
» خاطرات ابوالحسن عميدي نوري
36/7/1- روز پنجشنبه اول بعد از ماه رمضان بود. رفقاي دوره پانزده روزه در باشگاه ايران جوان كه هنوز در محل ييلاقيش باقي است، دور هم بوديم (نهار تا عصر) كه همديگر را ببينيم. در اين دوره رفقايي هم هستند كه از پنجاه سال پيش با هم بوديم، مثل مهرتاش، استاد هنر موسيقي و مهرگان كه كارمند بازنشسته شهرداري و از نظر معمر بودن و سابقه جمع نمودن رفقا از همه پيشتر است. او را رئيس دوره خودمان نمودهايم. ديروز بعضي از رفقا كه به خارج از ايران سفر كرده بودند مراجعت نموده بودند از جمله:
1. مصوّر رحماني دوست ديرينه چهل سال پيش كه از امريكا برگشته بود. من از او پرسيدم: چه خبر؟
الف ـ او گفت: وضع شاه در امريكا خوب نيست. خيلي هم تقلا ميكند خوب شود. مبلغ پنج ميليون دلار براي دانشگاه نيويورك فرستاد كه دكتراي افتخاري از آنجا بگيرد و به اين بهانه به امريكا برود. چنان كه براي زنش هم 5/2 ميليون دلار به دانشگاه كاليفرنيا داد و به بهانه اينكه دكتراي افتخاري به او ميدهند به آن ايالت رفت كه آن افتضاحات از مسافرت او در امريكا به وجود آمد كه در تلويزيون امريكا منعكس گرديد كه واقعاً جاي تأسف همه است.
ب ـ در امريكا شهرت داشت كه وقتي شهبانو به ايران برگشت و گريه و زاري نزد شاه راه انداخت كه وضع او چنين و چنان بود شاه بي اندازه ناراحت گرديد حتي دچار حمله قلبي شد كه مدت دو روز اصلاً از اتاق خود خارج نشد. بعد به زحمت به راه افتاد.
پ ـ ايرانيهايي كه در امريكا با عمّال شاه مبارزه ميكنند فعلاً وسايل تبليغي آنها زياد شده است، زيرا هم در چند شهر مهم اروپا به تلويزيون راه پيدا نموده، ساعاتي از آن را در هفته در اختيار دارند و اخبار و مطالبي در اين باره منتشر ميكنند و هم تبليغات در و ديواري آنها از نوشتن شعارها بر در و ديوار و همچنين انتشار عكسهايي از او و الصاق به معابر عمومي زياد شده است. در امريكا معمول است يك جاني بزرگ را كه ميخواهند دستگير كنند عكسهاي او را منتشر ميسازند و براي دستگيري او جايزه تعيين مينمايند. فعلاً عكس شاه را به عنوان يك چنين شخصي و در رديف جانيهاي بزرگ منتشر مينمايند و اعلام جايزه ميكنند كه هر كس او را زنده يا مرده به دست آورد فلان مبلغ جايزه خواهد داشت. راستي كه عجيب افتضاحي است.
ت ـ وضع كارتر هم با شخص او هنوز خوب نيست. تلاشهايي هم اردشير زاهدي و شهبانو در امريكا نمودند به جايي نرسيده است. در حال حاضر سياست امريكا در وضعي قرار دارد كه جنگ با كمونيزم شوروي است. تاريخ دو جنگ جهاني نشان داد كه هميشه دمكراتها وقتي در امريكا حكومت داشتند، يعني انتخابات را بردند مقارن با جنگهاي بينالمللي شد از اين جهت در آسيا نقشه سياسي امريكا بر تحكيم وضع كشورهايي است كه با روسيه شوروي همسايگي دارند. ديديد چگونه در هندوستان خانم گاندي سقوط نمود؟ در پاكستان بوتو ساقط شد؟ در تركيه نيز با [آن] فعاليت، اجويت باز هم نتوانست كابينه تشكيل دهد و همان دميرل و دار و دستهاش زمامدار شدند. ايران هم در اين حلقه قرار دارد. سياست امريكا بر اين است كه شاه نميتواند مردم را راضي نگاه دارد در اين صورت كمونيزم در ايران پيروز ميشود. در آنجا شهرت دارد كه به شاه فشار ميآورند كه خود را از سلطنت كنار بكشد و فرزندش را شاه كند. شاهي، مشروطه كه كشور را طبق قانون اساسي، خود مردم اداره نمايند كه رضايت عمومي حاصل شود كه قدرت مقاومت ملي در برابر كمونيزم زياد گردد. اين بازي آمدن آموزگار به جاي هويدا سياست امريكا را قانع نميكند در آنجا شهرت دارد كه نظر امريكا به سوي دو نفر است يا دكتر علي اميني و يا فريدون جم كه نخستوزير ايران گردند. فريدون جم هم گفته است من وقتي مسئوليت اداره كشور را ميپذيرم كه شاه برود، شرايط دكتر اميني هم در همين حدود بود.
ث ـ مصوّر رحماني بعد گفت : فقط در امريكا نيست كه وضع شاه بد است بلكه در اروپا نيز وضع او بد است. علت اينكه چند سال است برنامه زمستاني خود را در سويس و اتريش قطع نموده و ديگر نميرود از ترس است، در كشور اتريش شاه تهديد به قتل گرديده است. موضوع حمله كارلوس به كنفرانس اوپك و دستگيري آموزگار و نماينده عربستان سعودي خود نمونهاي است از اجراي عمل تهديد خود شاه كه جرئت رفتن بدانجا را ندارد، خصوصاً اينكه دولت اتريش سلب مسئوليت از خود در راه امنيت جاني شاه در صورت مسافرت بدانجا نموده است. در سويس نيز با سابقه قاچاقچيگري هوشنگ دولو از هروئين و مواد ديگر مخدره كه در آنجا تحت تعقيب قرار گرفت و شاه او را نجات داد، در تهران نگاه داشت خود شاه هم متهم به شركت در جرم هوشنگ دولو است. به همين جهت در صورتي كه به سويس برود خود او را هم دستگاه قضايي سويس دستگير مينمايد.
2. رضا روحاني كه تا شش ماه پيش بازرس دادسراي تهران بود و بعد استعفا از خدمت قضايي داده پروانه وكالت دادگستري گرفته است ميگفت: عجب كار خوبي كردم از اين خدمت در كادر قضايي خود را كنار كشيدم. كار تملق و چاپلوسي و خفت مقام قضايي را از اينجا بايد خوب درك نمود كه دادستان كل ديوان كشور كه فعلاً شخصي به نام فلاح رستگار در آن مقام مستقر است كسي كه لااقل سي و چند سال خدمت قضايي دارد كه مراحل مختلف محاكم قضايي را طي نموده است به اين كيانپور كه چند پرونده اختلاس و سوء استفاده در دادسراي ديوان كيفر دارد و سابقه قضايي او هم اين است كه 25 يا 26 سال پيش كه از دانشكده حقوق ليسانس گرفت با نمره بد داوطلب خدمت قضايي شد مدت كوتاهي دادرس عليالبدل دادگاه بخش ورامين بود و حالا قضا قورتكي وزير دادگستري دولت شده است اولاً چنان تملق ميگويد كه به او « حضرت اشرف» خطاب مينمايد. ثانياً به او لقب « داور ثاني» داده است، آخر داور كجا و اين كجا؟ چرا بايد اين طور فوت توي آستين اشخاص كم ظرف كرد؟ نتيجه اين تملقگويي دادستان كل ديوان كشور به يك چنين شخصي اين شده است كه او با قضات بد برخوردي ميكند و در مسافرتي كه به شهرستانها نموده آنها را در حكم مأمورين دولتي مورد عتاب و خطاب قرار داده دستورات صادر مينمايد در حالي كه قوه قضائيه مستقل است و وزير دادگستري حق دستور دادن به قاضي ندارد. از قرار معلوم اعلاميههايي از طرف قضات عليه او تهيه [شده] و به امضاي بيش از سي چهل نفر رسيده است كه به دربار و حزب ارسال شده است و رسماً اعلام گرديده كه كارهاي او جز خرابي دستگاه قضايي نتيجهاي نداده است.
36/7/2 – ديروز جمعه بود. بعضي از دوستان آمده بودند، از جمله محمد ملكمحمدي كه ميگفت :
1. اين شايعاتي كه براي نيك پي (شهردار سابق تهران و سناتور انتصابي فعلي) [انتشار] دادهاند همه بي خود بود. عجيب اين است كه اين قدر قوت پيدا كرده بود كه به هر كس ميرسيد متحدالشكل ميگفتند ميليونها دلار ارز در چمدانهايش پر بوده ميخواست به اروپا برود در فرودگاه چمدانش باز شد ارزها ضبط گرديد و خود او بازداشت شد كه از فرط تكرار اين شايعه آدم باور ميكرد كه درست است. در حالي كه عقل ميگفت اولاً او را شاه يك روز پس از استعفا از شهرداري، سناتور انتصابي نمود، يعني شاه به حسن شهرت و پاكي او اعتماد داشته كه او را سناتور خودش كرد. ثانياً خروج ارز كه فعلاً جرم نيست. ثالثاً او قصد مسافرت نداشته و اگر هم بخواهد برود چون مصونيت پارلماني دارد كسي چمدان او را حق باز كردن ندارد، زيرا گذرنامه سياسي خواهد داشت به علاوه حواله بانكي به خارج هر قدر بخواهد ارز خواهد گرفت. به هر حال نيك پي نيز در مقام خود نشان دادن به مردم در موقعي كه نمايشگاه صنايع ايران افتتاح ميگرديد خودم او را ديدم كه ديرتر آمد و به محض حضور در آنجا جلوي شاه تعظيمي نموده ايستاد كه همه او را ديدند و پچ پچ كردند كه اين هم غلامرضا نيك پي كه اين دروغ را عليه او ساخته بودند.
2. اما سيري كه در اجتماع مدعوين نمايشگاه نمودم برايم جالب توجه بود مخصوصاً از اين اميرعباس هويدا كه در مقام وزارت دربار با آنكه كابينهاش ساقط گرديد و وزارت دربار او در برابر مقام نخستوزيري چندان ارزشي ندارد چنان بگو بخند بود و به هر كس ميرسيد چيزي ميگفت و او را جلب و جذب مينمود كه حد ندارد، مثلاً به من كه رسيد گفت ملك محمدي حالا كه ديگر من نخستوزير نيستم حتماً در انتخاب دوره جديد مجلس شوراي ملي تو ديگر وكيل مجلس از نور خواهي شد. من از او اظهار تشكر كردم و اين سفارش در حضور معتمدي (وزير پست و تلگراف) برايم خيلي ارزش داشت (ملك محمدي مديركل روابط عمومي وزارت پست و تلگراف است) كه باعث خوشحاليم شد. يا اينكه به داريوش همايون (وزير اطلاعات و جهانگردي كابينه آموزگار) كه رسيد چون پهلوي هم ايستاده بوديم من حرف او را كه به او زد شنيدم ميگفت به رفيق خود بگو (مقصودش جمشيد آموزگار نخستوزير فعلي) از اين به بعد نطق ايراد ميكند وقتي آن را قبلاً مينويسد چند مرتبه تكرار كند كه خوب حفظ كند آن وقت به ايراد آن نطق بپردازد، زيرا ديگر حافظهاش ضعيف گرديده خطر اشتباه و فراموشيش زياد است در آن صورت حواس او پرت خواهد شد. البته داريوش سري تكان ميداد و جوابي نميداد من گفتم: جمشيد آموزگار را در هيجده سال پيش كه در مجلس بودم و تازه در كابينه دكتر اقبال معاون وزارت بهداري شده بود برحسب توصيه پدرش كه با من دوست بود نزدم آمد و با هم آشنا شديم ديدم سرعت انتقال و حافظه خوبي دارد. او ميتواند نطق خود را بنويسد در اتاق تنها و عبارات آن را اصلاح كند بعد عين آن را بدون داشتن ورقه نطق از بر به صورت نطق فيالبداهه بگويد حالا هم هنگام طرح برنامه دولت خود در مجلس شورا اين هنر را در جواب نمايندگان از خود نشان داد. عبارات نطق داراي شعر و جملات ادبي بود. هويدا كه دنبال عيبجويي در اوست علناً اين طوري به وزير گفته است اما نكته جالب اين است كه هر قدر هويدا تو دل برو و جذاب است و با هر كس گرم ميگيرد و حرف ميزند، ملك محمدي گفت اين آموزگار گوشه گير و كم حرف و بد برخورد است و من خيال نميكنم با اين اخلاق او بتواند كابينه پردوامي داشته باشد. او عصباني و بد دهن است. در وزارت دارايي و وزارت كشور خود كه اين طوري بود حالا نميدانم!
3. ملك محمدي سپس گفت : امروز حسبالامر وزير خودمان به اتفاق او چند مديركل و رئيس اداره به حوزه انتخاباتي تهران رفتيم كه قرار است يك نفر به جاي آزمون (وكيل سابق تهران كه استعفا داده ابتدا وزير كابينه هويدا و فعلاً استاندار فارس است) انتخاب شود باور كنيد كه رئيس حوزه به من محرمانه درد دل ميكرد كه فعلاً كه نزديك ظهر است فقط دسته دومي كه براي رأي دادن آمدهاند همين شما چند نفر هستيد، يك دسته چند نفري هم فقط يك ساعت پيش آمده بودند، رفقا همه زدند به خنده. در اين اثنا پارسا تويسركاني آمد. فريدون اهري رو به او نموده گفت استاد لابد براي كانديداي خود كه ذيل اعلاميهاي جنابعالي و ادبا و شعراي بنام امروزه ايران امضا نموده بودند كه ابراهيم صهبا، شاعر بديههسرا را انتخاب كنيد، امروز پاي صندوق رفته رأي دادهايد؟ پارسا لبخندي زده گفت چه رأيي؟ مگر انتخاب وكيل در دست من و شماست و يا رأي من و شما در آن اثر دارد؟ صهبا دلش ميخواست اسم او در روزنامه در رديف همان نوع شعري كه ميگويد برده شود اين هوس را نمود. اصلاً من امضايي پاي آن اعلاميه نداشتم خودش اسم مرا هم برد و تلفن كرد من هم چاره نداشتم جز قبول. شما خيال ميكيند كدام يك از آنها به پاي صندوق رفته برايش رأي داده باشند؟ من گفتم آن روزي كه به نام حزب رستاخيز اسامي ده نفر را براي نامزدي يك كرسي انتخابات نمايندگي تهران اعلام نمودند حل شده بود كه كدام يك از اين ده نفر بايد نامش جزو وكلاي مجلس درآيد. من از يكي از افراد وارد پرسيدم جواب داد يا نماينده كارگر (محمد دشتكي) و يا نماينده اصناف (حريري طلوع) مورد نظر شاه خواهد بود كه در آخرين دقيقهاي كه ميبايستي رأي نهايي را انجمنها محاسبه كنند درآيد، سازمان امنيت محرمانه زير گوش خواهد گفت. ولي خود من كه آشنا به روحيه شاه هستيم قطع دارم كه آن نماينده كارگر، يعني محمدي دشتكي به نام وكيل مجلس شوراي تهران به جاي دكتر آزمون از نتيجه انتخابات اعلام ميگردد. فريدون اهري گفت من در روزنامهها اسمي از او براي تبليغ نديدم، آگهيها و عكسها از ساير نامزدها بود جز اسم او چطور همچه ميشود؟ گفتم به همان دليل كه اصلاً نامي براي تبليغ انتخاب او برده نميشود. او وكيل تهران خواهد شد زيرا او خود را محتاج پروپاگاند (تبليغ) نميداند. پارسا تويسركاني گفت به چه دليل او را بر حريري طلوع ترجيح ميدهي؟ گفتم شما كه وارد سياست مملكت بوديد بايد بدانيد دليل آن را! شاه كراراً گفته است من شاه انتخابي مردم ايران هستم كه در 28 مرداد مرا انتخاب كردند و باز هم گفته است اكثريت ملت ايران را كارگران و كشاورزان تشكيل ميدهند كه من در امر انقلاب شاه و ملت حقوق آنها را تأمين نمودهام. بنابر اين آنها طرفدار جدي من هستند. بنابراين وقتي ليست ده نفري نامزدهاي حزب رستاخيز را نزدش ميبرند كه نام يك كارگر (محمدي دشتكي) در آن است البته او را بر ديگران ترجيح ميدهد و چون تصميم نهايي در اين امور با خود اوست انگشت روي اسم آن كارگر ميگذارد و مأمور اجراي تصميم او هم نصيري، رئيس گارد سابق خود اوست كه فعلاً هم بيش از ده دوازده سال است رئيس سازمان امنيت و مأمور اين قبيل كارهاست. ملك محمدي گفت آخر براي انتخاب يك نماينده مجلس تهران در دورهاي كه دو سال بيشتر باقي نمانده است چه لزومي داشت بيش از چند صد هزار تومان خرج انتخابات كنند و اين همه وقت افراد را براي تشكيل حوزههاي انتخابيه صرف كنند و اين همه در راديو و تلويزيون اخبار اين امر را پخش كنند؟ گفتم آخر دستگاه دارد نمايش دمكراسي و حكومت مشروطه ميدهد. از طرفي دارد نشان ميدهد كه حتي براي كسري يك وكيل مجلس تهران، ما همان تشريفات انتخابي سي وكيل تهران را انجام ميدهيم و مقيد هستيم كه حتي يك كرسي نمايندگي تهران خالي نباشد كه به مشروطيت ايران لطمه نخورد. از آن طرف هم مشق سياسي و حزب بازي ميكنند كه نام حزب رستاخيز را كه اسمي بيش نيست اما 350 ميليون تومان به نام اين حزب از بودجه مملكتي خورده ميشود در اذهان آمده باشد. از طرف ديگر هم به ميمندي نژاد (مدير مجله رنگين كمان) ندا ميرسد كه اصل انتخابات و وكيل مجلس را مسخره كند كه هم دليلي براي آزادي مطبوعات باشد و هم نوك وكلاي مجلس چيده شود همه بدانند اعتبارشان چقدر است كه بيشتر مطيع دولت و اوامر دستگاه باشند، زيرا او در مجله خود نوشته است آخر اين چه انتخاباتي است كه براي يك كرسي ميكنيد؟ مگر يك بله بله گو و احسنت احسنت گو در مجلس شورا كم باشد چه اشكالي دارد؟ چرا وقت و پول مملكت را اين طور خراب ميكنيد؟ شاه مجموعه اين جريانات را به حساب مشروطيت و دمكراسي و تأمين حقوق بشر ميآورد كه وقتي با كارتر رئيس جمهور امريكا ملاقات نمود به رخ او بكشد خود را تبرئه كند! بلكه كارتر را از خر « حقوق بشري» كه به آن سوار است پايين آورد [و] روابط خوب شود.
 |
 |
 |
1-3149پ
سلام عيد نوروز 1357؛ شاه در حال اعطاي سكه به وزرا، از راست: فرح پهلوي، جمشيد آموزگار، محمدرضا پهلوي، كريم معتمدي، شجاعالدين شيخالاسلام زاده، مهناز افخمي، منوچهر گنجي و محمود كاشفي
|
111پ
مسافرت محمدرضا پهلوي به امريكا و ديدار با جيمي كارتر رئيس جمهور امريكا، از چپ: عبدالكريم ايادي، محمدرضا پهلوي، فرح پهلوي، روزالين كارتر، جيمي كارتر و سايرونس ونس
|
190-643هـ
داريوش همايون، قائممقام حزب رستاخيز در حال توجيه جمعي از اعضاي حزب در مازندران
|
|
|
|
 |
|
 |
5943-5
منوچهر آزمون
|
|
1895-1پ
عكس امضاشده محمدرضا و فرح پهلوي براي اميرهوشنگ دولو
|
|
|
|
|