ماهنامه شماره 34 - صفحه 1
 

 

» آخرين شاه

 

جلال فرهمند

farahmand@www.iichs.org

 

اگر محمدعلي شاه را بدشانس ترين شاهان قاجار بدانيم، احمدشاه، حتما نفر دوم آنهاست. حكومت نه براي پدر خوش يمن بود نه براي پسر.

 

محمدعلي شاه كه با امضاي پدرش - مظفرالدين شاه - قدرت مطلقه از كف نهاده بود، دو سالي بيش دوام نياورد و سيل مشروطه وي را به خارج از كشور فرستاد. فرزند نوجوان بر تخت فرستاده شد كه به علت صغر سن چند سال سايه نايب السلطنه بر سر داشت تا اينكه به سال 1334 تاج بر سر گذاشت. هنوز مزه سلطنت نچشيده بود كه جنگ عالمگير شروع شد و ايران دور از مركز جنگ گرفتار حاشيه آن شد. حوادثي كه پررنگ تر از اصل بود.

 

كشمكش روس و انگليس از سويي و عثماني از سوي ديگر، خاك ويران ايران را دست به دست مي كرد و هر يك از اين دو خصم سهم خود مي طلبيد، گاه پيروزي با آن بود گاه با اين.

 

شاه نوجوان نيز در اين ميانه بلاتكليف بود. چه اينكه سياسيون داخلي نيز گرفتار جنگ بين خود بودند. هر گروه شاه را به سويي مي كشيد. شاه لطيف الطبع كه شايد از اين محاط بين شاهان قاجار سرآمد بود و عنان اختيار در دست نداشت. مسئله مهاجرت به كرمانشاه و قحطي و هرج و مرج چندسالي گريبانگير وي بود. پايان جنگ عالمگير نيز پاياني به مشكلات ايران نشد. چه طغيانهاي داخلي نيز مزيد بر علت خرابي كشور شده بود. نيروي ضعيف ارتش ايران هم تواناي مقابله نداشت.

 

در اين اثنا نيز توازن قواي اطراف ايران هم بر هم ريخت. روس، بلشويكي شده بود و درگير جنگ داخلي خود و انگليس كه رقيبي ديرين را سرنگون مي ديد، ايران را حياط خلوت خويش محسوب مي كرد و يك و تنها ميدان دار آن شد. صفحات شمالي ايران جبهه جنوبي ارتش سفيد روس شد كه با بلوشويكها مي جنگيدند و راه تداركاتي آنان ايران بود و تداركاتچي هم انگليس.

 

شاه كه خسته بود و از سويي قرارداد ننگين 1919 وثوق الدوله همه ايران را طعمه خالصه انگليس كرده بود براي خلاصي خود بار سفر بست و دولتي سفر فرنگ را تجربه كرد. در چند ماه بي حضور شاه در وطن كشمكش نيروهاي سياسي داخلي به نفع مخالفان وثوق الدوله مي چربيد از سويي نيز بلشويكها به مرزهاي قديم روسيه رسيده بودند و اين بار حتما صفحات شمالي ايران را هم تهديد كردند. شاه به ايران بازگشت، انگليس را نقشه ديگري در سر بود كه اين نقشه نمي توانست به دست احمدشاه اجرا شود. اين كار "گاو نر مي خواست و مرد كهن" اين دو فراهم شد. رضاخان قزاق بي نام و نشان ولي پرانگيزه و سيدضياء الدين پر شر و شور.

 

سيدضياء جاده صاف كن رضاخان ميرپنج شد و دو سال بعد كه رضاخان سردارسپه نفر دوم ايران شد، شاه نيز خير را در سفر مي ديد نه در حضر. سفري ديگر در پيش گرفت و سالي در ويشي فرانسه سپري كرد. احمدشاه گويي نمي خواست باور كند كه سمبه سردارسپه پر زور است. ارتش و اقتصاد كشور و بسياري از سياسيون طرفدار سردار سپه پرزور است. ارتش و اقتصاد كشور و بسياري از سياسيون  طرفدار سردارسپه شده بودند. پشت احمدشاه خالي شده بود الا به تعدادي محدود از سياسيون قديمي را قدرت لازم را نداشتند.

 

حتي برخي از شاهزادگان به احمدشاه بي احترامي كردند نمونه آن قطعه شعري است از ايرج ميرزاي معروف كه مي گويد:

فكر شاه فطني بايد كرد

شاه ما گنده و گول و خرف است

تخت و تاج و همه را ول كرده

در هتل هاي اروپ معتكف است

نشود منصرف از سير فرنگ

اين همان احمد لاينصرف است

 

سفر سوم، سفر آخر بود. در اين سفر سردارسپه با خوشرويي! شاه را تا مرز همراهي كرد و وي را به قضا و قدر سپرد. سالي بيش طول نكشيد كه ميتينگها برگزار شد. سردارسپه مجلسي آراست كه اكثريت آن دست نشانده اش بودند و قانوني گذراند مبني بر بي لياقتي قاجاريه و آن را به تصويب رساند و مجلس مؤسسان را چون نادرشاه افشار كه در مغان راست كرده بود در تكيه دولت تشكيل داد كه تاج از سر احمد برداشتند و سر رضا گذاشتند.

 

و احمد ميرزا نيز در كنج پاريس با چشماني مأيوس و متعجب اين شعبده تاريخ مي نگريست.

 

 

     

2399- 1ع

عكس يادگاري!

2375- 1ع

در راه سفر اول به فرنگ

2410- 1ع

استقبال در استامبول

     

2401- 1ع

رضايت خاطر ملوكانه!

2395- 1ع

احمد شاه در لندن

90- 6ع

ادامه سفر به لندن

     
     

4839- 1ع

مجلس ضيافت، لندن

 

1797- 1ع

بازگشت از سفر دوم فرنگ و استقبال گرم سردارسپه

2374- 1ع

عكسي كه در مطبوعات ايران بر ضدَ احمدشاه جنجال به پا كرد

     
     

2373- 1ع

احمدشاه در اروپا

 

2857-4 ع  

سردار سپه قدرت تمام گرفته بود

 

273- 6ع

آمادگي براي سفري ديگر؛ آخرين سفر

     
     

 

2414- 1ع

احمدشاه در تشييع جنازه محمدعلي ميرزا در سن رمو؛ ايتاليا

 

 

   


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org