ماهنامه شماره 37 - صفحه 5
 

 

 

» منال

 

 فرهاد رستمي

 

روزي خبرنگار امريكايي از برژنف مي‌پرسد: به نظر شما سرمايه‌داري چيست؟ برژنف بدون آنكه تأملي كند مي‌گويد:" استثمار انسان از انسان". بعد خبر نگار مي‌پرسد خوب، كمونيسم چيست؟ برژنف پاسخ مي‌دهد :"درست برعكس". اين نكته را داشته باشيد تا بعد:

 

هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست

نه هر كه سر بتراشد قلندري داند

 

رضا شاه در آغاز به قدرت رسيدن (چون هنوز گرم بود و حساب كار دستش نيامده بود) "تمام خود را براي مملكت" مي‌خواست. اين مطلب عين عبارت خود اوست، اما بعد از قبضه كردن قدرت يكدفعه جهان‌بيني‌اش تغيير كرد و از گفته پشيمان شد:

 

دو صد گفته چون نيم كردار نيست

 

و عبارت قبلي خود را اصلاح كرد و "تمام مملكت را براي خود" مي‌خواست. هر چه مي‌گذشت رضا شاه بر اين نكته آگاه‌تر مي‌شد كه در نظام ارباب و رعيتي "قدرت" با "زمين" پيوند دارد و براي پايداري قدرت بايستي تا حد امكان به جمع آوري ملك بپردازد. چيزي نگذشته بود كه رضا شاه صاحب چهل و چهار هزار سند مالكيت شد. شايان توجه است بعضي از اين اسناد مانند سند مالكيت قريه روستاق كه يك سند محسوب مي‌شد، خود شامل چهل قريه بوده است.

 

كم كم رضا شاه تا آنجا پيش رفت كه حتي از "املاك خالصه" (املاكي كه متعلق به دولت بود) نگذشت و از آنجا که سيرموني نداشت و املاك ريز و درشت زير دندانش مزه كرده بود چشم به "املاك وقفي" دوخت.

 

فقيه مدرسه دي مست بود و فتوي داد

كه مي حرام ولي به ز مال اوقاف است

 

بر اين اساس دستور داد لايحه‌اي به مجلس دوره دوازدهم برده شود كه املاك وقف را هم بفروشند. بنابراين، لايحه آن را دولت به مجلس داد. در اين ميان عده‌اي از نمايندگان مجلس با خودشان (منظور اين است كه در دلشان بدون اينكه كسي بفهمد) مي‌گفتند اين قانون براي رضا شاه "ناميمون و مشئوم" خواهد بود.

 

با گسترش املاكي كه به تملك رضا شاه درآمده بود، سازماني تشكيل شد به نام "املاك اختصاصي" كه بر كارهاي املاك رسيدگي مي‌كرد. به تدريج وسعت "املاك اختصاصي" به اندازه كل "ايران" شد، يعني در تمام ايران زمين دندانگيري نبود كه چشم اعليحضرت را نگرفته باشد.

 

پس از تصاحب املاك، مانده بود راست و ريست كردن ظاهر قضايا. مثلاً در مجلس شوراي ملي بحثي در گرفته بود بر سر عنوان "بهره مالكانه" كه عنواني غير انساني بود و مي‌بايست تغيير يابد. مجلس به پيشنهاد عده‌اي آشنا به زبان و ادب فارسي (مثلاً شبيه فرهنگستان زبان كه يك زماني واژه "نظامي" را به "ارتش" تغيير داده بود و از آن پس شاعر بزرگ ايران، نظامي گنجوي را ارتش گنجوي مي‌ناميدند) كلمه "منال" (manal به معناي محلي كه از آن سود و حاصلي به دست آيد) را به جاي "بهره مالكانه" وضع كرد، كه در افواه طور ديگري جا افتاد. ملت چون پرداخت اين مبلغ را روا نمي‌دانست آن را منال (به معني پول بده و ناله مكن) تعبير مي‌كرد، چرا كه ناليدن و نناليدن توفيري نداشت.

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org