شد؛ و مردم کشور در نتيجه اعمال غير اصولي و ضد انساني شهرباني از حقوق فردي و اجتماعي محروم شدند و در روندي تدريجي ولي مداوم تمام مخالفتها در نطفه خفه شد. منتقدين و دلسوزان جامعه که از بيم جان و مالشان، همواره در تيررس تجاوز کاريهاي شهرباني بودند، تا پايان دوران سلطنت «رضا شاه کبير» لب فرو بسته و يا به جرم «تشويش اذهان عمومي» و «خلل درنظم کشور» دستگير و تحت شديدترين مجازاتها قرار گرفتند و حتي به قتل رسيدند تا عبرتي براي ديگران باشد. بيم و هراس و دلهره هميشگي از تعقيب و مراقبتهاي تمام نشدني مأموران پرشمار ولي فاسد و کم سواد که بر شيوه‌هاي اساساً سنتي و عقب مانده تکيه داشتند، در ميان جامعه فراگير و همگاني شد، و در همان حال وجدان عمومي جامعه سخت ضربه ديد. روح بدبيني و بي اعتمادي در سراسر کشور سايه افکند و جامعه ايراني به سرعت از مسير پوياي اجتماعي و سياسي منحرف شد. در کنار آن فساد اخلاقي و ابتذال فرهنگي، اجتماعي از سوي دستگاه حاکميت تشويق مي‌شد.

 

روسپيگري، خريد و فروش و مصرف گسترده مواد مخدر، که بسياري از مأموران و افسران بلند پايه شهرباني نيز گرفتار آن بودند، سخت در جامعه شيوع داشت. بدين ترتيب، شهرباني در حيطه عمل چنان فضاحتي به بار آورد که نه تنها مخالفان سياسي رضا شاه بلکه حتي مهم‌ترين افراد، رجال و شخصيتهاي کشور نيز که درجه وفاداري بسياري به حکومت داشتند، نفرت شديدي از آن تشکيلات منفور پيدا کردند و اين هم که با عزل هر يک از رؤساي وقت شهرباني به دستور رضا شاه و تنبيه احتمالي آنها موجي از خوشحالي (البته پنهاني) در سطح جامعه پديدار مي‌شد، حاکي از اوج فساد و خفقان حاکم بر آن دستگاه بود که گمان مي‌رفت با برکناري و تنبيه روساي آن اندکي از آسيبهاي وارده بر بدنه جامعه التيام مي‌يابد. چنانکه وقتي محمد خان درگاهي اولين رئيس قهار و بي رحم شهرباني عزل و زنداني شد ملک الشعراي بهار در سال 1309 در وصف حال او چنين سرود:

 

اي محمد خان به دژباني فتادي، نوش جانت

آبروي تازه را از دست دادي، نوش جانت

 

در حضور پهلوي اردنگ خوردي، مزد شستت

هي کتک خوردي و هي بالا نهادي، نوش جانت

 

در سر راه خلايق از جهالت چاه کندي

عاقبت خود اندر آن چاه اوفتادي، نوش جانت

 

همچو عقرب بودي آبستن به زهر کين وليکن

خصم جانت گشت هر طفلي که زادي، نوش جانت

 

سالها در پشت ميز ظلم بنشستي و آخر

در بر ميز مجازات ايستادي، نوش جانت

 

مدّتي چشم و چراغ مملکت بودي و اينک

چون چراغ کور پيش تند بادي، نوش جانت

 

آنچه در شش سال کشتي، جمله خوردي

آنچه در يک عمر بردي، جمله دادي، نوش جانت

 

چون کنون پس مي‌دهي يکسر مکافات عمل را

آنچه بردي و آنچه خوردي و آنچه ...، نوش جانت

 

با «جهاد اکبر» مظلوم در عين رفاقت

بي وفايي کردي و زين کرده شادي، نوش جانت

 

قافيه گودال شو، زين بي وفاييها، به دوران

تا ابد سيلي خور آه جهادي، نوش جانت

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org