ماهنامه شماره 33 - صفحه 2
 

 

 

» اسدالله علم، خواجه باشي شاه

 

جلال فرهمند

 farahmand@www.iichs.org

     

طبيعتا كسي كه داراي حكومت مقتدر مطلقه است، شأن خود را در جايگاهي مي بيند كه نبايد كمترين خدشه اي به آن وارد آيد؛ حال اين خدشه چه جسمي باشد و چه روحي. شاهان از جمله اين حاكمانند. از بدو پيدايش سلاطين در ايران همواره اين اضطراب و گمان بين حاكمان رايج بود كه ممكن است كسي يا كساني در صدد سوء قصد به آنان باشند. گماني كه گاهي به واقعيت تبديل مي شد. واقعيتي كه گاه به شكلي خشن و با خونريزي همراه بود و يا با حيله و نيرنگ مثل مسموم كردن با نوشيدنيها و غذاها و ....

 

به اين خاطر شاهان هميشه محتاط بودند. در مورد سوءقصدهاي خشن كه موجب آسيب بدني مي شد نگهباناني ورزيده به عنوان بادي گارد داشتند كه از آنان محافظت مي كردند و براي قتلها و ترورهاي بي صدا روشي ديگر داشتند. ناظران و پيشخدمتهاي مخصوص ناظر بر آشپزخانه بودند و حتي خود را فدايي شاه كرده از آن غذاها مي چشيدند كه اگر خطري شاه را تهديد كند اول آنها نابود شوند.

 

جالب ترين اطلاعات از اين نحوه حفاظت از ناصرالدين شاه به ما رسيده است. امور حفاظتي داخل كاخ ناصري بر عهده خواجه باشي بود كه هشت خواجه ديگر زير دست وي بودند. همه آنها عنوان آغا داشتند و كليدهاي اندرون و حمام و آشپزخانه و ساير مكانهاي حساس در دست خواجه باشي بود كه براي حفظ امور امنيتي از هيچ جلادتي فروگذار نبود.

 

مسائل حفاظتي كاملا رعايت مي شد. معمولا بر سر سفره غذاي ناصرالدين شاه، غذاي صد نفر سرو مي شد. دليل اين كار هم مشخص بود: "دليل امنيتي"، زيرا شاه مي توانست از هر يك از اين غذاها و ظروف مقداري غذا بردارد، مسموم كردن غذا يا افزودن چيزي در ظرفها، تقريبا عملي نيست و بعد هم بايد درنظر داشت كه صدها نفر ديگر نيز از بقاياي اين غذاها سدجوع مي كردند. ولي با همه اين ترفندها شاه تمهيد ديگري نيز انديشيده بود. شاه هر روز از طرف مادرش "مهدعليا" مجموعه اي سر به مهر دريافت مي كرد محتوي خوردنيها و نوشيدنيها كه خواجه اول آن را به همراه خود مي آورد. قبل از باز كردن مجموعه به دقت تمام مهر آن مورد آزمايش و تدقيق قرار مي گرفت و سپس شاه از آن استفاده مي كرد.

 

ولي گاه اتفاقهايي مي افتاد كه غذا را به كام شاه تلخ مي كرد: روزي براي او رب انار در ليواني بلورين آوردند. شاه قدري از آن در دهان برد و هنگامي كه انگشتان خود را مي ليسيد، شيشه شكسته اي به لثه هايش چسبيد. شاه كه به سوء قصدي مظنون شد بلافاصله به قتل شربتدارباشي فرمان داد. اما به سبب شفاعت اطرافيان، شربت دارباشي از مرگ نجات يافت ولي حسابي فلكش كردند.

 

با همه اين حساسيتهاي ناصرالدين شاه، بالاخره اجل وي با تير ميرزا رضا كرماني رسيد نه با زهر سايرين. با همه اين احوال خود ايل و تبار قاجاريه در سر به نيست كردن مخالفان با زهر تبحر خاصي داشتند. قهوه قجري شهره خاص و عام بود.

 

دوران پهلوي نيز مسائل امنيتي رعايت مي شد. ناظران اين كار مشخص بودند و جان شاه را از نظر سوء قصد از طريق غذا و نوشيدني تحت نظر داشتند.

 

در دوره محمدرضا پهلوي و خصوصا بيست سال آخر آن كه اسدالله علم به عنوان خواجه باشي ِ! دربار عمل مي كرد احتمال سوءقصد و ترور شاه با توجه به فعاليت ساواك و مسائل شديد امنيتي به اقل موارد كاهش يافته بود. هر چند كه خوردنيها و نوشيدنيها به صورت كامل بررسي مي شد، ولي گاه اهمال برخي خدمه موجب آن مي شد كه شاه و علم از ندانم كاري آنان به ستوه آيند. نمونه آن سندي است كه در اين شماره ماهنامه به معرفي آن مي پردازيم:

 

دربار شاهنشاهي 

خيلي خيلي محرمانه

 

همكار عزيزم جناب آقاي آتاباي معاون محترم دربار شاهنشاهي

امروز ميوه اي كه به اطاق همايوني برده بودند بد بود، هم پوسيده بود و هم بوي خاصي مي داد كه فوق العاده باعث ناراحتي خاطر همايوني شده بود. من كه از خجلت سرافكنده شدم. از همين امروز قدغن فرماييد تمام ميوه و تمام مشروب و تمام غذاي همايوني قبل از مصرف به وسيله شخص جناب عالي يا ذوالفقاري يا كامبيز رسيدگي و چشيده شود بعد ممهور شده براي مصرف تقديم گردد.

اسدالله علم

 

[42239]

 

 

 

  


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org