ماهنامه شماره 30 - صفحه 6
 

»  گفت و شنفت (جشن هنر شیراز)

 

گفت وگو: فرهاد رستمي

 

در اين شماره، گروه تاريخ شفاهي بهارستان مصاحبه‏اي ترتيب داده با جناب استاد. ايشان كه خود از نزديك شاهد برگزاري يازده دوره جشن هنر شيراز بوده‏اند مشحون از خاطراتي هستند كه براي زواياي نامكشوف تاريخ معاصر ايران بسي سودمند است. ازجمله آثار هنري كه ايشان شخصاً به چشم خويشتن ملاحظه فرموده‏اند عبارت است از : فيلم سينمايي هزار و يك شب، تئاتر خوك، بچه، آتش و اركستر سمفونيك اشتكهاوزن. مصاحبت استاد را مغتنم مي‏شماريم:

 

ــ استاد از اينكه اجازه فرموديد از محضر حضرتعالي كسب فيض كنيم كمال تشكر را داريم. لطفاً خاطرات خود را از جشن هنر شيراز بيان بفرماييد.

 

ــ تا آنجايي كه يادم مي‏آيد جشن هنر شيراز از سال 46 تا 56 يازده دوره اجرا شد. در هر سال گروهي از هنرمندان ايراني و خارجي حضور به هم مي‏رساندند. به قول ما شيرازيها « بيله بيله» و به قول شما تهرونيها «دسته دسته» به اجراي برنامه مي‏پرداختند. گروههاي هنري در رشته‏هاي مختلف فعاليت داشتند. از تئاتر گرفته تا موسيقي و....

 

ــ لطفاً بفرماييد گروههاي خارجي از چه كشورهايي آمده بودند؟

 

ــ از همه كشورها. از كشورهاي همسايه گرفته تا ينگه دنيا:

خونه‏ي من غرب عالم، ينگه عالم

خونه‏ي تو، پشت در شيخ، ناف شيراز

 

ــ استاد در مورد كيفيت برنامه‏ها بفرماييد.

 

ــ اجراي موسيقي و تئاتر ايران عمدتاً خوب بود، بجز مواردي كه هنر ايراني از اصل خود دور مي‏شد. مثلاً در جايي سعي مي‏كردند دينگل و دينگوي ايراني را با جيمبل جيمبوي فرنگي تلفيق كنند كه خوب از آب درنيامد يا بعضي از اجراهاي تئاتر خارجي نه تنها هيچ سنخيتي با فرهنگ ايراني و هنر بومي نداشت بلكه به دلايلي خشم مردم را برانگيخت.

 

ــ ممكن است واضح‏تر بفرماييد؟

 

ــ ممكن كه نيست ولي تا جايي كه عفت كلام اجازه دهد كمي توضيح مي‏دهيم. درست دقت بفرماييد؛ در طول تاريخ در فرهنگ تاريخي ما و در تاريخ فرهنگي ما به خصوص در نقاشي، تئاتر و شعر هيچ رد پايي از عرياني نمي‏بينيد.

 

ــ البته بجز بابا طاهر عريان!

 

ــ ببينيد؛ مي‏گويند آخر شاعري اول گدايي است. عرياني داريم تا عرياني. عرياني او براي تظاهر به فسق و فجور نبوده بلكه از نهايت فقر و مسكنت بوده كه البته لطفي ندارد. به هر حال بعضي از اجراهاي تئاتر خارجي هيچ سنخيتي با فرهنگ بومي ما نداشت. خواجه مي‏فرمايد:

 

عيب من جمله بگفتي هنرم نيز بگو

نفي حكمت مكن از بهر دل عامي چند

 

اما از آنجا كه شما يك كاره از تهرون بلند شديد اومديد شيراز چينه‏دون ِ مارو بتكونيد كه ما هم پنبه جشن هنر را بزنيم؛ اشكال ندارد، مي‏زنيم:

 

هم بانمكي، هم شيريني، نَم چيچي هسّي

ها، ... قوتكي كه تهرونيا ميگن قائوتي

گفتم كه دل مارو ايطو و اوطو و نلرزون

يي هوتو تكوونديش مث يي شاخه توتي

 

يك گروه موسيقي آلماني بود به نام اشتكهاوزن. يادم مي‏آيد شب اجراي نمايش طياره فرح دير كرد. ساعت يازده برنامه شروع شد. ساعت سه نصف شب تموم شد.

 

ــ شما هم در سالن تشريف داشتيد؟

 

بله. اما روز بد نبيني. صد رحمت به بازار مسگرا. آنقدر تو گوشم دينگ دينگ کرده بودند که ونگ ونگ مي‏زد. ساعت سه نصف شب سلانه سلانه اومديم خونه. بعدها عيال کلي سرزنشم مي‏کرد که آدم «بيدگوني» را ول مي‏کنه مي‏ره « اشتکهاوزن» گوش مي‏ده.

 

ــ استاد لطفاً يه قدري در مورد بيدگوني بفرماييد.

 

ــ بيدگوني بر وزن قيرگوني از رديفهاي آواز محلي شيرازي است. خلاصه بهتون بگم مردم فکر مي‏کردند اينا نصف شبي اَبدال بُلينا شدن.

 

ــ ابدال بلينا؟

 

ــ بله به قول شما ديونه شدن:

باز مي‏بينمت ابدال بلينا شده‏اي

سخت آويخته و شلم شلينا شده‏اي

 

ــ استاد شايع شده که شما هم در جشن هنر شيراز فعال بوده‏ايد. لطفاً توضيح بفرماييد.

 

ــ شما ابتدا که آمديد قرار بود فقط مصاحبه کنيد. اما کم‏کم لحن صحبت دارد بوي بازجويي مي‏دهد. توضيحاً عرض مي‏کنيم بسياري از کساني که در جشن هنر شيراز شرکت داشتند هنرمندان بزرگي بوده و هستند. به هر صورت ما حضور خودمان را انکار مي‏نماييم:

 

گفت با من يکي از اهل تميز

که تو خود خوردي از آن خربزه نيز

گفتمش چون شکم خربوزه

شکمم کارد بخورد، اگ ايغذه

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org