«جشن» دو هزار و پانصد ساله
|
باز ديو حيله گر بيداد کرد |
باز مکر تازه اي بنياد کرد |
باز هم اموال مردم را ربود |
باز در دامان اهريمن غنود |
باز بيت المال را بر باد داد |
باز گامي در ره غارت نهاد |
از خيانتهاي اين مرد پليد |
روي ضحاک ستمگر شد سپيد |
هر زمان جشني دگر بر پا کند |
خويش را نوعي دگر رسوا کند. |
پيش چشم خلق لخت و بينوا |
کرد جشني نامبارک را به پا |
جشن باليدن به پندار دروغ |
جشن جان دادن به زير بند و يوغ
|
جشن برگشتن به دوران سياه |
جشن خنديدن به اشک بيگناه |
جشن آه و ناله بيوه زنان |
جشن زندان کردن شير افکنان |
جشن يغما کردن اموال خلق |
جشن غافل ماندن از احوال خلق |
جشن جهل و ظلمت و گمراهيست |
جشن صدها سال شاهنشاهيست |
جشن استيلاي ترکست و عرب |
جشن جنگ و کينههاي بي سبب |
جشن شهوتراني پرويزهاست |
جشن آدمخواري چنگيزهاست |
جشن قتل نارواي برديا |
سالروز مکر و تزوير و ريا |
جشن بي رحمي ستم سفا کسيت |
جشن مکر و حيله و ناپاکيست |
جشن فقر و نکبت و بيماريست |
جشن ترس و وحشت و بيزاريست |
جشن ويرانکاري و کين توزيست |
جشن استبداد و کشور سوزيست |
جشن دوران پليد بردگيست |
جشن درد و ماتم و افسردگيست |
جشن بيداد و ستم بر خلقهاست |
جشن استعمار و نفرين و بلاست |
***
|
اي سر از راه خدا برتافته |
اي به ديدار جنون بشتافته |
اي غلام حلقه بر گوش فساد |
اي پليد آيين تر از ابن زياد |
اي شريک دزد و يار قافله |
اي سيه روتر ز شمر و حرمله |
آخر اي اهريمن شيطان سرشت |
تا به کي کردار ننگين کار زشت |
اي سراپا مايه خواري ما |
اي تو سد راه هشياري ما |
اي رئيس قاتلان آسيا |
بازگو آخر چه ميخواهي ز ما |
آخراي مردم فريب بي حيا |
تا به کي نيرنگ و تزوير و ريا |
اي ز مکاران همه مکار تر |
اي ز چنگيز مغول خونخوارتر |
اي به پيش خلق مشت واشده |
اي بر مردم همه رسوا شده |
اي بزرگ آدمکشان شرم تو کو |
از خدا و خلق آزرم تو کو |
مکر و نيرنگ و تبهکاري بسست |
حبس و بند و قتل و خونخواري بسست |
اي ستمگر دشمن مردم تويي |
آن که ما را کرده گيج و گم تويي |
***
|
عاقبت سر ميرسد دوران تو |
دور ظلم و جور بي پايان تو |
دور مکاري و خونخواري تو |
دور بيداد و ستمکاري تو |
نام شومت سالها ماند به جا |
در کنار نام طاعون و وبا |
در کنار نام عفريت فساد |
همچو نام خولي و ابن زياد |
در کنار نام چنگيز و يزيد |
در کنار نام دزدان پليد |
|
مهر 1350
|