ماهنامه شماره 21 - صفحه 4
 

  » ايدئولوژي ظل‌السلطاني

جلال فرهمند

farahmand@www.iichs.org

 

اگر براي هر سلسله ايراني نقطه اوجي درنظر بگيريم همانا براي سلسله قاجاريه دوره سلطنت ناصرالدين شاه نقطه اوج آن است.

 

هر چند که دوره طولاني سلطنت وي از لحاظ محتوايي چندان چنگي به دل نمي‌زند ولي حوادث و وقايع پيراموني اين زمان حساسيت آن را افزايش داده است. تحولات جهاني و رقابت قدرتهاي بزرگ بين‌المللي از قبيل روس و انگليس و تا حدي فرانسه که تأثير مهمي در داخل ايران داشت از جمله آن بود که هر لحظه موجب تغيير تصميمات داخلي را فراهم مي‌کرد و استقلال ايران را در خطر مي‌انداخت. از ديگر مسائلي که سلطنت پنجاه ساله ناصرالدين شاه را جلوه خاصي مي‌دهد آشنايي هر چه بيشتر ايرانيان با تمدن مغرب زمين است که پيامد آن پيدا شدن لغات و واژه‌هاي جديدي چون آزادي، قانون و حکومت مشروطه و غيره بود. و اين امر امکان نداشت، مگر با تلاش ايرانيان مقيم اروپا و تحصيلکردگان ايراني و ترجمه برخي متون غربي و ورود روزنامه‌هاي اروپايي به تهران.

 

اين ايرانيان روشنفکر که اشاعه‌دهندگان قانون و آزادي جديد مغرب زمين در ايران بودند با گرته‌برداري از اين واژه‌ها به شکلي خام و ناپخته به ترويج و تبليغ اين افکار در داخل مي‌پرداختند. مسلماً هاضمه فکري حکومت مطلقه فردي چند هزار ساله ايراني و حکام آن، اين افکار جديد را که تضعيف‌کننده حکومت فردي بود جذب نمي‌کرد و برنمي‌تافت. چون حمله مستقيم اين افکار متوجه شخص شاه و دربار وي بود، ناصرالدين شاه اين را خوب مي‌فهميد. هر چند شاه اهل ذوق و هنر و مطالعه بود ولي فرهنگ ايلاتي و عشيره‌اي بر همه اينها مي‌چربيد.

 

سال 1308ق همزمان با تبليغات گسترده سيدجمال‌الدين در ايران، ملکم خان سفير سابق ايران و انگليس نيز که با لغو امتياز لاتاري، منافعش به خطر افتاده بود با انتشار روزنامه قانون، به حکومت بي قانون ايران مي‌تاخت.

 

ملکم خان که فرد زيرکي بود، تمدن غرب را از بسياري ديگر از روشنفکران ايراني بهتر مي‌فهميد هر چند عملکرد سياسي و اقتصاديش با اعتقاداتش زمين تا آسمان فاصله داشت ولي يکي از عمده افرادي بود که ايرانيان را با تمدن غرب آشنا کرد.

 

شاه نيز براي حفظ ظاهر و شايد به دليل سه سفر پياپيش به غرب و ديدن فاصله کشورش با آنان اندکي به فکر افتاده بود که اين فاصله را با دستوراتي شاهانه کم کند و ظاهر امر را آبرومندانه نمايد. از جمله اين امور به خيال افتادن شاه براي تشکيل شورا يا مجلس اجراي احکام دولتي بود که کار هيئت وزيران را انجام مي‌داد و اين امر به اوايل  1308 قمري مربوط مي‌شود. و شايد به قول اعتمادالسلطنه وزير انطباعات ناصرالدين شاه، اين امور به دليل تحرکات جمالي و ملکمي (جمال‌الدين اسدآبادي و ملکم خان) و خنثي کردن فعاليتهاي سياسي آنان باشد.

 

به هر صورت، کلافه شدن شاه به اخراج کت بسته جمال‌الدين و ممنوع شدن ورود روزنامه قانون به ايران منجر شد. و شاه چنان در اين امر شدت به خرج داد که حتي اموال سيد غارت شد و يا حتي ديدن يک شماره از روزنامه قانون نزد وزير انطباعات موجب مؤاخذه وي مي‌شد. اين اوضاع درهم و برهم فرصت مناسبي براي درباريان متفتن و رقيب براي انتقامجويي فراهم کرد. کامران ميرزاي نايب‌السلطنه به جرم اينکه برخي شبنامه در کاخ سلطنتي انداخته‌اند بسياري از رقيبان و مخالفان را به جرم بابي‌گري يا جمالي يا ملکمي که مُد آن روزگار براي دستگيري افراد بود به سياهچال انداخت. امين‌السلطان رئيس‌الوزراء نيز که اين عمليات را بر ضد خود مي‌دانست، تفتيين نايب‌السلطنه و تضعيف وي را نزد شاه مي‌کرد. نايب‌السلطنه با ساده لوحي براي اينکه عظمت توطئه را بنماياند تعداد بابيان تهران حدود صد و بيست هزار نفري را شصت هزار نفر بابي مسلح عنوان کرد! که موجب استهزاي کنت دومونت فرت رئيس نظميه شد.

 

ظل‌السلطان که از اين شلوغي طرفي نبسته بود و سرش از اين نمد بي کلاه مانده بود تحريک به دخالت شد. وي براي اينکه مقابل رقيبش يعني کامران ميرزا کمبودي احساس نکند نامه‌اي سرتا پا چاپلوسانه به شاه بابا مي‌نويسد و ايدئولوژي اصيل سلطنت را به پدرش گوشزد مي‌کند. يعني مي‌نويسد قانون خود ناصرالدين شاه است! وطن نام شاه است! و مخالفين چون سگ سرشان بايد جدا گردد! و به ما چه که چون فردريک يا شارلماني غربي حکومت کنيم، الگوي ما ايراني است و سلطان محمود غزنوي و اردشير و... است.

 

شاه بابا نيز از اين نامه استقبال مي‌کند و اندکي دل ظل‌السلطان از بابت نظر مثبت پدر التيام مي‌يابد. نامه را با هم مي‌خوانيم:

 

قربان خاک پاي جواهرآساي اقدس همايونت شوم،

نعمت‌هاي وجود مبارک به درجه‌ايست که اين غلام از بيان تشکر او عاجز است سلامت ذات مقدس و اقتدار و قدرت وجود مبارک را مسلّمي است که نعمت خدادادي است که خداوند به ما غلامان مرحمت فرموده که هيچ احمق و بي عقلي منکر اين مطلب نمي‌تواند بشود که همه چيز غلامان از مرحمت همايوني بوده و هست و خواهد بود و خدا نخواسته به اندک بي توجهي خاطرمبارک صاحب هيچ چيز نخواهيم بود. در اين مسئله مي‌تواند غلام کرورها کتاب تصنيف و تأليف کند با دلايل صحيحه که از آفتاب روشن‌تر باشد، ولي چون وجود مبارک محيط و بسيط ما هستند به اين مطالب اکتفا به همان علم همايوني مي‌نمايد و سر مطلب و عرايض خود مي‌رود.

 

آنچه اين غلام قوه دارد در دو چيز بايد صرف کند. اولاً در تحصيل دعاگويي و رفاهيّت عامه خلق خدا که اسباب طول عمر و بقاي سلطنت و اقتدار وجود مبارک است و جذب قلوب نمايد که مايه دعاگويي وجود مقدس است. دوم به قدري که ممکن است و پيشرفت دارد صرفه‌جويي براي وجود مبارک نمايد و در آبادي مملکت بکوشد. غير از اين دو فقره حق مطلب و عرضي ندارد. اگرچه مي‌دانم هزار مثل اين غلام صد شب بنشينم هزار نوع تدابير و خيال بکنم باز در پيش علم و اطلاع و سليقه وجود مبارک از قبيل زيره به کرمان بردن است. شرط دولتخواهي اين است گاه گاهي چيزي به عقل ناقص‌مان برسد عرض کنم قبله عالم ارواحنا فداه جانشين (شارلمان) (و فردريک کبير) نيستند جانشين جمشيد و کيخسرو و اردشير و سلطان محمود غزنوي و شاه خلدآشيان هستند. مطابق اسلافشان در مملکتشان رفتار بفرمايند. قانون يعني چه؟ قانون اوامر مقدسه شاهنشاه ارواحنا فداه است. وطن يعني چه؟ وطن نام شخص قبله عالم ارواحنا فداه است. مذهب ماها هزار سال پيش از اين حکما و عقلاي ما گفته‌اند الناس علي دين ملوکهم هر کس غير از اين سه عقيده داشته باشد و غير از اين سه بگويد بايد با بازوي فولادي سلطنتي سرش را مثل سر سگ بريد مردمان مملکت ايران قابل مرحمت نيستند.

 

در اصفهان همچو مشهور است که جمعي از طايفه ضاله خبيثه بابيه از بخت بلند همايوني و قوت شريعت و توجه امام عصر عجل الله فرجه به چنگ افتاده‌اند اين کرده کرده بدي دشمن دين ما و ولينعمت ما هستند اينها را بفرمايند بعد از تحقيق کامل سياست سختي بکنند که اسباب ترس و جلوگيري چندي از آنها بشود و آنهايي هم که بي تقصير هستند چون با اينها محشور بوده‌اند و به اين اسم گرفته‌اند به قدر قوه خودشان هم جرم و هم تنبيه بسيار بسيار سختي که کمتر از سياست نباشد از آنها بکنند و بالمره اخراج بلد نمايند. دور نيست که خيال بفرمائيد که غلام ما چه قدر بي رحم و بي مروّت است به حق خداوند نه بي رحم و نه بي مروّت است. از براي سلامتي وجود مبارک و خوشنودي امام عصر صلوه الله عليه اذيت اينها بهترين عبادتها است. اما يک مسئله را هم خود غلام عرض مي‌کنم در اين مقامات و در اين هنگامه‌ها چون خيلي خود غلام ديده است هر کس با هر کس اعراض ديرينه داردند با النسبه خيلي به ظاهر صحيحي او را هم دخيل تهمت و شريک فساق قرار مي‌دهند، تحقيق کامل البته لازم است بعد از تحقيق کامل که براي خودشان انکار باقي نماند و غرض شخصي در ميان نباشد هر نوع سياست و تنبيه از آنها شود و الله باعث طول عمر وجود مبارک و نظم مملکت است. امر امر جهان مطاع همايون است.

[غلام بي مقدار مسعود قاجار]

 

[پشت سند، جواب ناصرالدين شاه به ظل‌السلطان]

ظل‌السلطان؛ تفصيل گرفتاري بعضي اشخاص در طهران تفصيلي دارد که اگر بنويسم به قدر شاهنامه مي‌شود. حالا بابي دو جور شده است يک جورش ملکمي و مفرنگ تبعه ملکم هستند يک قسم هم که بابي هستند و بودند چون هر دو اينها اصل و بيخ و مايه از بي ديني و قرمساقي و پدرسوختگي وضع شده است با هم پيوسته‌اند و اسرار هم را به هم ديگر مي‌گويند خيلي از اينها گرفتار شدند و استنطاقها شد خيلي با مزه بود. حالا هم در حبس هستند البته حکمي که لازم است در حقشان خواهد شد شما هم مواظب باشيد اگر در اصفهان و ولايات شما همچه اشخاص باشند معلوم کرده به عرض برسانند تا حکمش بشود. 308[1]

[پشت سند: مهر مسعود]

[2-1/112040- ق]

 

 برای خواندن سند اینجا را کلیک کنید

 

 (1) (2) (3)

 

 

 

   
 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org