ماهنامه شماره 27 - صفحه 2
 

 

» خاطرات ابوالحسن عميدي نوري

 

56/7/19 – بعدازظهر ديروز مقارن با سال مرحوم ارسلان خلعتبري بود كه به مزارش در مقبره ظهيرالدوله رفتيم. از ساعت شش تا هشت نيز جلسه ادبي هفتگي منزلم بود كه نكاتي يادداشت ميشود :

 

1-  مسعودي فرزند مرحوم جهانشاه مسعودي تنكابني كه از وكلاي جوان دادگستري تهران است به من در همان محل ميگفت : عجب بساطي شده است در اين دادگستري فعلي ما كه نميتوان اطميناني به چيزي داشت. من و عدهاي از وكلا چند سال در دادگاههاي بخش و شهرستان دنبال دعاوي مربوط به تخليه ملك از مستأجر زحمت كشيديم و براساس قانون حاكم در زمان خود، آرائي به دست آورديم كه بعضي از آنها قطعي شده و منجر به صدور ورقه اجرائيه نيز گرديده است. آن وقت حالا جلوي حتي اجرائيهها را هم گرفتهاند. به عنوان قانون ديگري اخيراَ تصويب شده كه دو ماه قبل به موقع اجرا گذارده شده است و در آن مقررات ديگري براي تخليه در اثر عدم پرداخت اجاره بها ذكر شده است. هيچ جاي دنيا قوانين عطف به ماسبق نميگردد و آن هم قوانين موجد حق؛ و حال چطور شده است كه چنين كاري شده است. من گفتم : شنيدم هيئت عمومي ديوان عالي كشور رأي داده است به عطف به ماسبق شدن اين قانون در مورد رسيدگي به افزايش ميزان اجاره بها كه امر ارجاع به كارشناس را ملغي نموده، خودِ دادگاه طبق صورت ارسالي بانك مركزي در تعيين درصد افزايش زندگي راي ميدهد. مسعودي گفت : خير اين فشار وزير دادگستري به ديوان كشورها بود كه چنين رأيي بدهند. آنها هم به اكثريت رأي دادند و نسبت به كليه مقررات قانون جديد مالك و مستأجر رأي دادهاند. نكته جالب اين است كه چند رأي از اين آراء هم متعلق به بعضي از قضات دادگستري است كه علاقه به تخليه دارند، آن وقت اين طوري جلوي آنها گرفته شد. مسعودي بعد گفت : بر عليه كيانپور، وزير دادگستري اعلاميههاي متعدد داده شده است. از جمله يك مسعودي ديگري است اهل اصفهان كه با عبارات تندي سوابق فساد او و اينكه الان چند پرونده در ديوان كيفر هم دارد عليه او منتشر نموده است. درباره اعلاميهاي از قضات كه با قريب پنجاه امضا تهيه شده است وقتي به نظر شاه رسيد از آنجايي كه شاه اصولاَ از قضات و استقلال آنها خوشش نميآيد دستور داد به سوابق امضاكنندگان آن اعلاميه رسيدگي شود تا اگر بدسابقه بودند تعقيب گردند. وقتي رسيدگي شد و معلوم گرديد قضات خوب دادگسترياند دستور داد به مطالب آنها رسيدگي شود. فعلاَ وضع كيانپور اين طوري كه ميگويند نزد شاه خوب نيست.

 

2- رفقاي جلسه ادبي هفتگي منزل ما بدواَ به گفت وگوهاي خارج از ادبيات ميپرداختند.

 

الف ـ شريفيان ميگفت : خانم من و دخترم با خانم شهرستاني، شهردار فعلي تهران دوست است آنها بر روي رابطهاي كه با خانواده شهرستاني دارند گفتند كه شهرستاني وقتي شهردار تهران شد سابقه كاملي درباره جريانات خراب كردن خانههاي مردم خارج از محدوده جنوب تهران نداشت بلكه عوامل نيك پي كه در همه جاي شهرداري تهران از اصفهانيها هستند و رخنه دارند فشار به مردم را در آن حدود زياد نموده دستورِ خرابي دادند كه آن جنجال به ميان آمد و حالا به نفع شهرستاني تمام شد، زيرا ساختمانهاي آنها به امر شاه آزاد شد. اما بازي پشت پرده اين كار اين بود كه شهرستاني به عرض شاه رسانيد كه اين كار بر اثر تحريكات نيك پي و عوامل او بود. شاه دستور رسيدگي به سازمان بازرسي شاهنشاهي داد. آنها هم پس از رسيدگي كامل در اين باره اين نظريه را تأييد نمودند.

 

ب ـ طائي گفت : داستان شورش مردم خارج از محدوده را يكي از اقوام من كه در شهرداري شهرري كارمند است و به چشم خود ديده بود چنين نقل كرد كه طبق دستور شهرداري تهران به شهردار منطقه مزبور در شهرري و تقويتي كه از يكي از دو شهرداري منطقههاي ديگر شده بود و ما كارمندان شهرداري نيز از دور ميبايستي نظارت در اجراي امر داشته باشيم اقدامات تخريبي با اعزام بولدزر براي خراب كردن شروع گرديد. مردم ايستادند و دادوبيداد ميكردند كه چرا ساختمانهاي تمام ساخته و نيمه ساخته ما را خراب ميكنيد. بولدزرچي اعتنايي به اين حرفها نداشت. مردم اجتماع كرده بودند پاي اولين ديوار كه بولدزرچي ميخواست خراب كند يكي از زنها بچه دوساله خود را جلو بولدزر پرت نمود بلكه بولدزرچي كنار رود ولي او اعتنايي ننموده نزديك بود به بچه برسد كه خون پدرش جوش آمد فوراَ از بولدزر بالا رفته با كاردي كه داشت سر بولدزرچي را فوراَ بريد. اين كار با شعارهايي كه مردم عليه دستگاه ميدادند خون همه را به جوش آورده ريختند بر سر سپورها و رانندهها با سنگ و آجر و كارد و چاقو. جنگ شديد ادامه يافت و ما شهرداريچيها فرار كرديم و به شهرداري رفتيم جريان را به آنها گفتيم. شهردار و اعضاي حاضر در آنجا هم فرار كردند. مردم كه مسلط بر اوضاع شدند به شهرداري ريخته آنجا را هم آتش زدند و غارت كردند اين بود جريان امر.

پ ـ اصغر بكائي گفت : بله حق را بايد گرفت. آن زن در واقع يك ژاندارك شده بود. مردم به جانشان رسيده بود كه توانستند از جان خود و فرزند خود صرف نظر كرده با قدرت دولت درافتند عاقبت هم كه ديديم پيروز شدند.

 

56/7/20 – عصر ديروز به منزل احمد سعيدي رفته بودم. جمعي دور هم بودند :

1-  آقامحمد سنگلجي غايب بود، زيرا براي عمل چشم خود به نحوي كه سعيدي گفت به بيمارستان انتقال يافته بود، به همين جهت مجلس ساكت بود. من براي اينكه مجلس را از سكوت درآورم ديدم فرهادپور (مديركل سابق مالياتها) گوشهاي نشسته است ساكت و آرام. و از قرار معلوم پسرخاله خانم آقاي سعيدي است از او پرسيدم : عقيده شما درباره اين صحبتهايي كه اين روزها درباره قانون جديد ماليات مستقيم دارند صحبت ميكنند چيست؟

 

الف ـ فرهادپور گفت : اينها دروغ ميگويند، زيرا نميخواهند از مؤديان حقيقي، ماليات واقعي بگيرند. اين انصاري هم دروغ ميگويد. من موقعي كه اين دكتر جمشيد آموزگار كه فعلاَ نخستوزير شده است وزير دارايي بود، مديركل مالياتهاي مستقيم بودم هم مطالعه صحيح دارم كه مالياتبده واقعي كه بايد از او ماليات گرفت و چرخ اين كشور را  گردانيد چه كسانياند؟ چطور از آنها ماليات وصول نميشود؟ آن وقت يقه آدمهاي بيچارهاي را براي اخذ مالياتهاي كوچك به ارقام غيرقابل توجه ميگيرند؟ من آن روز حساب نمودم كه در تهران نام سيصد و هفتاد هزار نفر را مؤدي مالياتي گذاردهاند. من اعتقاد دارم كه سيصد هزار نفر اينها را بايد طوري قانون مالياتي تنظيم گردد كه معاف از ماليات باشند. پنجاه هزار نفرشان يك مقداري ماليات بدهند كه بتوانند امر خودشان را بگذرانند. اما فقط بيست هزار نفر كه در بين آنها يكهزار نفرشان از همه بيشتر از اين كشور ميبرند اگر ماليات واقعي خود را بدهند من دو برابر بودجه كشور را از آنها وصول ميكنم. مثلاَ يكي از اين هزار نفر اين علي رضايي است كه من به سازمانهاي مختلف او از قبيل بانك شهريار، شركت فولاد، شركت نورد و غيره كار ندارم. فقط درباره يك كار او كه صدور كروميت است از معادن اسفندقه كه مطالعه نمودم و حساب آن را ميدهم برايتان نقل ميكنم. اين شخص طبق ترازنامه دفتر خود كه كروميت را از قرار تني دو دلار به حساب آورده بود كه فروخته است فقط مبلغ صدوسيزده هزار تومان خود را [به] مؤدي مالياتي اين امر نشان داد. به همين مبلغ ماليات داده است. در حالي كه من عقيده دارم ماليات حقه كشور را بايد از اينها گرفت كه ميلياردها درآمد دارند و فاصله عميق طبقاتي را اينها در اين كشور به وجود ميآورند. درباره همين سنگ كروميت مطالعه نمودم از مراجع صلاحيتدار بينالمللي حساب دقيق كروميت را كشيدم، دانستم كه كروميت ايران از حيث ميزان صدور و جنسيت آن در درجه سوم است در دنيا كه تني صدوهيجده دلار فروش ميرود. آن وقت اين علي رضايي آن را در دفاتر خود تني دو دلار به حساب آورده است. من اين مدارك را جمعآوري نموده حساب كردم ديدم به همان مقداري كه او ميزان صادرات كروميت را تعيين نموده است با هزينههايي كه طبق ترازنامه خود به حساب آورده است بايد براساس ارزش واقعي آن كه فروخته است  چهارصد ميليون ريال فقط براي اين قسمت از فعاليت خود در يك سال ماليات بپردازد نه صدوسيزده هزار تومان. من او را خواستم گفتم قيمت واقعي كروميت ايران اين است طي اين اسناد چرا شما دو دلار در دفاتر خود به حساب آورديد؟ او گفت به همين مقدار از من ميخرند. من به او گفتم من حاضرم با دولت مذاكره كنم كه شما كروميت را به خود دولت از قرار تني 100 دلار بفروشيد آيا حاضريد؟ خنديد و گفت مال خودم است ميخواهم ارزان بفروشم به كسي مربوط نيست؟ گفتم مال خودت ممكن است همان باشد كه در شلوارت است. اين سرمايه ملت ايران است و ارزش آن هم موردنظر دولت و ملت ايران است. او رفت من هم كاري نتوانستم بكنم، زيرا بعد سناتور تهران با همان پولها شد و همه مقامات از او طرفداري نمودند. بعد از چندي هم مرا از ان دستگاه برداشتند.

 

ب ـ فرهادپور بعد در حالي كه پوزخندي ميزد گفت : دكتر جمشيد آموزگار وقتي هنوز بر سر كار بودم و او ميخواست لايحه اصلاحيهاي درباره قانون مالياتهاي مستقيم تنظيم كند من در برابر ايرادات عدهاي از رؤساي شركتهاي بزرگ كشور كه ميگفتند چرا دولت به ما اعتماد ندارد و مثل كشورهاي ديگر اظهارنامه مالياتي ما را قبول ندارد من پيشنهادي به اين خلاصه تهيه كردم كه اولاَ كليه اظهارنامههايي كه بازرگانان و مديران عامل شركتها در موقع قانوني تسليم مينمايند اصولاَ مورد قبول اداره دارايي است. ثانياَ با رسيدگي به اظهارنامهها اگر تا ده درصد كمتر ماليات پرداخته باشند مورد اغماض است. ثالثاَ تا بيست درصد كمتر ماليات فقط همان بيست درصد بدون جريمه دريافت ميشود. رابعاَ اگر از بيست درصد بيشتر شد در برابر هر يك ريال ماليات مزبور ده ريال بايد جريمه و اصل بپردازند. اين پيشنهاد مرا هم نپذيرفتند، زيرا مشمولين آن، همان گردن كلفتهايي كه با نفوذ خود توانستهاند خود را از ماليات واقعي فرار دهند چون اين پيشنهاد را مضر به حال خود ميديدند نگذاشتند وزير دارايي اين پيشنهاد را در لايحه اصلاحي مالياتي خود بگنجاند!

 

پ ـ فرهادپور سپس گفت : قانون مالياتي بايد هدف اجتماعي و اقتصادي داشته باشد. يك وقت است كه از اين قانون نظر بر اين است كه پول بيشتري وصول شود در حالي كه امروز پول فراوان از نفت داريم. يك وقت از مقررات قانون براي حمايت از توليدات داخلي از صنعتي و كشاورزي است كه در قانون فعلي هم تا حدي اين نكات رعايت شده است. ولي امروز هدفي كه به نظر من بيشتر از همه بايد مورد توجه باشد، هدف تأمين عدالت اجتماعي بايد باشد، زيرا در نتيجه تحول پولي كه از درآمد نفت در سطح كشور به وجود آمده است چنان فاصله طبقاتي عميقي بين طبقه پولدار بدون استحقاق به وجود آمده است كه واقعاَ باعث ناراحتيها شده است. لابد اين حكايت را شنيدهايد كه تيمسار صفاري سناتور ميگفت در مجلس سنا به پيشخدمت فرمان ميدهيم فلان شماره تلفن را برود بگويد بگيرند من صحبت كنم او با لاقيدي به حرفم گوش ميدهد. بعد از يك ربع ميآيد ميگويد تلفن اشغال است بايد صبر كرد اما جلوي چشم خود ميبينم علي رضايي با ابراهيم نيكپور يا كورس كه پيدا ميشوند همه پيشخدمتها به صف جلوي آنها ميايستند و مرتب تعظيم ميكنند و همه منتظرند فرماني  از طرف يكي از آنها داده شود. حتي جلوي چشم خودم ديدم همان دقيقهاي كه همان پيشخدمت به من گفت تلفن اشغال است فرمان نيكپور را فوراَ شنيد و رفت پاي تلفن و فوري آمد گفت بفرماييد نمره گرفته شده است! صفاري سپس گفت : دليل اين تبعيض پيشخدمتها اين است كه رضايي يا نيكپور يا لاجوردي و يا كورس كه صاحبان صنايع بزرگ تهراناند در برابر هر فرماني از پنج هزار ريال كمتر انعام به پيشخدمتها نميدهند. به همين جهت آنها در انتظار فرمان هستند. آنها ميتوانند از اين خرجها كنند اما ما نميتوانيم با اين حقوق مجلس سنا از اين گشادبازيها كنيم. فرهادپور سپس نتيجه گرفت كه اين هرج و مرج در قيمتها و دستمزدها براي همين فاصله طبقاتي است كه به وجود آمده است و چاره آن گرفتن ماليات حقيقي از همين طبقه پولدارهاي اين چنين است و بس.

 

ت ـ فرهادپور سپس گفت : اين فاصله طبقاتي فقط در پول و ثروت نيست بلكه در مقامات هم هست كه دست و دلها را براي كار بسته است، مثلاَ من يادم ميآيد كه با اين غلامرضا كيانپور كه حالا وزير دادگستري است با هم دوره مدرسه دارايي را در [سال] 1328 طي كرديم. او آن روزها آن قدر فقير بود كه شبها در كافههاي پست، ويلون ميزد پولي گير آورده زندگي كند. از آن مدرسه به دانشكده حقوق كه رفتم او هم با من همكلاس بود و ما اعانه براي زندگيش كه متكفل مخارج خواهر و برادرش هم بود جمع ميكرديم. از مدرسه حقوق بيرون آمديم ديگر همديگر را نديديم تا [سال] 1343 كه من ناظر كل خرج گمرك در وزارت دارايي بودم و او سرپرست كل گمركات و معادن وزارت اقتصاد شده بود. روزي من ديدم چهارصد هزار ريال پاداش براي اين كيانپور تعيين شده است در حالي كه وزارت دارايي بخشنامهاي صادر نموده بود كه در هيچ دستگاه دولتي بيش از پانزده هزار ريال پاداش براي كسي نبايد داده شود. من فوراَ به هويدا، وزير دارايي در كابينه منصور گزارش دادم و او در هيئت دولت شديداَ به عاليخاني، وزير اقتصاد اعتراض نمود : چرا بايد پاداش چهارصد هزار ريالي به كيانپور داده شود! همان روزها وزيري كه در دولت ناظر اين مناظره آنها بود به من گفت چرا همچه گزارشي به هويدا دادي، زيرا يك روزي بين هويدا و عاليخاني اصلاح ميشود زهرشان را به تو خواهند ريخت. اتفاقاَ همين طور هم شد، زيرا دو ماه بعد ابلاغي از هويدا به دستم رسيد كه مرا عضو يك هيئت مديره يك شركتي قرار دادند و در حقيقت از پست نظارت در خرج گمركات تبعيدم نمودند. اين است اوضاع و احوال كشور ما. حالا هم مرا به عنوان مشاور وزير، يعني بيكاره نگاه داشتهاند! آيا امثال ما كه اين تبعيضها را در مقامات ميبينيم، كه كيانپور با عدم استحقاق وزير ميشود و من و امثال من بيكار، ميخواهيد كارمند دولت دنبال كار برود؟ به كار مردم برسد؟ آخر من كه روز فلاكت كيانپور را ديدم حالا كه ميدانم و ميبينم ثروت او فعلاَ كمتر از پانصد ميليون ريال نيست، حق ندارم بگويم از كجا؟

 

2 – مولوي (مستشار ديوا ن عالي كشور بازنشسته) گفت: كار افتضاح كيانپور در وزارت دادگستري خيلي بالا گرفته است. شنيدهام پيش از مسافرت شاه به امريكا ترميمي در كابينه آموزگار ميشود. چند وزير از كابينه خارج ميشوند. يكي از آنها كيانپور است. ديگري انصاري، وزير دارايي و اقتصادي ايران سومي هم دكتر شيخالاسلامي از وزارت بهداري است. در همان محافل گفت وگو از اين است كه انصاري به جاي اردشير زاهدي به سفارت ايران در امريكا ميرود و اردشير، مديرعامل شركت نفت ميشود. 

 

     

64-112ز

هما زاهدي، جمشيد آموزگار و داريوش همايون

 

450-474 س

تهران (1353) از راست: فرهنگ مهر، اميرعباس هويدا، غلامرضا كيانپور، نصرالله مقتدر، مژدهي و عبدالحسين سميعي

66- 144ك

محمدرضا پهلوي در ميان اعضاي كابينه هويدا

 

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org