ماهنامه شماره 32 - صفحه 6
 

 

 » اقمشه فرنگ

 علي ابوالحسني (منذر)

  

مي دانيم كه خاندان قاجار، از مهمترين و جديترين رقباي سلسله زنديه بودند و بزرگ اين خاندان، محمدحسن خان قاجار (پدر آقامحمدخان قاجار) مدتها موي دماغ كريم خان بود تا آنكه در نيمه جمادي الثاني 1172ق به قتل رسيد. خواهر محمدحسن خان در حباله نكاح كريم خان زند قرار داشت و كريم خان، پس از قتل محمدحسن خان، فرزند ارشد وي آقامحمدخان قاجار را كه بعدها سلسله قاجار را بنيان نهاد به شيراز نزد خود برد و محترمانه -اما تحت الحفظ- مشير و مشاور خويش ساخت. حتي گفته اند كه به آقامحمدخان، «پيران ويسه» خطاب مي كرد. 1

 

داستان وزير، كه در زمان سلطنت كريم خان رخ داده و نشانگر تقرب آقامحمدخان در دستگاه كريم خان است، به خوبي نشان مي دهد كه نياكان ما درآن روزگار، با همه كم اطلاعي و دوري از اوضاع دنيا و سياست عمومي، از سياست استعماري خارجي در زير نقاب تجارت وحشت داشتند و در حد امكان به پيشگيري از آن برمي خاستند.

 

اصل داستان در كتاب رستم التواريخ آمده كه مؤلف آن، از معاصرين زنديه است و ما گزيده اي از آن را 2 تقديم خوانندگان نكته سنج مي نماييم.

 

توضيح آنكه: انگلستان، آن روزها بر بخشهايي از هند سلطه يافته و با زور و تزوير بر آن بود كه ساير قسمتهاي آن كشور وسيع را نيز به قلمرو حاكميت سياسي خويش ملحق سازد. اين حركت استعماري كه در نقاب تجارت انجام مي شد از چشم رجال تيزبين ايران آن روز مخفي نبود و همين امر سبب مي شد كه در روابط خويش با آن دولت طماع و سلطه جو، در حد امكان، محتاط و پخته عمل كنند. مؤلف رستم التواريخ مي نويسد:

 

از جانب انگليس، ايلچي [=سفير] به دربار وكيل الدوله كاروان زند آمد. وكيل الدوله مدتي وي را طلب ننموده التفاتي به وي نفرمود: وزرا به خدمتش عرض نمودند كه ايلچي از جانب پادشاه فرنگ به خدمت تو آمده، چرا او را به حضور خود طلب نمي نمايي؟ فرمود كه اگر با پادشاه ايران مهمي دارد كه ما وكيل ايران مي باشيم، پادشاه ايران در قريه آباده نشسته، برود به خدمت وي و كار خود را انجام دهد3 و اگر با ما كاري دارد ما با وي كاري نداريم! بعد به وزراي خود فرمود كه آنچه شما از ايشان احساس نموديد، مطلب ايشان چيست؟ عرض نمودند كه مطلب ايشان، آن است كه با پادشاه ايران بناي دوستي گذارند و از نفايس فرنگ، ارمغانها به خدمتش آرند و باليوس (نماينده تجارتي) ايشان در آن جاي گيرد و بناي معامله گذارند و امتعه و اقمشه فرنگ را به ايران آورند و مهم سازي اهل ايران شود و امور رواج يابد.

 

از شنيدن اين سخنان، بسيار خنديد و گفت: دانستم مطلب ايشان آن است كه به ريشخند نمودن، پادشاهي ايران را به دست آرند، چنانكه به خدعه و تزوير، ممالك هند را به چنگ آورده اند- و به دو زانو نشست و دست بر قبضه شمشير خود گرفت و گفت:

 

ما ريشخند فرنگي را به ريش خود نمي پذيريم و اهل ايران را احتياج به امتعه و اقمشه فرنگ نيست. پنبه و كرك و پشم و ابريشم و كتان در ايران زياده از حد است. اهل ايران هر چه مي خواهند خود ببافند و بپوشند و اگر چنانچه شكر لاهوري نباشد، شكر مازندراني و عسل و شيره انگور و شيره خرما اهل ايران را كافي است.

 

_____________________________________

 

1. پيران ويسه، وزير خردمند و دلسوز افراسياب است كه با قتل مظلومانه سياوش مخالف بود و جان فرزند وي، كيخسرو، را نيز همو از تيغ دژخيمان افراسياب نجات داد. داستان او در شاهنامه مكرر آمده است، ر. ك، شاهنامه مسكو، 8/156-187، و ساير مجلدات.

2. به نقل از كتاب كريم خان زند، نوشته عبدالحسين نوايي، صص 194-198.

3. مقصود، شاهزاده صفوي است كه كريم خان، عنوان نيابت او را داشت.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org