» کوی رندی
باقر خان سردار ملي با همه تلاشهايي كه در راه مشروطه كرد و با همه همدليهايي كه با ستارخان سالار ملي داشت گاهي اوقات نااميد مي شد و سبب اين نااميدي برخي رفتارهايي بود كه بعضاً از دولتمردان و سياستمداران سر مي زد. يك بار كه خيلي رنجيده خاطر شده بود و قصد داشت خود را از غوغاي مشروطه كنار بكشد و گوشه خلوتي بگزيند تا عمر گرامي را به عافيت بگذارند جمعي از مردم پاپي اش شدند؛ كه آخر با اين همه نيكنامي و توفيق در ميدان مبارزه و نبرد حيف نيست خود را كنار بكشي؟
مي گويند باقر خان پس از تأملي طولاني و سكوتي دردناك در پاسخ آنان مي گويد: شما خودتان خوب مي دانيد كه رستم دستان با آن يد بيضا و با آن يال و كوپال و با آن "گرز گران" چه خدماتي به "علم و دانش" ]؟[ كرد! آخر سر، اين مردم حق ناشناس عكسش را در حمام ها مي كشند. حالا خدا مي داند كه اجر و پاداش مرا چطور خواهند داد و عكس مرا در كجا خواهند كشيد!