» خاطرات عميدي نوري
يادداشتهاي روز سال 1356
1356/7/15- ديروز جلسه اجتماع رفقاي پانزده روزه ما در باشگاه ايران جوان بود :
1- اعتصام، وكيل دادگستري و قائممقام رئيس كانون وكلا در جرگهاي از رفقا گفت :
الف – كار اين كيانپور، وزير دادگستري بالا گرفته است، فعلاً كه اعلاميههايي متعدد عليه او چه از طرف قضات و چه از طرف وكلاي دادگستري صادر شده است كه كار او را به افتضاح كشانيدهاند! خود او هم سرسام گرفته و تا ميتواند از ماندن در تهران در رفته به عنوان سركشي به دادگستريهاي استانها و فرمانداريهاي كل در مسافرتها خود را مشغول نگاه داشته است. كار احمقانه او اين بوده و هست كه در اين موقع كه در سطح كشور از كمبود نيروي انساني ناله وفرياد است او اولاً با اخلاق و رفتار تحقيرآميز نسبت به قضات ثانياً با قانون مزخرف انحلال دادگاههاي بخش بيش از پنجاه شصت قاضي و بيشتر از اين تعداد كارمندان دفتري اين دادگاهها را بيكار نموده كه آنها خود بهترين دعاگوهاي! او شدهاند. [و] كارهاي غلط او را در اعلاميهها شرح ميدهند.
ب – اعتصام بعد گفت : مثل اينكه اين اقدامات مؤثر افتاده است كه از قراري كه پزشكپور (او هم عضو هيئت مديره كانون وكلا و هم وكيل مجلس است) برايم نقل نموده چند روز پيش دكتر آموزگار از او دعوتي نمود به اتفاق دكتر عاملي كه با هم حزب داشتند. او ميگفت خيال ميكردم از اين دعوتهاي تشريفاتي عمومي است ولي وقتي نزدش رفتم معلوم شد فقط ما دو نفر هستيم. بعد، از اوضاع مملكت از من نظر خواست بالخصوص وضع دادگستري كه من به تفصيل خرابيها بالخصوص امر دادگستري و افتضاحي كه اين كيانپور درآورده است هم از نظر قوانين غلط و هم از نظر رفتاري كه با قضات دارد. در حالي كه دادگستري يك قوه مستقل قانوني است كه وزير حق دخالت در آن ندارد او مرتبه قضات را جريحهدار ميكند، امر و نهي مينمايد. پزشكپور بعد گفت آموزگار مطالب مرا (قسمتي از آنها مخصوصاً درباره دادگستري) يادداشت ميكرد و من خيال ميكنم كه او از طرف شاه مأموريت درباره رسيدگي به كار كيانپور دارد. من خيال ميكنم كه آموزگار جريانات را به شاه گفته او هم يگانه، رئيس ديوان كشور را خواسته از جريانات دادگستري و عدم رضايت قضات و غيره استفسار نموده است.
پ – اعتصام بعد به من گفت: قطعاً از رأي هيئت عمومي ديوان كشور خبر داريد. درباره همين قانون جديد مالك و مستأجر كه به تقاضاي وزير دادگستري هيئت عمومي تشكيل شد و رأي دادند مقررات اين قانون عطف به ماسبق شود! اين هم دسته گل كيانپور است! الآن پروندههايي وجود دارد كه كارشناس رأي داده و دادگاه بدوي حكم داده است براساس نظر كارشناسي كه مالالاجاره، فلان مبلغ است. حالا طي قانون جديد آن حكم فسخ ميشود و طبق شاخص بانك مركزي دادگاه رأي ميدهد. اين هم يك كار ناصحيح رأي ديوان كشور نيز به اكثريت بوده است.
2- رضا روحاني (بازپرس سابق دادسراي تهران و وكيل فعلي دادگستري) گفت :
الف- اعلاميههاي متعددي كه در اين يكي دو ماه عليه كيانپور منتشر گرديده است واقعاً جالب توجه است. يكي از وكلاي دادگستري به نام مسعودي اعلاميهاي داده كه در آن با عبارات تند و زننده صريحاً اعلام نموده است كه اين شخص داراي پروندههاي متعدد اتهام سوء استفاده از رشوه و اختلاس است در ديوان كيفر، چگونه ميتواند وزير دادگستري و مجري عدالت در ايران باشد؟ همچنين عدهاي از وكلاي دادگستري اعلاميه مستدلي درباره كارهاي نارواي او از دخالت در امور قضايي و همچنين طرح لوايح غلط كه كار دادگستري را عقب انداخته با امضايي صريح انتشار دادند.
ب – اين كيانپور بسيار آدم ناشي [ي] است، زيرا بيش از پنجاه قاضي پاي اعلاميهاي را امضا كردند خطاب به دكتر يگانه، رئيس ديوان عالي كشور [مبني] بر اينكه اين شخص با اعمال خود صلاحيت ندارد وزير دادگستري گردد آن وقت كيانپور به دادستان ديوان انتظامي قضات دستور داده است آنها را مورد تعقيب قرار بدهد. دادستان از او ميپرسد : به چه دليل؟ جواب ميدهد: طبق قاعده اينكه قضات دادگستري نبايد اجتماع كنند و دستهبندي داشته باشند. دادستان جواب ميدهد : اين موضوع تا وقتي بود كه حزب رستاخيز تشكيل نشده بود و دادگستري داخل در اجتماع و حزب و حوزه نبود از وقتي وزير و مستشاران ديوان كشور و قضات وارد حزب و سياست شدند ديگر اين اصل خود به خود منتفي گرديد. كيانپور ديگر در برابر اين استدلال دم نزد!
پ – موضوع جالب ديگر اين است كه چون اعلاميههاي شكوائيه قضات از وزير دادگستري به نحوي تنظيم گرديده است كه مرجع شكايت را رئيس ديوان كشور تعيين كرده بودند از قرار معلوم شاه كه از اين موضوع اطلاع يافت ناراحت شد كه چرا با وجود او اين چنين شكايتي به او نشده است. دكتر يگانه از ترس خود فوراً عدهاي از قضات را خواسته به آنها محرمانه اين ناراحتي شاه را گفته خواهش كرده است اعلاميه مزبور را خطاب به شاه تهيه كنند و به دفتر مخصوص شاه بفرستند. آنها ابتدا مقاومت نمودند كه شاه طبق قانون اساسي مقامي است غيرمسئول، خصوصاً در امر قوه قضائيه اگر او را رئيس قوه مجريه هم محسوب داريم نميتواند دخالت قانوني داشته باشد. دكتر يگانه آنها را قانع ميسازد كه به هر حال وزير دادگستري عضو قوه مجريه است. شاه نيز طبق قانون اساسي رئيس قوه مجريه است از اين نظر شكايت از وزير به شاه بي اشكال است. آنها هم حرف او را گوش داده اعلاميه را با خطاب به شاه نگاشته و تسليم نمودند. شاه نيز دكتر يگانه را خواسته دستور داده است به كار مزبور رسيدگي كند. فعلاً كيانپور كلافه شده فهميده است دادگستري را نميتوان دست انداخت.
ت – رضا روحاني در حالي كه ميخنديد گفت : اصلاً اين كيانپور هيچ فكري نميكند كه قضات علاوه بر اينكه به او اعتنايي ندارند او را يك متهم به فساد هم ميدانند اين است كه در برابر هر حركت او عكسالعمل نشان ميدهند. او روزي رفت به ديوان كيفر و همه بازپرسها و داديارها و قضات را خواست براي آنها صحبت كرد. بعد به بازپرسي كه جابرانصاري (وزير سابق آباداني و مسكن) را به عنوان متهم احضار نموده بود گفت شما اين شخص را احضار نموديد؟ آن هم به عنوان متهم؟ او گفت بله موقعي كه رئيس شركت مخابرات بود، پروندهاي پيدا كرد كه تحت تعقيب قرار گرفت و من به نشاني شركت مخابرات (اداره پست از ادارات وزارت پست و تلگراف كه تلفن و تلگراف جزو آن است) برايش احضاريه به عنوان متهم فرستادم. بعد، كيانپور به او گفت شما اطمينان داريد كه عليه او قرار مجرميت صادر ميكنيد؟ او گفت البته اما اگر شما بگذاريد!؟ كيانپور رنگ از رويش پريد. قضات همه زيرچشمي به هم نگاه كردند و او از آنجا رفت. بعد، روحاني گفت از قرار معلوم جابرانصاري وقتي از راه شركت مخابرات از آن احضاريه مطلع ميشود چون جزو باند هويداست فوراً به او اطلاع ميدهد او هم به كيانپور كه جزو باندش ميباشد و باعث حفظ او [و] وزارت دادگستريش شده بود، مراتب را تلفن ميكند كه جابرانصاري را حفظ كند. بدين جهت كيانپور به چنين اقدامي دست ميزند كه با چنين عكسالعملي از طرف بازپرس مربوطه مواجه ميگردد.
ث – بعد، من از روحاني درباره رأي هيئت عمومي ديوان كشور درباره عطف به ماسبق كردن مقررات قانون مالك و مستأجر پرسش نمودم او گفت: بله، اكثريت مستشاران ديوان كشور تحت تأثير و فشار كيانپور اين رأي را دادهاند ولي همانها گفتند كه رأي مزبور فقط در سمت تعديل است كه ولو كارشناسي رأي داده باشد بايد افزايش اجاره بها طبق شاخص درصد بانك مركزي باشد ولي درباره تخليه و موارد آن نيست. گفتم: گمان نميكنم!
3- فزوني (دايي محمدعلي مسعودي كه فعلاً سناتور انتصابي است) گفت : و البته من دوستي دارم كه فعلاً در ديوان كشور است و سابق در ديوان كيفر بود. او روزي به من با تأثر و تأسف ميگفت مملكت را ببينيد به كجا رسيده است كه كسي را وزير دادگستري نمودهاند كه خود من پروندههاي فساد او را به بازپرس ديوان كيفر ارجاع نمودم كه او را به عنوان متهم تعقيب كنند. در اين صورت من چگونه ميتوانم به او به نام وزير اعتنا كنم؟ فزوني بعد گفت : اساساً در دستگاه دولت هويدا كه چهارده سال بر اين كشور حكومت كرد و فساد را رواج داد اين قدر افتضاحات است كه آدم شاخ درميآورد. اين مهدوي كه نورچشمي او بود و وزير بازرگاني كشور شده بود نميدانيد با باند خود، همين عليزاده و صيرفي دو معاون خود كه فعلاً محاكمه آنها شروع شده چهها كردهاند؟ اينها گزارشها به مقامات بالا ميدادند كه مثلاً شكر، ته كشيده است، گندم نداريم، آن وقت بالاييها ناراحت ميشدند امر ميكردند از هر جا هست جنس تهيه كنيد، آن وقت به سوءاستفاده و نفلهكاري ميپرداختند. پول هم هر چه ميخواستند اجازه داشتند بگيرند و دور بريزيد از جمله يك رقم سيصد هزار تني گندم بود كه با پول و نرخ بسيار گران كشتيهاي پر از گندم از امريكا به سوي بنادر جنوب حمل گرديد در حالي كه اصلاً بنادر آماده تخليه و حمل نبود. تنها در بندرعباس كه من كار داشتم و با هواپيما چند سفر كردم مقدار زيادي از اين گندمها پس از مدتها معطلي كشتي دم بندر (كه يك برابرقيمت، جريمه به ايران تعلق گرفت) وقتي گندمها تخليه شد، نه انبار داشتند و نه وسيله حمل به شهرها. اين بود كه توي بيابان گندمها را ريخته بودند بدون اينكه حتي برزنتي يا نايلوني روي آنها كشيده باشند. باران آمده بود گندمها پوسيده بود چنان بوي تعفني از آن پيچيده بود در فضاي بندرعباس كه ما از هواپيما كه ميخواستيم پايين بياييم از تندي بوي آن در عذاب بوديم. عجيب 1 اين است كه مهدوي را كه منشأ اين همه اتلاف و خسارت به خزانه مملكت بوده كنار گذاردهاند، دو معاون او را چسبيدهاند! از اين مضحكتر اينكه در ادعانامه دادستان ديوان كيفر درباره تعقيب عليزاده و صيرفي، دو معاون مهدوي درباره معاملات شكر با يك شركت انگليسي كه دويست ميليون تومان ادعاي ضرر به ايران شده است نوشته شده : پرونده نسبت به مهدوي و شركت انگليسي مفتوح است! واقعاً افتضاح دستگاه قضايي كشور است كه هميشه آن متهم ضعيف تعقيب ميگردد! حالا فرض كنيم دستتان به آن شركت انگليسي كه دويست ميليون تومان زيادتر استفاده از خزانه كشور نموده است نميرسد! چرا مهدوي كه در ايران است تحت محاكمه نميآيد! چرا مينويسيد نسبت به او مفتوح است؟ آيا بايد او تعقيب نگردد تا اتهام او مشمول مرور زمان شود! اين طرز رسيدگي ببينيد چه انعكاسي در افكار عمومي ملت ايران ميبخشد كه وزير را ول كردهاند معاون را چسبيدهاند!
4- نهار در هواي آزاد باشگاه صرف گرديد با مصوّر رحماني (معاون اسبق وزارت اقتصاد) و مهرتاش (استاد موسيقي و كارمند بازنشسته شهرداري تهران) و عبدالله رياضي (رئيس مجلس شورا) دور ميزي نشسته بوديم و با هم صحبت ميكرديم.
الف – مصوّر رحماني كه از رفقاي قديم مهندس بازرگان و همين عبدالله رياضي بود گفت : من كه اخيراً از امريكا آمدم اين طور استنباط نمودم كه سياست فعلي امريكا بر اين است كه در مبارزه با كمونيزم بايد به مذهب اهميت زياد داد مخصوصاً در كشورهايي كه با روسيه شوروي و چين همسايگي دارند. ميبينيد كه در پاكستان چطور ذوالفقار علي بوتو سقوط نمود و دولتي كه با كودتاي نظامي روي كار آمد علناً به اجراي احكام كيفري اسلامي پرداخته است. محكوم به جرم را شلاق، يعني همان تازيانه كه مجازات اسلامي است ميزنند در ملا عام، همچنين در هندوستان نيز با سقوط دولت ايندرا گاندي دولتي روي كار آمده است كه به مذاهب هنديها توجه خاص شده است. در كشور ما هم فكر ميكنم كه مهندس بازرگان آينده مهمي داشته باشد. شنيدم كه روز عيد فطر مهندس بازرگان امام جماعت شده بود و تعداد زيادي از جوانها و مريدانش پشت سر او نماز خواندند! او كه مخالف اين اوضاع است و وقتي قرار شود تغييراتي هم در اوضاع ايران به وجود آيد قطعاً او خيلي جلو خواهد افتاد.
ب – عبدالله رياضي گفت : او شخصاً آدم شريفي است ولي كساني او را دوره 2 كردهاند كه امكان دارد او را تحت تأثير خود قرار دهند. من عقيدهام را درباره او همه جا گفتهام. حتي يك روز اعليحضرت از من پرسيدند اين مهندس بازرگان چرا اين طوري شده است؟ من از او دفاع كردم و صريحاً گفتم او آدم خوبي است سالها است كه او را ميشناسم نظري عليه شاهنشاه ندارد (مهندس بازرگان عليه استبداد شاه اعلاميهها داده بود. او را گرفتند، سالها زنداني بود. در دادگاههاي نظامي او را محاكمه و محكوم كردند. چند سال است از زندان خارج شده است و به همان عقيدهاش باقي است)
پ – از جرگه رفقا خارج شديم. مصوّر رحماني ورقه [اي] به دست من داد كه عين آن نقل ميشود، بدين خلاصه كه معلوم شد آن را كپي نموده و بين مردم محرمانه منتشر ميسازند از اين قرار « فضيحت انتخابات ميان دورهاي : انجام انتخابات ميان دورهاي تهران رسوايي بزرگي را پيش چشم مردم جهان كشيد اول آنكه نشان داد برخلاف ادعاي دولتيان، حزب رستاخيز نه تنها حزب فراگير نيست. بلكه طبل بلند 3 در باطن هيچي است كه در زندگي اجتماعي مردم ايران محلي از اعراب ندارد جمعيت تهران بيش از چهار ميليون و نيم نفر است ميتوان از اين عدد بين يك ميليون و نيم تا دو ميليون نفر رأيدهنده واجد شرايط به حساب آورد. مجموع آرائي كه ده نفر كانديداي حزب رستاخيز به دست آور[د] ند كمتر از 18500 رأي است، يعني فقط يك درصد مردمي كه ميتوانند رأي دهند زحمت رفتن به پاي صندوق را به خود هموار كردند و به بوق و كرناي حزب فراگيرنده ملت ايران پاسخ دادند. مفتضحانهترين شكست دارو دسته رستاخيزچي اين بود كه با در دست داشتن تمام وسايل اعمال قدرت نتوانست بيش از نيم درصد آراء مردم تهران را براي وكيل اول پايتخش به دست آورد، يعني 5/99 درصد مردم به دعوتش بي اعتنايي كردند. دوم آنكه مشاركت مردم در خيمه شب بازيهاي روز و استبداد فقط در حدي واقعيت مييابد كه فشار و جبري مستقيم در كار باشد. در انتخابات گذشته تهران پس از انواع تهديدها و شانتاژهاي رسمي و خط و نشان كشيدن درباره كساني كه شناسنامه آنها مهر انتخابات و گرفتن كارت الكترال نداشته باشد در همين تهران بيش از يك ميلون نفر از مردم محروم از حقوق اجتماعي را وادار به گرفتن كارت الكترال كردند. اما اين بار كه در نتيجه تغيير شرايط تهديد و شانتاژ جز در مورد بعضي كارگران به كار نرفت كه آن هم با مقاومت منفي روبه رو شد. فقط توانستند به شصت هزار نفر مردم و عمله قدرت كارت بدهند، يعني فقط چهار درصد از كساني كه حق رأي دارند و نود و شش درصد بقيه با نگرفتن كارت عملاً عدم اعتماد خود را به دولت و حزبش اعلام كردند و باز از همان چهار درصد كارت گرفتهها دو سومشان رأي ندادند. اين نتيجه نشان داده است كه [دولت] حتي عمله قدرت خود را نميتواند به پاي صندوق انتخابات بكشاند و بالاخره با آنكه دستگاه استبداد در راه ناديده گرفتن مردم و تمايلاتشان تا آنجا پيش رفته است كه اين شكست مفتضحانه خود را اعلام ميكند و از وقاحت هيچ نيازي به پردهپوشي نميبيند. استبداد[ي] چنين وقيح و عريان براي هيچ كس قابل تحمل نيست. پس از اين شكست حزب فراگير، مردم تهران و سراسر ايران خواستار آنند كه مفهوم ضد قانوني حزب واحد ملغي گردد و آزادي بيان و اجتماعات به ملت بازگردد. (خبرگزاري داخلي مهر ماه 1356)»
اين بود متن آن نامه كه ديدم هيچ جمله آن را نميتوان حذف نمود. من خواستم اين نامه را به مصوّر رحماني پس از خواندن پس بدهم او گفت : نزد خودتان باشد من متن آن را نقل نمودم عين آن [را] در پرونده « اوراق فايل ضبط» گذاردم. نكته جالب اين است كه فقط مجله خواندنيها اشارهاي به نتيجه اين انتخابات از اين حيث نمود كه در ميان نامزدهاي انتخابات يكي هم بود كه شاعر فعلي روز است، يعني ابراهيم صهبا كه اعلاميهها به امضاي شعرا و نويسندگان روز منتشر نمود. اشعاري در تبليغ خود گفت. فقط 75 رأي برايش در نتيجه حساب انتخابات آوردند. خواندنيها نتيجه گرفته بود از اين صورتسازي كه طبقه روشنفكر تهران اصلاً اعتنايي به مقدرات خود ندارد، اين است نتيجه كارش در عمل! من وقتي اين نتيجهگيري خواندنيها را ديدم، فهميدم دستگاه خوب شكل صورت سازي نتيجه اين انتخابات ميان دورهاي را نمود. اولاً حائز انتخابات درجه اول كه بيش از هفت هزار رأي برايش به حساب نياوردند، يك كلمه در روزنامهها آگهي برايش چاپ نشده بود كسي هم او را نميشناخت و ازافراد مورد اعتماد سازمان امنيت در بين كارگران بود. نفر دوم كه پنج هزار رأي برايش به حساب آوردند از افراد بازاري بود كه عضو انجمن شهر تهران او را نموده بودند براي خالي نبودن عريضه نام او را جزو كانديدا آورده بودند. آگهيها و تبليغات زياد هم برايش شده بود. اما من ميدانستم كه شاه بين اين دو نفر آن محمد دشتكي (نامزد كارگر) را ترجيح بر حريري (نامزد اصناف) خواهد داد، زيرا هم كارگر است و با رويه تبليغاتي او جور ميآيد و هم از حريري طلوع ضعيفتر است و شاه ترجيح ميدهد آدم كوچكتر و بي سوادتر و ضعيفتر را وكيل مجلس شورا كند.
|
|
5149 - 7 ع
ناصر يگانه
|
48-287م
اسماعيل مهرتاش
|
__________________________________________
1. در متن عجب.
2. در متن در.
3. يك كلمه خوانده نشد.